آيين مترقی اسلام از روزی كه در صحنه تاريك گيتی درخشيد و فكر و انديشه انسانها را با نور ايمان روشن ساخت، برای زدودن غبار جهل و نادانی از وجود انسانها تلاش بیوقفهای را آغاز كرد. بزرگ رهبر جهان اسلام، حضرت خاتم الانبياءصلی الله عليه وآله در طول 23 سال از آغاز بعثت خويش تا روز رحلت، همواره مسلمانان را به كسب دانش ترغيب و تشويق میكرد و جهل و نادانی را زمينه ساز بدبختی و هلاك مردم به شمار میآورد.
آن حضرت با تلاوت آيات وحيانی قرآن اين سؤال را در اذهان افراد بشر مطرح كرد كه: «هَلْ يَسْتَوِی الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ»؛(1) «آيا دانايان با نادانان برابرند؟»
از منظر اسلام علم و دانش همانند نوری است كه بر تمام ابعاد زندگی تابيده و زوايای تاريك آن را روشن میسازد و كسانی كه از علم و دانش بهرهای ندارند، در ظلمات و تاريكيها به سر میبرند و هر لحظه ممكن است در درههای هلاكت بار زندگی سقوط كنند.(2)
خداوند در سوره انعام به همين نور علم و معرفت اشاره كرده، میفرمايد: «أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشی بِهِ فِی النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها»؛(3) «آيا كسی كه مرده بود، سپس او را زنده كرديم و نوری برايش قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه برود، همانند كسی است كه در ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد؟»
آري، از منظر اسلام و رهبران معصوم و دورانديش آن، علم و دانش نوری است كه خداوند به قلب و دل هر كس كه بخواهد میتاباند.(4)
نور علم است و علم پرتو عقل روشن است اين سخن چه حاجت نقل
علم داری مشو به راه ذليل علم بس راه را چراغ و دليل
علم نور است و جهل تاريكی علم راهت بود به باريكی
علم خود را مكن ز عقل جدا تا بدانی كه كيست عقل و خدا
تن به دانش سرشته بايد كرد دل به دانش فرشته بايد كرد
تن بیروح چيست؟ مشتی گرد روح بیعلم چيست؟ بادی سرد
به همين جهت رسول گرامی اسلام صلی الله عليه وآله با عبارات حكيمانهای مسلمانان را به كسب دانش ترغيب میكرد كه همان كلمات روشنی بخش در طول تاريخ همچون چراغی پرفروغ دلهای معرفت طلبان و حقيقت جويان را منور كرده است. آن بزرگوار چنان در اين زمينه گام برداشت كه برای پيروان خود در اين مورد جای عذر باقی نگذاشته است. آن حضرت در معروف ترين جمله خود فرمود: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَی كُلِّ مُسْلِمٍ أَلَا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ بُغَاةَ الْعِلْمِ؛(5) جستجوی علم بر هر مسلمانی لازم است. آگاه باشيد كه خداوند طالبان علم را دوست دارد.»
رسول خداصلی الله عليه وآله در اين جمله حكيمانه، فراگيری دانش را برای طبقه و قشر مخصوصی لازم ندانسته است، بلكه هر فرد مسلماني، تحت هر شرائطی بايد در انديشه كسب علم و دانش باشد.
در سيره و سخن آن گرامي، زمان كسب دانش از روز اول زندگی تا آخر آن میباشد و زمان و مكان خاصی برايش نيست و محدوديتی برای فراگيری دانش وجود ندارد.
فردوسی هم در اين زمينه گفته است:
چنين گفت پيغمبر راستگوی ز گهواره تا گور دانش بجوی
تربيت يافتگان مكتب حضرت خاتم الانبياءصلی الله عليه وآله آموخته بودند كه علم را در هر جا كه باشد، بايد به دست آورند و اين جمله حضرت نصب العين آنان قرار گرفته بود: «اُطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّينِ؛(6) دانش را بجوييد گر چه در [منطقه دور دستی همانند] چين باشد.»
