جابجایی نقش ها در زندگی مشترک ممنوع!

12:12 - 1391/12/08
در استحكام بنيان خانواده، زن و شوهر بيشترين نقش را دارند. با گذشت، همكاري، مهرباني و محبّت و اخلاق خوب خودشان مي­ توانند اين بنا را ماندگار و اين سازگاري را هميشگي بكنند.
خانواده

آن چه اینجا می خوانید،  برگرفته از پندها و نصايح مقام معظم­ رهبري  به زوج­ هاي جواني است كه توفيق يافته ­اند پيوند ازدواج را با آهنگ كلام معظم­ له هماهنگ كنند و در آغاز زندگي مشتركشان از سرچشمه­ فيض و حكمت آن عالم عارف بهره ­مند شوند.

نقش زن و شوهر

دختر و پسر بايد سعي كنند اين پيوند را پاسداري كنند. وظيفه­ يكي از آن­ها هم نيست كه بگوييم هر كاري يكي كرد ديگري تحمل كند. نه، بايد هر دو به هم كمك كنند تا اين كار صورت گيرد.[1]

نمي­ شود بگوييم شوهر سهم بيشتري دارد يا زن سهم بيشتري دارد، نه، هر دو در حفظ اين بنيان و در حفظ اين اجتماع دو نفره، كه بعدها به تدريج زياد مي­ شود، نقش دارند.[2]

از هر چيزي كه محيط خانواده را متشنج و دچار افسردگي و هيجان ­هاي بي­ مورد نمايد، اجتناب كنيد. هم زن و هم مرد بنا را بر سازش و هم­زيستي و همراهي بگذارند. آنچه در خانواده خيرات وجود دارد، مال زن و شوهر است و در نهايت مال فرزندان است، مال يك طرف نيست. اگر خداي ناكرده در محيط خانواده بي­ محبّتي و عدم اطمينان و صميميت باشد، رنجش مال هر دو طرف است.[3]

در استحكام بنيان خانواده، خود زن و شوهر بيشترين نقش را دارند. با گذشت خودشان، با همكاري خود، با مهرباني و محبّت و اخلاق خوب خودشان ـ كه از همه مهم­تر هم محبّت است ـ مي­ توانند اين بنا را ماندگار و اين سازگاري را هميشگي بكنند.[4]

خانواده در جوامع اسلامي

در محيط اسلامي، زن و شوهر با هم ­اند، متعلق به هم ­اند، در مقابل هم مسؤول­ اند، در مقابل فرزندان مسؤول­ اند، در مقابل محيط خانواده مسؤول­ اند. ببينيد از نظر اسلام خانواده اين قدر مهم است. [5]

در محيط­ هاي اسلامي، خانواده آن­ چنان مستحكم است كه گاهي دو نسل هم مي­ گذرد و مي­ بينيد پدر بزرگ و پدر و نوه در يك خانه دارند با هم زندگي مي­ كنند. اين چه­ قدر ارزش دارد؟ نه اين­ها از آن­ها سير مي­ شوند، نه آن­ها با اين­ها بد مي­ شوند. همه به كمك هم مي ­آيند.[6]

در جوامع اسلامي، يعني جوامع متدين و مذهبي، مشاهده مي­ كنيم كه دو نفر آدم مدت طولاني با هم زندگي مي­ كنند و اصلاً از هم سير نمي­ شوند، بلكه دلبستگي­ شان به هم بيشتر مي­ شود، انس و محبّت و وفايشان به همديگر بيشتر مي­ شود، اين همان خاصيّت تديّن و دين­داري و مذهبي بودن و جهات خدايي را رعايت كردن است.[7]

در اسلام و در فرهنگ اسلامي، خانواده با دوام است. توي خانواده پدربزرگ­ها و مادربزرگ­ها و پدر و مادر هستند، نوه­ ها و نتيجه­ هايشان را مي­ بينند... سنت­ها را به هم منتقل مي­كنند. نسل گذشته مواريث خودش را به نسل بعد تحويل مي­ دهد. بريده و بي ­ريشه و تنها و بي­ عاطفه بار نمي­ آيند..[8]

