در مورد این عمل در کتاب های روایی و دعایی که در دسترس هست این عمل یافت نشد. اما این عمل از قول آیت الله بهجت نقل شده و در سایت رسمی ایشان هم آمده است. آدرسی که در این سایت آمده به کتاب اللیالی المخزونه مرحوم ملا محسن فیض کاشانی آدرس داده شده است که در دسترس نیست و تنها نسخه خطی آن در کتابخانه ملی موجود است.
عین متن آن به همراه آدرس آن را در اینجا نقل می کنیم:
آیتالله بهجت رحمهالله برای افزایش روزی و برآورده شدن حاجات مهم، به ختم سورۀ «واقعه» اهمیت فراوانی میدادند و آن را به اطرافیان خود توصیه میکردند.
دستور این ختم بدین شرح است:
ملا محسن فیض کاشانی رحمهالله در کتاب اللیالیالمخزونه میگوید: چون اول ماه قمری دوشنبه باشد، شروع کند به خواندن این سورۀ مبارکه، با طهارت و رو به قبله. روز اول یک مرتبه، روز دوم دو مرتبه، و روز سوم سه مرتبه، و همچنین تا [روز] چهاردهم، چهارده مرتبه بخواند. و بعد از تلاوت سورۀ مبارکه، هر روز این دعا را بخواند:
يا مُسَبِّبَ الاَسْبابِ وَ يا مُفَتِّحَ الاَبْوابِ اِفْتَحْ لَنا الْاَبْوابَ وَ يَسِّرْ عَلَيْنَا الْحِسابَ وَ سَهِّلْ عَلَيْنَا الْعِقابَ [الصِّعابَ]، اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ رِزْقِي و رِزْقُ عِیالي فِی السَّمَاءِ فَأَنْزِلْهُ وَ إِنْ كَانَ فِي الْأَرْضِ فَأَخْرِجْهُ وَ إِنْ كَانَ فِي الْأَرْضِ بَعِيداً فَقَرِّبْهُ وَ إِنْ كَانَ قَرِيباً فَيَسِّرْهُ وَ اِنْ كانَ يَسِيراً فَكَثِّرْهُ وَ اِنْ كانَ كَثِيراً فَخَلِّدْهُ وَ اِنْ كانَ مُخَلَّداً فَطَيِّبْهُ وَ اِنْ كانَ طَيِّباً فَبارِكْ لي فيهِ وَ اِنْ لَمْ يَكُنْ يا رَبِّ فَكَوِّنْهُ بِكَيْنُونِيَّتِكَ وَ وَحْدانِيَّتِكَ اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ وَ اِنْ كانَ عَلي اَيْدِي شِرارِ خَلْقِکَ فَانْزِعْهُ وَانْقُلْهُ اِلَيَّ حَيْثُ اَكونُ وَ لا تَنْقُلْنِي اِلَيهِ حَيْثُ يَكُونُ.
ذر ادامه، از مرحوم مجلسی رحمهالله به نقل از امام سجاد علیهالسلام این عمل را با دعایی در پنجشنبههای میان این چهارده روز نقل میکند؛ آن دعا چنین است:
يا ماجِدُ يا واحِدُ، يا جَوادُ يا حَليمُ، يا حَنّانُ يا مَنّانُ يا كَريمُ، اَسْئَلُكَ تُحْفَةً مِنْ تُحَفاتِكَ تَلُمُّ بِها شَعْثى، وَ تَقْضى بِها دَيْنى، وَ تُصْلِحُ بِها شَأْنى بِرَحْمَتِكَ يا سَيِّدى. اَللَّهُمَّ اِنْ كانَ رِزْقى فِى السَّماءِ فَاَنْزِلْهُ، وَ اِنْ كانَ فِى الاَرْضِ فَاَخْرِجْهُ، وَ اِنْ كانَ بَعيداً فَقَرِّبْهُ، وَ اِنْ كانَ قَريباً فَيَسِّرْهُ، وَ اِنْ كانَ قَليلاً فَكَثِّرْهُ، وَ اِنْ كانَ كَثيراً فَبارِكْ لى فيهِ، وَ اَرْسِلْهُ عَلى اَيْدى خِيارِ خَلْقِكَ، وَ لا تُحْوِجْنى اِلى شِرارِ خَلْقِكَ، وَ اِنْ لَمْ يَكُنْ فَكَوِّنْهُ بِكَيْنُونِيَّتِكَ (بِكَيْنُونَتِكَ) وَ وَحْدانِيَّتِكَ. اَللًّهُمَّ انْقُلْهُ اِلَىَّ حَيْثُ اَكُونُ، وَ لا تَنْقُلْنى اِلَيْهِ حَيْثُ يَكُونُ، اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ، [يا حَىُّ يا قَيُّومُ يا واحِدُ يا مَجيدُ يا بَرُّ يا كَريمُ] يا رَحيمُ يا غَنِىُّ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَمِّمْ عَلَيْنا نِعْمَتَكَ، وَ هَیِّنَا [هَنِّئْنا-هَيِّئْنا] كَرامَتَكَ وَ اَلْبِسْنا عافِيَتَكَ.