در اين راستا، شاگردان آن حضرت برای كسب معرفت و آگاهی به دورترين مناطق سفر میكردند و بر گنجينه اندوختههای علمی خود میافزودند. در تاريخ آمده است:
بعد از رحلت پيامبرصلی الله عليه وآله، جابر بن عبدالله انصاری وقتی اطلاع يافت يكی از ياران آن حضرت كه در مصر سكونت داشت، گفتاری در موضوع قصاص در روز قيامت از رسول خداصلی الله عليه وآله آموخته است كه وی آن را نشنيده بود، شتری آماده كرد و به قصد سفر توشه فراهم ساخت. يك ماه تمام وقت صرف كرد تا از مدينه به مصر رفت و به منزل عبد الله بن انيس رسيد.
به او اطلاع داد كه جابر بن عبد الله هستم و از مدينه آمده ام. عبدالله صحابی گران قدر پيامبرصلی الله عليه وآله با شنيدن نام جابر با شتاب به نزد او آمد، با جابر رو بوسی و احوالپرسی كرد و او را به نحو شايستهای پذيرايی كرد. جابر علت سفر خود را گفت كه من برای آموختن حديثی از رسول خداصلی الله عليه وآله كه آن را نمیدانم، به نزد شما آمده ام. او نيز آن روايت آموزنده را كه در موضوع معاد بود، برای جابر نقل كرد.(7)
شيخ بهايی میگويد:
مالی كه ز تو كس نستاند علم است حرزی كه ترا به حق رساند علم است
جز علم، طلب مكن تو اندر عالم چيزی كه ترا ز غم رهاند علم است
فراوانی مطالبی كه از پيامبر اكرم صلی الله عليه وآله در مورد ارزش علم و دانش، معيار علم و دانش، مقام دانشمندان، حقوق معلمان و متعلمان، اصناف دانشمندان، ضرورت تعليم و تعلم، فضيلت طلب علم و... وارد گرديده است، موجب شده مسلمانان با عمل به دستورات آن حضرت در زمينه علم و دانش چنان پيشرفت كنند كه بسياری از كشورها و ملتهای جهان را تحت تأثير خود قرار دهند و بيگانگان را نيز وادار به تحسين نمايند.
ويل دورانت میگويد: «برجهای بلند كليساها مديون منارههای مساجد است. تمدن علمی و هنری و فرهنگی كشورهای اروپايی برگرفته از علم و دانش مسلمانان است. مسلمانان متخصص در زمينههای سياست، ادبيات، جغرافيا، رياضيات، هيئت، شيمي، فلسفه، طب، معماري، و نظامی در واقع معلمان تمدن غرب محسوب میشوند.»
منزلت دانشمندان
بسياری از آيات قرآن مردم را به تعقل، تدبر، بهره گيری از نيروی شعور و ادراك توصيه میكند و ساير اعمال و رفتارهای نيك معنوی و دنيوی را در پرتو نيروی عقل و علم میسنجد. عبادت بدون تفكر در صنع الهی و تلاوت قرآن بدون تدبر، جايگاه ارزشمندی در معارف الهی ندارد. در نتيجه، عمل بر طبق برنامههای حياتبخش آيين توحيدی اسلام جدای از معرفت و تعقل و تدبر معنا و مفهوم پيدا نمیكند.
رسول خداصلی الله عليه وآله با توجه به اين مبنا در سخنی آگاهی بخش میفرمايد: «سَاعَةٌ مِنْ عَالِمٍ يَتَّكِئُ عَلَی فِرَاشِهِ يَنْظُرُ فِی علمِهِ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ الْعَابِدِ سَبْعِينَ عَاماً؛(8) ساعتی از دانشمندی كه بر جايگاه خود تكيه زده و به مطالعه و تحقيق مشغول است، از هفتاد سال عبادت يك عابد بهتر است.»
