حکام غاصب چگونه انتخاب شدند؟

02:38 - 1392/09/10
رهروان ولایت ـ گردانندگان سقیفه از سال ها پیش برای تصاحب قدرت و حکومت اسلامی نقشه کشیده بودند به همین نقشه شوم خود را وقتی اجرا کردند که اهل بیت مشغول غسل و کفن و دفن پیامبر اسلام صلی الله و علیه و آله بودند
مناظره

در جلسات قبل بخشهایی از کتاب حقیقت در مناظره  بین شیعه و سنی را بیان کردیم و در این جلسه بخشی دیگر از این مناظره را تقدیم می کنیم

( برای مطالعه قسمت های قبل اینجا کلیک کنید )

قسمت پنجم مناظره
[سؤال اين جا است كه اگراين چند نفر(ابوبکر، عمر و عثمان) از قبل برنامه غصب حكومت اسلامي را نداشتند ]عثمان از كجا خبر داشت كه ابوبكر چه كسي را مي خواهد بعد از خود براي خلافت تعيين كند؟معلوم مي شود كه قرار دادي در كار آن ها بوده كه به ترتيب ابوبكر،عمر،سالم،ابوعبيده وعثمان، يكي پس از ديگري ،خليفه شوند

وقتي عمر به دست فيروز(ابولؤلؤ)ترور شد، سالم وابوعبيده درآن زمان از دنيا رفته بودند،عمر شوراي خلافت را طوري ترتيب داد كه عثمان براي خليفه شدن رأي بياورد.

 شرحِ انحراف قدرت طلبان باطل و طاغوتیان، که خود را در سقیفه بنی ساعده به همه نشان داد در این مختصر نمی گنجد اما به طور کلی جریان از این قرار بود که:
گردانندگان سقیفه از سال ها پیش برای تصاحب قدرت و حکومت اسلامی نقشه کشیده بودند به همین  نقشه شوم خود را وقتی اجرا کردند که اهل بیت مشغول غسل و کفن و دفن پیامبر اسلام صلی الله و علیه و آله بودند و کار بیعت گرفتن را با عجله شروع کردند! انگار نه انگار که پیامبر شهید شده و باید عزادار باشند و یا اینکه در غدیر خم پیامبر چه فرموده است.
البته کسانی که از اول ایمان نیاورده اند را چه به عزاداری و ناراحتی!؟ به همین دلیل هم از هیچ کدام یک از اهل بیت در سقیفه بنی ساعده دعوت نکردند چون اگر خاندان پيغمبر در مشورت سقيفه حضور مى يافتند، استدلال آنها براى حقانيت خود آشكار مى گشت و سخن ايشان برترى مى يافت.

بعلاوه ، وحشت و اضطراب و تزلزل مسلمانان نيز به نقشه آنان كمك كرد؛ زيرا بيشتر انصار(مردم مدينه ) به رهبری سعد بن عباده(بزرگ قبیله خزرج) در سقيفه گِرد آمدند تا نگذارند کسی جز امیر المومنین خلیفه شود، ولى اسيدبن حضير؛ بزرگ قبيله اوس كه در مقام رهبرى قبيله، چون رقیب سعد بن عباده بود از حسادت نگذاشت حرف سعد به کرسی بنشیند، از اين رو سعى كرد به هر وسيله اى كه شده مانع از این کار شود.
البته جامعه شناسی قبیله ای خیلی در فهم این معنا می تواند کمک کند و چه بسا قبیله اسید بن حضیر یعنی اوس هم مایل به خلافت امیر المومنین علی علیه السلام بوده اند اما وقتی رئیسشان نظر دیگری دارد نمی توانند ابراز کنند و حرف آخر را رئیس قبیله می زند نه آنها.
 مضافاً بر کینه و خصومت "اُسَید"، عويم بن ساعده اوسى و معن بن عدى ، هم پيمان انصار - كه پنهانى با ابوبكر و عمر و حزب آنها زد و بند كرده بودند - با مخالفان سعد، متحد شدند. دو نفر اخير در زمان پيغمبر نيز از دوستان ابوبكر بودند و نسبت به سعد، كينه زيادى به دل داشتند.
بدين جهت بود كه عويم به سرعت به سراغ ابوبكر و عمر رفت و ابوبكر و عمر را در حالى كه ابو عبيده جرّاح وسالم غلام ابوحذيفه با آنها بودند، به سقيفه آورد. در اين هنگام عدّه ديگرى از مهاجران نيز به ايشان پيوستند.
كشمكش ميان مهاجران و انصار بالا گرفت . و كار خصومت شدت يافت ، تا جايى كه سرو صداها برخاست و نزديك بود آشوبى برپا شود.
در اينجا ابوبكر با مکر و حیله خود-که بسیاری را هم به اشتباه می اندازد و حتی از شیعیان هم داد مظلومیت او را سر می دهند- برخاست و در ستايش انصار سخن گفت و ايشان را به نيكى ياد كرد و با خونسردى و نرمش، آنها را مخاطب قرار داد و گفت : مهاجران درخت وجود پيغمبرند. و تخمى هستند كه پيغمبر از آن پديد آمد. سپس خاطر نشان ساخت كه اگر خلافت به مهاجران رسيد، وزارت ، از آنِ انصار خواهد بود! آنگاه دست عمر و ابو عبيده را گرفت و به حضار فرمان داد كه با هر كدام خواستند بيعت كنند و این حرکت را انجام داد تا مظلوم نمایی کند و بگوید من قدرت طلب نیستم و از سر دلسوزی این حرفها را زدم.
ولى درست در همان موقع ، عمر و بشير بن سعد سبقت گرفتند و با ابوبكر بيعت كردند. هنوز بيعت آن دو به اتمام نرسيده بود كه اسيد بن حضير، عويم بن ساعده ، معن بن عدى ، ابو عبيده جرّاح ، سالم غلام ابو حذيفه و خالد بن وليد پيش دستى كردند و با وى بيعت نمودند.
سپس اينان مردم را به هر طريق كه ميسّر بود ناگزير ساختند تا با ابوبكر بيعت كنند حتی در بعضی گزارشات تاریخی آمده که با چوب و شمشیر کسانی را که در بیعت کردن مقاومت می کردند مورد تهدید قرار می دادند. در اين خصوص ، عمر بيش از همه سر سختى نشان مى داد. و پس از او اسيد بن حضير، خالد بن وليد و قنفذ بن عمير بن جذعان تميمى بودند.