بهجتالدعا، ص٣۶٢-٣۶۴.
اللیالیالمخزونه، ملا محسن فیض کاشانی، نسخه خطی سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، ص۵٣-۵۵.
لینک صفحه سایت آیت الله بهجت جهت مراجعه: http://bahjat.ir/fa/content/9187
سلام و تشکر از حضورتون
گفتهاند: اين آيه در مورد" سريه عبد اللَّه بن جحش" نازل شده است
جريان چنين بود كه: پيش از جنگ" بدر" پيامبر اسلام" عبد اللَّه بن جحش" را طلبيد و نامهاى به او داد و هشت نفر از مهاجرين را همراه وى نمود، به او فرمان داد پس از آنكه دو روز راه پيمود، نامه را بگشايد، و طبق آن عمل كند، او پس از دو روز طى طريق نامه را گشود و چنين يافت:" پس از آنكه نامه را باز كردى تا" نخله" (زمينى كه بين مكه و طايف است) پيش برو و در آنجا وضع قريش را زير نظر بگير و جريان را به ما گزارش بده".
" عبد اللَّه" جريان را براى همراهانش نقل نمود و اضافه كرد: پيامبر مرا از مجبور ساختن شما در اين راه منع كرده است، بنا بر اين هر كس آماده شهادت است با من بيايد، و ديگران باز گردند همه با او حركت كردند، هنگامى كه به" نخله" رسيدند به قافلهاى از قريش برخورد كردند كه" عمرو بن حضرمى" در آن بود، چون روز آخر رجب (يكى از ماههاى حرام) بود در مورد حمله به آنها به مشورت پرداختند.
بعضى گفتند: اگر امروز هم از آنها دست برداريم وارد محيط حرم خواهند شد و ديگر نمىتوان متعرض آنها شد، سرانجام شجاعانه به آنها حمله كردند" عمرو بن حضرمى" را كشتند و قافله را با دو نفر نزد پيامبر ص آوردند، پيغمبر به آنان فرمود: من به شما دستور نداده بودم كه در ماههاى حرام نبرد كنيد، و دخالتى در غنائم و اسيران نكرد، مجاهدان ناراحت شدند و مسلمانان به سرزنش آنها پرداختند، مشركان نيز زبان به طعن گشودند كه محمد ص جنگ و خونريزى و اسارت را در ماههاى حرام، حلال شمرده در اين هنگام آيه اول نازل شد پس از آنكه اين آيه نازل شد" عبد اللَّه بن جحش" و همراهانش اظهار كردند كه در اين راه براى درك ثواب جهاد كوشش كردهاند و از پيامبر پرسيدند كه آيا اجر مجاهدان را دارند يا نه؟ آيه دوم (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هاجَرُوا ...) نازل گرديد.
تفسير نمونه، ج2، ص: 110
موفق باشید.
سلام دوست عزیز
ابتدا متن آیه را می آورم و سپس توضیحاتی را تقدیم می کنم:
ما أَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا في أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ في كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسير[حدید/22] هيچ مصيبتى (ناخواسته) در زمين و نه در وجود شما روى نمىدهد مگر اينكه همه آنها قبل از آنكه زمين را بيافرينيم در لوح محفوظ ثبت است و اين امر براى خدا آسان است.
مراد از" كتاب" لوحى است كه در آن همه آنچه بوده و هست و تا قيامت خواهد بود نوشته شده، هم چنان كه آيات و روايات هم بر آن دلالت دارد.[ ترجمه الميزان، ج19، ص: 293]
اما برخی نیز آن را به معنای علم خداوند گرفته اند که اگر منظور آنها از علم همان كتابى باشد كه حوادث كه مراتبى از علم فعلى خداست در آن نوشته شده است صحیح است.