از منظر پيامبر اكرم صلی الله عليه وآله عالمانی كه با نور علم، وجود خويش و جامعه را روشنی بخشند، از شهيدان راه خدا مقامی بالاتر دارند. آن گرامی در كلامی كه با حضور اميرمؤمنان علی عليه السلام بيان فرمود، به اين نكته اشاره میكند: «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ وُزِنَ مِدَادُ الْعُلَمَاءِ بِدِمَاءِ الشُّهَدَاءِ فَيُرَجَّحُ مِدَادُ الْعُلَمَاءِ عَلَی دِمَاءِ الشُّهَدَاءِ؛(9) در روز قيامت مركّب عالمان با خون شهيدان وزن میشود. پس مركّب عالمان بر خون شهيدان برتری داده میشود.»
ميراث پيامبران عليهم السلام
بدون ترديد سرچشمه علم و دانش، پيامبران الهی و فرستادگان حضرت حق هستند. رسول خداصلی الله عليه وآله بارها اين سخن را تكرار میفرمود كه «إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاء؛(10) همانا دانشمندان وارثان پيامبراناند.»
آن حضرت در سخن ديگري، اكرام اهل دانش را همانند گرامی داشتن خدا و رسول صلی الله عليه وآله قلمداد كرده، میفرمايد: «اَكْرِمُوا الْعُلَمَاءَ فَاِنَّهُمْ وَرَثَةُ الْاَنْبِيَاءِ فَمَنْ اَكْرَمَهُمْ فَقَدَ اَكْرَمَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ؛(11) دانشمندان را گرامی بداريد چون آنان وارثان پيامبران اند! پس هر كس آنان را گرامی بدارد، همانا خدا و رسولش را تكريم كرده است.»
نزديك ترين مقام در اين عالم به شايسته ترين انسانها، يعنی رسولان خداوند، همانا دانشمندان و عالمان میباشند. رسول اكرم صلی الله عليه وآله فرمود: «ثَلَاثَةٌ يَشْفَعُونَ إِلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَيُشَفِّعُهُم الْأَنْبِيَاءُ ثُمَّ الْعُلَمَاءُ ثُمَّ الشُّهَدَاءُ؛(12) سه گروه در روز قيامت به سوی خداوند عزيز و جليل شفاعت میكنند و خداوند شفاعتشان را میپذيرد. آنان، انبياء، بعد علماء و بعد شهداء هستند.»
برترين انتخاب
يك انسان مسلمان و تربيت يافته مكتب حياتبخش اسلام چنان به تحصيل علم و دانش اشتياق دارد كه اگر وی را در گزينش اموال دنيا و آموزش علم آزاد بگذارند، او بدون ترديد به سوی علم كشيده میشود و علم و دانش را با هيچ چيز در دنيا معاوضه نمیكند؛ چرا كه او يقين دارد دانش همانند نوری روح و جانش را روشن میكند و او را در صعود به قلههای كمال ياری میدهد. اما مظاهر دنيوی اگر بيشتر از نياز انسان باشد و به صورت صحيح مورد استفاده قرار نگيرد، موجب غم و غصه و ناراحتی است. علم در بهتر انديشيدن ياور انسان است و دل را زنده میكند و اگر شرائط و حق آن به جا آورده شود، معيار ارزش افراد و ميراث گران بهای انبياء الهی عليهم السلام و برگزيدگان حق است.
جابر بن عبد الله انصاری يكی از پرورش يافتگان مكتب نبوی است. او در يكی از روزها كه به محضر پيامبر اكرم صلی الله عليه وآله رفته بود، مورد خطاب آن حضرت قرار گرفت و رسول خداصلی الله عليه وآله به او فرمود:ای جابر! آيا دوست داری آن يازده بُز را كه در منزل هست، به تو بدهم؟ يا اينكه چند كلمه دانش كه در قالب دعاست و به تازگی جبرئيل عليه السلام به من آموخته است، به تو بياموزم؟ جابر گفت: به خدا قسم! من به مال دنيا نياز دارم، اما اين كلمات حكمت آميز در نزد من خيلی بهتر است و آموختن آن را بيشتر دوست دارم.
