بسيارى از بزرگان همانند مرحوم كلينى ، راوندى ، طبرسى ، ابن شهرآشوب و ... رضوان اللّه عليهم آورده اند:
روزى متوكّل عبّاسى سخت مريض شد و پزشكان از درمان وى عاجز شدند و او در بستر مرگ قرار گرفت ، مادرش نذر كرد كه چنانچه متوكّل شفا يابد، هديه قابل توجّهى براى حضرت ابوالحسن ، امام هادى عليه السلام إ رسال دارد.
در همين اثناء فتح بن خاقان نزد متوكّل آمد و اظهار داشت: اكنون كه تمام اطبّاء از درمان ، عاجز مانده اند، آيا اجازه مى دهى كه با ابوالحسن هادى عليه السلام نسبت به مداوا و درمان مرض و ناراحتى شما، مشورتى كنيم؟
متوكّل پيشنهاد فتح بن خاقان را پذيرفت .
پس از آن، شخصى را خدمت حضرت فرستادند، تا موضوع را با وى مطرح نموده و دستورالعملى را جهت درمان متوكّل ، از آن حضرت دريافت دارد.
هنگامى كه ماءمور نزد امام عليه السلام آمد و موضوع را بيان كرد، حضرت فرمود: مقدارى سرگين گوسفند تهيّه و آن را با آب گلاب بجوشانند و سپس تفاله آن را روى زخم چركين بگذارند، ان شاءاللّه سودمند خواهد بود.
همين كه پزشكانِ معالج ، چنين دستورالعملى را شنيدند، مسخره و استهزاء كردند.
فتح بن خاقان گفت: آيا ضرر هم دارد؟
گفتند: خير، بلكه احتمال بهبودى هم در آن هست.
پس دستورالعمل حضرت را اجراء كردند و چون مقدارى از آن را روى زخم دُمل قرار دادند، پس از گذشت لحظاتى كوتاه سر باز كرد و مقدار زيادى خون و چرك از آن خارج شد و متوكّل آرام گرفت و با استفاده از طبابت امام هادى عليه السلام، سالم گشت.
وقتى كه خبر سلامتى متوكّل به مادرش رسيد، بسيار خوشحال شد و مبلغ ده هزار دينار به همراه يك انگشتر نفيس براى آن حضرت ارسال داشت.
ادى عليه السلام بسيار حسادت مى ورزيد، نزد متوكّل رفت و نسبت به حضرت بدگوئى و سخن چينى كرد و نيز نسبت هائى را به آن حضرت داد، به طورى كه متوكّل تحت تأ ثير قرار گرفت و معتقد شد بر اين كه امام هادى عليه السلام براى يك شورش و كودتا مشغول جمع اسلحه و امكانات است .
به همين جهت ، متوكّل به سعيد حاجب دستور داد تا شبانه به منزل حضرت هجوم آورند و هر آنچه در منزل او يافتند، جمع آورى كرده و نزد متوكّل بياورند.
سعيد حاجب گويد: شبانه از ديوار منزل امام عليه السلام بالا رفتم و در آن تاريكى ندانستم چگونه فرود آيم ، ناگهان متوجّه شدم كه حضرت مرا با اسم صدا كرد و فرمود: صبر كن تا برايت چراغ بياورم ، سپس شمعى را روشن نمود و برايم آورد.
و من به راحتى از ديوار پائين آمدم ؛ و چون وارد بر حضرت شدم ، ديدم كه لباسى پشمين بر تن كرده و كلاهى بر سر نهاده و روى جانمازى از حصير رو به قبله نشسته است .
هنگامى كه چشمش به من افتاد، فرمود: مانعى نيست ، برو تمام اتاق ها را جستجو كن .
سعيد گويد: تمام اتاق ها و نيز وسائل حضرت را مورد بررسى قرار دادم و فقط دو كيسه - كه يكى از آن ها به وسيله مهر و انگشتر مادر متوكّل ممهور شده بود - يافتم .
بعد از آن كه همه جا را جستجو كردم و خدمت حضرت بازگشتم ، فرمود: اى سعيد! اطراف و زير جانماز و همه جا را به خوبى جستجو بكن .
پس چون جانماز را برداشتم ، شمشيرى در قلاف نهاده بود كه آن را نيز به همراه ديگر اموال برداشتم و نزد متوكّل آوردم .
همين كه متوكّل چشمش بر آن دو كيسه و مُهر مادرش افتاد، از مادر توضيح خواست كه اين ها چيست ؟
مادرش در پاسخ گفت : آن موقعى كه مريض شده بودى ، اين ها را براى شفاى تو، نذر آن حضرت كردم ؛ و چون سلامتى خود را باز يافتى ، آن ها را برايش ارسال داشتم .
پس متوكّل دستور داد تا كيسه اى ديگر ضميمه آن ها شود و با تمامى آنچه آورده بوديم ، براى امام هادى عليه السلام ارجاع و تحويل آن حضرت گرديد.
سعيد افزود: چون خدمت حضرت هادى عليه السلام بازگشتم ، ضمن عذرخواهى و پوزش از جسارتى كه كرده بودم ، اموال را تحويل ايشان دادم .
و سپس حضرت فرمود: ظالمين جزاى ستم هاى خود را به زودى خواهند ديد.(1)
پی نوشته ها:
28- اصول كافى : ج 1، ص 499، ح 6، الخرايج و الجرايح : ج 2، ص 276، ح 8، إ ثبات الهداة : ج 3، ص 380، ح 49، إ علام الورى طبرسى : ج 2، ص 119، مناقب بن شهرآشوب : ج 4، ص 415، بحارالا نوار: ج 50، ص 198، ح 10.
منبع: سایت غدیر