بايد توجه داشت كه مصائبى كه در اين آيه به آن اشاره شده، تنها مصائبى است كه به هيچوجه قابل اجتناب نيست و مولود اعمال انسانها نمىباشد .
شاهد اين سخن آنكه در آيه 30 سوره" شورى" مىخوانيم: وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ:" هر مصيبتى به شما رسد به خاطر اعمالى است كه انجام دادهايد، و بسيارى را نيز عفو مىكند"! با توجه به اينكه آيات يكديگر را تفسير مىكنند، هنگامى كه اين دو آيه در برابر هم قرار گيرد نشان مىدهد مصائبى كه دامنگير انسان مىشود بر دو گونه است: مصائبى است كه مجازات و كفاره گناهان او است و اين مصائب بسيارند، ظلمها، بيدادگريها، خيانتها، انحرافات و ندانم كاريها و امثال آن سرچشمه بسيارى از مصائب خود ساخته ما است.
ولى بخشى از مصائب است كه ما هيچگونه نقشى در آنها نداريم و به صورت يك امر حتمى و اجتناب ناپذير دامان فرد يا جامعهاى را مىگيرد، حساب اين دو از هم جدا است، و لذا بسيارى از انبياء، و اولياء و صلحاء گرفتار اينگونه مصائب مىشدند، اين مصائب فلسفه دقيقى دارد كه در بحثهاى خداشناسى و عدل الهى و مساله آفات و بلاها به آن اشاره كردهايم
لذا در حديثى مىخوانيم: هنگامى كه امام على بن الحسين ع را با غل و زنجير وارد مجلس يزيد كردند يزيد رو به امام ع كرد و آيه سوره شورى را خواند: ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ (و مىخواست چنين وانمود كند كه مصائب شما خانواده نتيجه اعمال خودتان است، و از اين طريق زخم زبان بزند) اما امام فورا كلام او را نفى كرد و فرمود: كلا، ما نزلت هذه فينا، انما نزلت فينا: ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها:" چنين نيست، اين آيه در باره ما نازل نشده، آنچه در باره ما نازل شده آيه ديگرى است كه مىگويد: هر مصيبتى در زمين يا وجود شما رخ دهد پيش از آفرينش شما در لوح محفوظ ثبت شده است (و فلسفه و حكمتى دارد) « تفسير على بن ابراهيم مطابق نقل نور الثقلين جلد 5 صفحه 247»
نکته دیگر اینکه اینطور نیست که انسان تنها از چیزی شادمان می شود که در ایجاد اون دخالتی نداشته است اتفاقا انسان زمانی که با تمهیدات و تلاش خود به نتیجه ای می رسد نیز شاد می شود. پس اینطور نیست که شادی و ارامش انسان مرهون کارهایی باشد که در ایجاد انها نقش نداشته است.
بنابراین معنای آیه 22 و 23 که شما اشتباها 28 فرموده اید اين است كه:
اينكه ما به شما خبر مىدهيم كه حوادث را قبل از اينكه حادث شود نوشتهايم، براى اين خبر مىدهيم كه از اين به بعد ديگر به خاطر نعمتى كه از دستتان مىرود اندوه مخوريد، و به خاطر نعمتى كه خدا به شما مىدهد خوشحالى مكنيد، براى اينكه انسان اگر يقين كند كه آنچه فوت شده بايد مىشد، و ممكن نبود كه فوت نشود، و آنچه عايدش گشت بايد مى شد و ممكن نبود كه نشود، وديعهاى است كه خدا به او سپرده چنين كسى نه در هنگام فوت نعمت خيلى غصه مىخورد، و نه در هنگام فرج و آمدن نعمت، (مثل كارمندى مىماند كه سر برج حقوقى دارد و بدهىهايى هم بايد بپردازد نه از گرفتن حقوق شادمان مىشود و نه از دادن بدهى غمناك مىگردد)
با سلام و ادب خدمت شما پرسشگر گرامی
دوست گرامی
آیاتی که شما در سوالتون مطرح کردید سوره نجم ایات 16 و 17 هست و در سوره نجم نیست.
دوم اینکه آیا می توان با وجود سطح اطلاع رسانی و پیشرفت های علمی که در این حوزه صورت پذیرفته واقعا ادعا کرد که همه عکس ها و مطالبی که در این زمینه وجود دارد جعلی است و ناسا آنها را دستکاری کرده است؟ و آیا تنها منبع اطلاع ما درباره زمین از طریق ناسا بوده است؟
نکته سوم اینکه در قرآن آیاتی است که قطعا کروی بودن زمین را اثبات می کند.