پيامبر فرمود: بگو: «اَللَّهُمَّ اَنْتَ الْخَلاَّقُ الْعَظيمُ اَللَّهُمَّ اِنَّكَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ اَللَّهُمَّ اِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ اَللَّهُمَّ رَبَّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ اَللَّهُمَّ اِنَّكَ اَنْتَ الْجَوَادُ الْكَرِيمُ فَاغْفِرلِی وَ ارْحَمْنِی وَ عَافِنِی وَ ارْزُقْنِی وَ اسْتُرْنِی وَ اجْبُرْنِی وَ ارْفَعْنی وَ اهْدِنی وَلَا تُضِلَّنِی وَ اَدْخِلْنِی الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِكَ يَا اَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ؛ خداوندا! تو آفريدگار بزرگ هستي. بارالها! تو همانا شنونده و آگاهي. الهي! تو بخشنده و مهرباني. خداوندا! تو صاحب عرش عظيمي. معبودا! تو دارای جود و كرامتي. پس مرا ببخش و بر من رحم كن و عافيتم ده و روزی عنايتم كن و عيبهايم را بپوشان و شكستهايم را جبران نما و رتبهام را بالا ببر [و به مقامات عالی برسان] و هدايتم كن و هرگز گمراهم نكن و مرا به بهشت داخل گردان! تو را قسم میدهم به رحمت [واسعه و گسترده] ات.ای مهربان ترين مهربانان!»
بعد از قرائت اين قطعه دعا، پيامبرصلی الله عليه وآله آن را بارها تكرار كرد تا جابر كاملاً ياد گرفت و حفظ كرد. رسول اكرم صلی الله عليه وآله به جابر توصيه كرد كه اين دعا را به خاطرت بسپار و به فرزندانت آموزش بده و به نسلهای بعدی نيز به يادگار بگذار!
بعد از آموزش اين دعا حضرت رسول صلی الله عليه وآله احسان خود را كامل كرد و به جابر فرمود: بزها را هم با خودت ببر! جابر با خوشحالی آنها را به خانه اش برد.(13)
چه زيباست كه انسان به مرحلهای از كمال برسد كه دانش و معرفت را بر اموال و زرق و برق دنيا ترجيح دهد؛ به ويژه آنكه نياز مبرم به اموال دنيوی هم داشته باشد.
علم دريايی است بیحد و كنار طالب علم است غواص بحار
گر هزاران سال باشد عمر او او نگردد سير خود از جستجو
كدام دانش؟
اساساً اين همه سفارش و تأكيد بر علم و دانش كه در متون دينی ما از زبان پيشوايان معصوم عليهم السلام صادر شده است، كدام علم و دانش است؟ آيا علم دين است يا علومی كه برای بشر در هر عصری لازم است؟
به نظر میرسد انسان برای رسيدن به كمال معنوی بايد بتواند تمام نيازهای خود را در اين خصوص رفع كند، اعم از اينكه در موضوعات دينی باشد يا غير آن؛ زيرا دين مبين اسلام میخواهد پيروانش در دنيا و آخرت به عزت و سعادت برسند و مسلمانان از نظر اقتصادي، اجتماعي، سياسي، فرهنگي، نظامی و در تمام رشتههای مختلف علوم و فنون، مستقل و بینياز از بيگانگان باشند و اين نتيجه، در صورتی امكان پذير است كه در همه رشته ها، عالمان و دانشمندان ويژه پرورش يابند و آن را ترويج كنند. بنابراين، منظور از علم و دانش هر رشتهای از علوم است كه مسلمانان در عصر خود به آن نياز دارند.
