چکیده:اگر فردی در اول ازدواج این حرفها را بگوید معلوم است که از چیزی ناراضی است؛ مهمترین علت این مسئله به نوع رابطه بین زن و شوهر برمی گردد که اگر در آن نقصی وجود داشته باشد و اصلاح نشود،میتواند مشکل ساز شود.
سلام
من حدوداً 1سال است که عقد کردهام. مشکلم این است که وقتی با شوهرم حرفمان میشود سریع حرف جدایی را پیش میکشد وبعدش پشیمان میشود و میگوید فقط مرگ بینمان جدایی میاندازد. البته چند بار هم گفته که به اصرار مادرش با من عقد کرده و بلافاصله هم گفته که خودش مرا میخواسته! میترسم بعد از عروسی هم از این حرفها بزند. خواهش میکنم راهنماییم کنید.
جواب :
سلام
شما میگوئیدحرفهای متناقض میزند و میگوید جدا شویم؛ اما بعدش میگوید نه؛ یا میگوید نمیخواستمت و مادرم اصرار کرد؛ ولی بعدش میگوید خودم خواستم.
چنین حرفهایی را در اول ازدواج اگر یک فرد سالم که مشکل روحی روانی ندارد و شوخی هم نمیکند بگویدمعلوم است که از چیزی ناراضی است؛ چون کسی که تازه عقد کرده قاعدتاً باید هرچه میگذرد جذبه و کشش و وابستگی او به همسرش بیشتر شود و اگر یکطوری است که ولو در بعضی از حالات اظهار میکند که این زندگی را نمیخواهد، معلوم است که الان به هر علتی از وضع فعلی ناراضی است.
ممکن است بگوئید: علتش این است که زنش را از اول نمیخواسته؛ چون خودش گفته که به اصرار مادرم تو را گرفتم؟
در جواب عرض میکنم: حتی اگر بگوییم واقعاً این طور بوده و اولش مردد بوده و با اصرار مادرش قبول کرده؛ ولی بالاخره که خودش خواسته؛ البته خواستنی ضعیف. این مسئله چندان مهم و مشکل ساز نیست؛ چون علاقۀ کم یا حتی تردید در انتخاب، با روابط بعدی زن و شوهر کاملاً قابل جبران است؛ یعنی در طی دوران عقد و ادامۀ زندگی این قدر جذابیت هست که میتواند حتی اگر علاقهای نباشد،آن را ایجاد کند؛ چه رسد به اینکه علاقهای هرچند کموجود داشته باشد که کاملاً میتواند تقویت شود.
علت این مسئله این است که عشق به همسر فقط عشق به ظاهر و صورت و حرفهای قشنگ نیست؛ بلکه عشق به همسر برای هر کدام از زن و شوهردر طول زندگی، از زیباییها و جذابیتهایی که در افکار و رفتارها و گفتارهایشان در شرایط مختلف زندگی از هم میبیند حاصل میشود.پس علاقه اصلی بعد از ازدواج ایجاد میشود؛نه قبلش. البته قبل از ازدواج، زدگی از همسر نباید باشد که مشکل ساز است.
شاید بگوئید حالا که علت نارضایتی فعلی شوهر، ضعف علاقه اولیه نیست، پس علتش چیست؟ عرض میکنم به نظر من مهمترین علت به نوع رابطه بین زن و شوهر برمی گردد که اگر در آن نقصی وجود داشته باشد و اصلاح نشود،میتواند مشکل ساز شود.
من به یک مسأله مشکل ساز اشاره میکنم که شاید مورد شما هم ناشی از آن باشد. در دوران عقد محدودیتهایی در زمینه رابطه بین زن و شوهر وجود دارد که ممکن است باعث نارضایتی مرد شود؛ خصوصاً اگر عقد از چند ماه بیشتر طول بکشد؛ چون زن در دوران عقد با رابطه عاطفی میتواند راضی شود؛ اما مرد این طور نیست؛ به دلیل اینکه جنبه جنسی او از عاطفیش جلوتر است و وقتی نمیتواند در این دوران مثل بعد از عروسی رابطه کامل زناشویی با همسرش داشته باشد، به همین خاطر کم کم روابط ناقص هم راضیاش نمیکند و یک نوع نارضایتی از وضع فعلی برای او ایجاد میشود؛به طوری که در بعضی اوقات دیده شده که رسماً تقاضای جدایی میکند. اما همان آدم وقتی عروسی میکند، کاملاً از زندگی اظهار رضایت میکند؛ چون به مقداری که میخواهد میتواند بهره مندی جسمانی از رابطه با همسرش داشته باشد.
این مسأله مهمی است که اگر به آن توجه نشود اختلافات دوران عقد تشدید میشود و بهترین راه در این صورت این است که هرچه زودتر عروسی کنندو بروند سر زندگیشان.
پس طبق چیزی که عرض کردم، به نظر من در زندگیِ بعد از عقدتان، مشکلی هست که همسر شما را ناراضی میکند و احتمال دارد ناشی ازمحدودیت روابط دوران عقد باشد که چارهاش هم عروسی است. اما اگر علت نارضایتی همسر شما این نباشد، باید با بزرگترها مشورت کنید و یا به مشاور رجوع کنید.
موفق باشید