کروى بودن زمین از منظرآیات:
1. «وَاَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کَانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الاَرْضِ وَمَغارِبَها»؛ (و مشرق ها و مغرب هاى پر برکت زمین را به آن قومِ به ضعف کشانده شده [زیر زنجیر ظلم و ستم]، واگذار کردیم!).(سوره اعراف، آیه 137)
2.«رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالاَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَ رَبُّ الْمَشَارِقِ»؛ (پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست، و پروردگار مشرق ها!).(سوره صافات، آیه 5)
3. «فَلا اُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغارِبِ اِنَّا لَقَادِرُونَ»؛ (سوگند به پروردگار مشرق ها و مغرب ها که ما قادریم).(سوره معارج، آیه 40)
توضیح این که: این آیات همگى حاکى از تعدّد مشرق ها و مغرب ها و نقطه طلوع و غروب آفتاب است که لازمه آن کروى بودن زمین مى باشد؛ زیرا بطور مسلّم اگر زمین مسطّح و هموار باشد، براى جهان جز یک مشرق و یک مغرب نخواهد بود و تنها در صورتى کروى بودن زمین، به نسبت انحناى آن، هر نقطه اى داراى مشرق و مغرب جداگانه اى خواهد بود و طلوع خورشید بر جزئى از اجزاى آن، ملازم با غروب آن از جزء دیگر است و بنابراین، تعدّد مشرق و مغرب دلالت روشنى بر کروى بودن زمین دارد.
کروى بودن زمین از منظر روایات:
از روایاتى که از پیشوایان معصوم ما وارد شده است، بخوبى مى توان کروى بودن زمین را استفاده کرد؛ از آن جمله روایتى است که از امام صادق(علیه السلام) به مضمون زیر نقل شده است:
امام صادق(علیه السلام) فرمود: «در مسافرتى، مردى با من همسفر گردید. او مقیّد بود که نمازمغرب را در تاریکى شب و نمازصبح را در تاریکى کامل (آخر شب) بخواند، امّا من برخلاف او بودم; هر موقع آفتاب غروب مى کرد نمازمغرب را مى خواندم و هر موقع فجر طلوع مى نمود، نمازصبح را به جا مى آورم. آن شخص از من خواست که من نیز مانند او رفتار کنم و عمل خود را چنین توجیه مى کرد: آفتاب پیش از آن که به سرزمین ما طلوع کند، بر دیگران طلوع مى نماید و هنگامى که از سرزمین ما ناپدید مى شود هنوز بر گروهى دیگر طالع و نور افشان است.
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید من به او گفتم: وظیفه ما این است که هر موقع آفتاب از افق ما ناپدید شد، نمازمغرب را بخوانیم و نباید در انتظار غروب خورشید از نقاط دیگر باشیم و هر موقع فجر طلوع کرد، بر ماست که نمازصبح را بخوانیم اگر چه خورشید در همان موقع بر نقاط دیگر طالع باشد، چنان که بر مردم همان نقاط لازم است نمازهاى خود را موقع طلوع فجرو غروب آفتاب در افق خود انجام دهند.»(وسایل الشیعه، ج 1، ص 237)
این حقیقت را امام(علیه السلام) در حدیثدیگر چنین فرموده است: «انّمَا عَلَیْکَ مَشْرِقُکَ وَ مَغْرِبُک»؛ (تو باید که مشرق و مغرب منطقه خود را ملاک عمل قرار دهى!) و اینها همه به خاطر کرویّت زمین مى باشد.
مخاطب: اصلا طبق حرف خوده قرآن.اسلام و قرآن برای ام القرا.یعنی مکه و اطرافش اومده.این مسلمین حتی زحمت نمیدن ب خودشون که قرآن رو فارسی بخونن
من: دوست عزیز
اینکه گفته اند برای استرالیا چه پیامبری اومده مربوط به قبل از پیامبر اسلام هست اینکه شما از قرآن نمونه آوردید صحیح نیست
دوم اما درباره این آیه ای که آوردی باید بهتون بگم شما هم اگر زحمت بکشید و قرآن رو حداقل همون ترجمه فارسیش رو بدون بغض بخونی متوجه میشی که در آیات اون 3 مرحله برای دعوت پیامبر ذکر شده که مرحله سوم شامل تمام جهان می شود.