اما آيا آموزش اين علوم فقط به خاطر عمران و آبادی و بینيازی از ديگران است؟ يا هدفی والاتر در اين سفارشات نهفته است؟ قرآن مجيد در اين زمينه به ما میآموزد كه اساساً آن علمی ارزشمند است كه ما را به سوی حق و ارزشهای متعالی برخاسته از اصول وحيانی اسلام رهنمون شود. قرآن در سوره سبأ میفرمايد: «وَ يَرَی الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذی أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَ يَهْدی إِلی صِراطِ الْعَزيزِ الْحَميدِ»؛(14) «كسانی كه به ايشان علم داده شده، میدانند آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده حق است و به راه خداوندِ عزيز و حميد هدايت میكند.»
پيامبر اكرم صلی الله عليه وآله در مورد نشانههای دانش راستين میفرمايد: «عَلَامَةُ الْعِلْمِ فَأَرْبَعَةٌ الْعِلْمُ بِاللَّهِ وَ الْعِلْمُ بِمُحِبِيه وَ الْعِلْمُ بِفَرَائِضِه وَ الْحِفْظُ لَهَا حَتَّی تُؤَدَّي؛(15) نشانه دانش راستين چهار چيز است: شناخت خدا، شناسايی دوستانش، دانستن قوانين الهی و اهتمام در پاسداری از ارزشهای الهي.»
طبق اين بينش، علمی از منظر قرآن و پيامبر اسلام صلی الله عليه وآله ارزشمند است كه راهنمای حق باشد، انسان را به سوی كمال و فضائل هدايت كند، مسلمانان را در پاسداری از قوانين حق مصممتر كند و معرفت و شناخت آنان را نسبت به مبدأ و معاد بيشتر گرداند.
رسول خداصلی الله عليه وآله در وصيتش به اباذر، او را از دانشهايی كه انسان را از خداوند دور میكند و حجابی ميان حق و انسان میشود، بر حذر داشت و فرمود: «يَا أَبَاذَرٍّ مَنْ أُوتِی مِنَ الْعِلْمِ مَا لَا يَبْكِيهِ لَحَقِيقٌ أَنْ يَكُونَ قَدْ أُوتِی عِلْما لَا يَنْفَعُهُ؛(16)ای اباذر! به هر كسی كه دانشی داده شود كه او را نگرياند، حقيقتاً دانشی بیفائده به او داده شده است.»
دل شود گر به علم بيننده راه جويد به آفريننده
پس دانش و علمی را اسلام مورد تأييد قرار میدهد كه او را به سوی حق رهنمون شود، خواه علم دين باشد و خواه علوم ديگر. ممكن است شخصی با فراگيری علوم دينی نتواند در راه قرب حق از آن بهره گيرد و مشمول عتاب خداوند شود، اما عالمی ديگر در رشتهای از ساير علوم پيشرفت كرده باشد و به وسيله آن به خداوند نزديك گردد؛ گرچه طبيعتاً علماء دين بيشتر به خدا نزديكاند و پاسداری از قوانين آن را بر عهده دارند.
پینوشت:
1) الزمر / 9.
2) و جعلنا له نوراً،ای علماً متولداً من ايمانه. (الميزان، ذيل آيه)
3) انعام / 122.
4) اَلْعِلْمُ نُورٌ يَقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْبِ مَنْ يَشَاءُ". (مصباح الشريعة، ص 16)
5) الكافي، ج 1، ص 30، ح 1.
6) المستدرك، ج 2، ص 437.
7) همان.
8) تفسير مجمع البيان، ج 2، ص 258.
9) بحارالانوار، ج 2، ص 16، ح 35.
10) الكافي، ج 1، ص 34، ح 1.
11) الجامع الصغير، ج 1، ص 212.
12) بحارالانوار، ج 2، ص 15، ح 29.
13) تاريخ مدينه دمشق، ج 11، ص 231؛ كنز العمال، ج 2، ص 695.
14) سبأ / 6.
15) بحارالانوار، ج 1، ص 119.
16) مكارم الاخلاق، ص 461.