سلام
منظور از خوشحالی یا ناراحتی به گناه چیست؟
در ضمن بنده نه از گناه آن چنان پشیمانم و نه آن گناه کبیره رو لذیذ میدونم. اصلا همون طور که هیچ احساسی به پشیمانی ندارم همونطور هم هیچ احساسی هم به لذیذ بودن آن گناه ندارم و هیچ حسی هم به خوشحالی یا ناراحتی ندارم.
سلام علیکم و رحمه الله
بنده متاسفانه از این پاسخی که فرمودین درست قانع نشدم.
اگر من از گناه کبیره پشیمان نباشم و عهد ببندم که دیگه اون گناه رو نمیکنم و تا آخر عمر اون عهد رو نشکنم توبه قبول میشود و توبه نصوح حساب میشود؟
سلام عرض ادب و خداقوت
تشکر فراوان دارم از شما بزرگوار و مؤسسه اندیشه برتر که دلسوزانه به هموطنان کمک میکنید. ان شاءالله خداوند متعال پیشبرد راهتان باشد.
پاسخ سوالم را خواندم.
سوالی که برایم پیش آمده
فرمودید باج ندهید. منظور چیست؟ قسمت هم ۶ فرمودید عوابق این عصبانیت را بگوئید اگه متداوم بود این عواقب را برای او وضع کنید و عقب نکشید. امکانش هست بیشتر توضیح بدید؟
چون وقتی عصبانی شد باهاش با خونسردی رفتار میکنم؛ ولی کارش را مثل لقمه درست کردن ببره سرکار یا مدرسه را انجام میدم.
یا لباس مدرسه فوتبالش رو میشورم یا شربت درست میکنم که از سر کار برمیگرده بخوره.
آیا همین کارها رو انجام بدم یا محرومش کنم بگم خودت انجام بده؟ اگه انجام ندم ناراحتیش چند برابر میشه.
سلام
شوهر من با دوستان خود اس م س می دهد بعد پاک می کند تا متوجه نشوم که چی گفتن اس م س دوستانش را هم پاک می کند وقتی هم که میره از خونه بیرون چند ساعتی نیست ..جمعه که از خواب بیدار میشه از ساعت یا می رود تا هفت و یا هشت .. اونم هی زنگ میزنیم میگیم بیا خونه ... تو خونه با بچه ها هم بد اخلاق است یا گیر کمی دهد جدیدا بدتر هم شده ... اهل مشاوره هم نیست نمیاد بریم و چون مشاوره هزینه داره من هم به تنهایی نمی توانم بروم.
شوهرم رو خانواده من خیلی حساس هست رفت و آمد نمی کند اما بشنود که خواهر من از شهرستان آمده از این رو به آن رو می شود به بچهها میگه نروید خانه مادر بزرگ تا اون هست یا میگه بقیه میزارند خواهرت میاد دعوت می کنند ..یا میگه بگو چرا می خواهی بری خونه مادرت بگو خواهرت آمده ... میگه خواهرت فتنه است زندگی تو را خراب می کند دخالت دارد.
در حالی که من از خودم یا زندگیم برای خانواده یا خواهرم چیزی نمی گویم .. اما هر صحبتی که می کنم شوهرم میگه حرف خودت نیست خواهرت یادت داده رو اسم خواهرم حساس شده من یک خواهر دارم خودش هفت خواهر دارد.
دوستان جدید و رفیق باز که شده بیشتر بیرون خونه را دوست دارد تا خونه ... اگر خونه باشد همش سر به سر بچهها می گذارد ... بچهها هم شوهرم را دوست ندارن و شوهرم از چشم بچه ها افتاده.
سلام
به نظر شما من با یکی از دوستان شوهرم که حاج آقا هستن در مورد شوهرم صحبت کنم چون من حالم خیلی بده است از استرس و اظطراب خیانت و بدی های شوهرم زیاد است خودم دارم داغون میشم بچهها هم کنار من حال منو می بینند حال اون ها هم بد است
نه دوست دارم ولش کنم و برم تا به بدی هایش ادامه دهد و نه تحملش را دارم ..
شوهرم میگه شما به من کار نداشته باش که کجا میرم .و چرا دیر میام . میگه مگه تو خرج منو می دهی
فقط دارم دیوانه میشم با کار هایش
سلام و ادب و خسته نباشید
بنده سه سال هس که در این خونه ای هم اکنون هستیم ساکنم.
یکبار برای استاد محمدی راجب بختک پیام کامل دادم و فرمودن که موجودات ماورایی هستن و.... چه کارهایی انجام بدم که ازشون ممنون هستم
حالا باز اتفاقی که برام افتاده براتون بازگو میکنم و خواهشمندم راهنماییم کنید.
بنده اوایل که این خونه اومدیم حدودا 3سال پیش همون زمان ها و تو اسباب کشی بود که خواهرم یکی انگشتر عقیق بهم هدیه داد و من خیلی دوسِش داشتم که یهویی گم شد و هیچ وقت یادم نیومد که آخرین بار کجا گذاشته بودم چندبار دعا و چیزی هم خوندم برای پیدا شدنش که هیچ اثری دیگه ازش نبود
الان باز یکی نگین در نجف برنده مسابقه شده بودم که رفتم رکاب انگشتری هم انتخاب کردم و خریدم و بابت اینکه انگشتر نگین در نجف دارم خیلی خوشحال بودم اما بعد چندروز در حد دو سه روز یهو دیدم نیست
هر جای خونه که فک میکردم گذاشتم اثری ازش نبود. خیلی ناراحتم.
مامان من چندبار گردنبد و انگشتر با نگین های مختلف گم کرده و بعد از چند ماه جایی که اصلا فکر نمیکرده پیدا کرده اما من پیدا نکردم دیگه
هم اون انگشتر عقیق و هم این انگشتر در نجف
یکی دیگه انگشتر عقیق ایرانی رنگ سبز دارم که اون 10الی 12سال قبل از شوهرم هدیه گرفتم هیچ وقت گم نشده و هنوز دارم. ولی این دوتا رو نمیدونم چرا گم شده
غیر از این ها هم انگشتر نقره یا طلای دیگری ندارم هر چی دارم بدل یا استیل و مس و.... هس.
صفحهها