همينكه بيعت با ابوبكر به اتمام رسيد، دسته اى كه با وى بيعت نموده بودند، ا و را با سر و صدا و سرور و شادى مانند عروسى كه به حجله مى برند، وارد مسجد پيغمبر كردند در حالى كه جنازه پيغمبر هنوز در روى زمين مانده بود و مردان و زنان بنى هاشم در پيرامون آن اشك مى ريختند و ناله سر مى دادند!
اين جشن و شادمانى و همچنین ضرب و شتم مردم برای بیعت گرفتن را زبير بن بكّار زبيرى در"الموفقيات" نقل کرده است که ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه آن را آورده است:
قال الزبير بن بكار : فلما بويع أبو بكر ، أقبلت الجماعة التي بايعته تزفه زفا إلى مسجد رسول الله صلى الله عليه وآله، فلما كان آخر النهار ، افترقوا إلى منازلهم.
فشتمه الأنصار وأخرجوه ، فانطلق مسرعا حتى التحق بأبي بكر ، فشحذ عزمه على طلب الخلافة .ذكر هذا بعينه الزبير بن بكار في الموفقيات.[1]

اصل این کلام را بخاری در صحیح خود آورده که عمر در خطبه ای طولانی این جمله را می گوید که به من خبر رسیده می گویند اگر عمر مُرد با فلانی بیعت می کنیم! گول این حرف ها را نخوردید و بیعت ابوبکر هم به این شکل اشتباهی بود!
إنه بلغني ان قائلا منكم يقول والله لو مات عمر بايعت فلانا فلا يغترن امرؤ أن يقول إنما كانت بيعة أبي بكر فلتة وتمت الا وانها قد كانت كذلك ولكن الله وقى شرها وليس منكم من تقطع الأعناق إليه مثل أبي بكر من بايع رجلا عن غير مشورة من المسلمين فلا يبايع هو ولا الذي بايعه تغرة ان يُقتَلا...[2]
(این جمله نشان می دهد زمزمه بیعت با امیر المومنین علی علیه السلام زیاد شده بوده که برای جلوگیری از آن این حرف را زده و شاهد این حرف هم تشکیل گروه ساختگی شش نفره است که بتواند با این روش هم حضرت را از خلافت به حقش دور کند هم روی حرف خودش هم حرف نزده باشد! البته قبلا با آن خطبه مشخص است نقشه را با باند خودش هماهنگ کرده بود! اما این سوال مهم را جواب نداده که خودش چطوری به حکومت رسیده!).
حتی خود ابوبکر هم این بیعت را عجولانه و اشتباهی خوانده و گفته: أن بيعتي كانت فلتة ، وقى الله شرها ، وخشيت الفتنة، وأيم الله ما حرصت عليها يوما قط ، ولا سألتها الله في سر ولا علانية قط ، ولقد قلدت أمرا عظيما ما لي به طاقة ولا يدان ، ولقد وددت أن أقوى الناس عليه مكاني.[3]

قد اختلف الرواة في هذه اللفظة ، فكثير من الناس رواها : " أقيلوني فلست بخيركم " ، ومن الناس من أنكر هذه اللفظة ولم يروها ، وإنما روى قوله : " وليتكم ولست بخيركم " .
واحتج بذلك من لم يشترط الأفضلية في الإمامة . ومن رواها اعتذر لأبي بكر فقال : إنما قال : أقيلوني ، ليثور (یبحث) ما في نفوس (قلوب) الناس من بيعته.[4]

و در جایی دیگر در شرح لفظ دوم یعنی " وليتكم ولست بخيركم " می گوید:
قلت: أما قول أبى بكر : وليتكم و لست بخيركم " فقد صدق عند كثير من أصحابنا، لان خيرهم علي بن أبي طالب عليه السلام.[5]

 

پی نوشت :
1.شرح نهج البلاغه، ابن أبى الحديد(656 هجری)، جلد 6، صفحه 19،شرح خطبه 66 نهج البلاغه، طبع دار احیاء الکتب العربیه.
2.صحیح بخاری، بخاری(256 هجری)، جلد 8، صفحه 26، کتاب المحاربین من اهل الکفر و الرده، طبع دار الفکر بیروت.
3. السقیفه و فدک، الجوهری(323 هجری) صفحه 72 باب السقیفه... القسم الاول، طبع شرکه الکتبی بیروت.السير الكبير، شيبانى، ج 1، ص 36.
4. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید(656 هجری)، جلد1، صفحه169، شرح خطبه دوم، باب: عهد ابی بکر بالخلافه الی عمر بن الخطاب. طبع دار احیاء الکتب العربی.
5. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید(656 هجری)، جلد17، صفحه158، شرح نامه 62، باب: الطعن الأول في ذكر ما طعن به عليه فيه من أمر فدك. طبع
دار احیاء کتب عربی

 

خلاصه سخنرانی استاد شوشتری در کنفرانس آیه های انتظار در تاریخ 92/9/8

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
8 + 10 =
*****