مثل دو نفر شريك، مثل دو نفر رفيق

ما ديده بوديم كه گاهي مرد، زن را موجود درجه­ دو حساب مي­ كرد! امّا موجود درجه­ دو نداريم. هر دو مثل هم هستند، هر دو از حقوق برابري در زمينه امور زندگي ـ مگر در جاهايي كه خداي متعال بين زن و مرد فرقي گذاشته كه آن­ هم روي مصلحتي است و به نفع مرد و به ضرر زن هم نيست ـ برخوردارند. بايد مثل دو نفر شريك، مثل دو نفر رفيق، در خانه با هم زندگي كنند...[9]

مرد قوّام است و زن ريحان

اسلام مرد را قوّام [10] و زن را ريحان [11] مي­ داند. اين نه جسارت به زن است و نه جسارت به مرد. نه ناديده گرفتن حق زن است و نه ناديده گرفتن حق مرد؛ بلكه، درست ديدن طبيعت آن­هاست. ترازوي آن­ها هم اتفاقاً برابراست؛ يعني وقتي جنس لطيف و زيبا و عامل آرامش و آرايش معنوي محيط زندگي را در يك كفه مي­ گذاريم، و اين جنس مديريت و كاركرد و محلّ اعتماد و اتكا بودن و تكيه ­گاه بودن براي زن را هم در كفه­ ديگر ترازو مي ­گذاريم، اين دو كفه با هم برابر مي­ شود. نه آن بر اين ترجيح دارد و نه اين بر آن. [12]

جا به جايي نقش ­ها ممنوع!

بعضي از مسلك­ هاي غلط كه مخصوص زن­ها هم نيست ـ مردها هم گاهي همان مسلك­ها را دنبال مي­ كنند ـ دنبال اين هستند كه بگويند: نه! بياييم اجناس اين ترازو (نقش ­هاي زن و مرد) را جا به جا كنيم. حالا اگر اين كار را بكنيم چه مي شود؟ جز اين­كه اشتباه مي­ كنيد و جز اين­كه بوستان به زيبايي و نيكي پرداخته شده را خراب مي ­كنيد غير از اين، كار ديگري نمي ­كنيد. فوايد همديگر را از بين مي­ بريد، محيط خانواده را هم بي ­اعتنا مي­ كنيد. زن و مرد را نسبت به هم دچار ترديد و دو دلي مي كنيد. آن محبّت و عشقي را كه مايه اصلي كار است، از دست مي­ دهيد.

گاهي اتفاق مي­ افتد مرد در خانه نقش زن را پيدا مي­ كند. زن حاكم مطلق مي­ شود و به مرد دستور مي­ دهد اين كار را بكن، آن كار را نكن. مرد هم دست بسته تسليم است. خوب چنين مردي ديگر نمي­ تواند تكيه ­گاه زن باشد. زن يك تكيه­ گاه خوب را دوست مي­ دارد.

گاهي اوقات از اين طرف مرد چيزهايي را به زن تحميل مي ­كند؛ فرض كنيد كه تمام خريد و كار و سر و كله زدن با مراجعان با خانم است. چرا؟ چون من كار دارم، وقت ندارم. مبنا وقت نداشتن است! مي­گويد بايد بروم اداره، كارها را بايد آن خانم انجام دهد. يعني كارهاي بي­ جاذبه و سنگين براي زن. البته ممكن است چند صباحي سرگرمش كند، اما كار او نيست. [13]

پي­نوشت:

[1]. خطبه­ عقد، 30/7/1376.

[2]. خطبه­ عقد، 16/5/1379.

[3]. خطبه­ عقد، 6/9/1376.

[4]. خطبه­ عقد، 17/11/1379.

[5] . خطبه­ عقد، 18/6/1376.

[6] . خطبه­ عقد، 20/10/1372.

[7]. خطبه­ عقد، 2/1/1380.

[8] . خطبه­ عقد، 24/5/1374.

[9]. خطبه­ عقد، 19/3/1372.

[10]. اشاره به آيه­ كريمه­: الرجال قوامون علي النساﺀ ...، نساﺀ،4.

[11]. اشاره به حديث معروف حضرت علي(ع): المرأة ريحانة و ليست بقهرمانة، بحارالانوار، ج 100، ص 253.

[12]. خطبه­ عقد، 22/12/1378.

[13]. خطبه­ عقد، 22/12/1378.

منبع: ماهنامه نامه جامعه، شماره چهاردهم.

 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
4 + 15 =
*****