پيامبر ص نخست مامور بود بستگان نزديك خود را انذار كند، چنان كه در آيه 214 سوره شعرا مىخوانيم: وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ، تا هستهبندى اسلام محكم شود، و آماده گسترش گردد.
سپس در مرحله دوم پيامبر مامور شد ملت عرب را تبليغ و انذار كند، چنان كه در آيه 3 سوره فصلت آمده:" قُرْآناً عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ" اين قرآنى است عربى براى قومى كه مىفهمند و درك مىكنند"
و در آيه 44 سوره زخرف نيز آمده است: وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ:" اين قرآن مايه تذكر تو و قوم تو است".
هنگامى كه پايههاى اسلام در ميان اين قوم قوى و مستحكم شد پيامبر ص ماموريت گستردهترى يافت، و مامور انذار جهانيان شد، چنان كه در آيه اول سوره فرقان مىخوانيم: تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمِينَ نَذِيراً:" جاويد و پر بركت است خداوندى كه قرآن را بر بندهاش نازل كرد تا همه جهانيان را انذار كند (و آيات فراوان ديگر).
و به خاطر همين ماموريت بود كه پيامبر ص نامه به سران بزرگ جهان آن روز در خارج از جزيره عربستان نوشت، و كسراها و قيصرها و نجاشيها را به اسلام دعوت كرد
مخاطب:اولا که نامه فرستادن محمد سندیتی نداره.دوما اینا برداشت های شما از قرآنه که چون اینجوری گفته یعنی باید اینطور بشه.خیر این نظر شخصی شماست.منم میگم طی چند آیه که اگربخواید براتون میارم.قرآن مختص ب قوم عرب و ام القرا ست.برداشت شخصی هرکسی از چیزی که بهش علاقه داره همانقدر خوبه که کسی که ازاون چیز متنفره براش بده.برداشت شخصی رو نفرمایید.
من:نامه فرستادن پیامبر مستند هست و در کتب روایی اهل سنت هم اومده مطالبی که من عرضه داشتم برداشت شخصی نیست بلکه شما اگر ترجمه رو زحمت بکشید و بخونید متوجه می شید
سوم اینکه آنچه پیرامون ام القری اومده مربوط به مرحله دوم گسترش اسلام هست و در مراحل بعد همانطور که در پیام قبلی بود پیامبر مامور به ابلاغ پیام خود به همه جهان می شوند.
مخاطب: یعنی روز به روز حرفش عوض میشده و یه چیز جدید یادش می اومده
من: نخیر عزیزم روز به روز عوض نمی شد شما هم بخوای یه کاری کنی اول از خونوادت شروع می کنی بعد قوم خویش خودت و بعد مردم شهر
از اول همون هدف بوده اما باید آروم آروم پیش رفت
مخاطب: یعنی نامه نوشت به یک کشور یکتاپرست؟
من: بله نامه نوشت
یکتاپرست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شما ظاهرا بر اساس حرف هایی که به خسروپرویز نسبت می دهند که گفته ما سرزمین یکتاپرستیم دارید این ادعا رو می کنید
مخاطب: اولا بفرمایید علت تاکیدات فراوان قران به اینکه « عربی » نازل شده چیه ؟ این در حالیه که سخنی از اینکه این پیام الهی برای سایر مردم جهان هم بخواد قابل فهم باشه وجود نداره
كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ قُرْآنَاً عَرَبِيَّاً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (فصلت:3)
كتابى كه آياتش هر مطلبى را در جاى خود بازگو كرده، در حالى كه فصيح و گوياست براى جمعيّتى كه آگاهند! (3)
إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنَاً عَرَبِيَّاً لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (يوسف:2)
ما آن را قرآنى عربى نازل كرديم، شايد شما درك كنيد (و بينديشيد)! (2)
مخاطب دیگر: چه مامور ابلاغ خوبی بوده محمد.باشمشیر ابلاغ میکرده.روزگار همچین معمور ابلاغی رو دیگه بروی خودش نبینه.بعدشم سندش رو بدید ببینیم از کی هست که محمد نامه نگاری داشته.بعدضم بازهم میگم.ام القراوحومه.میخوای از رو خود قرآن برات بیارم.وآیه هم بیارم که گفته خدا از هر قوم و زبانی پیامبری مختص ب اون قوم فقط فرستاده.بنظرشما کجای ما عرب و تازی و ملخ خور بود که محمد پیامبرمون باشه؟؟؟
مشخصه که در این تاکیدات ، فهم اعراب از قران هست که بصورت خاص مد نظر قرار گرفته
من: ما الان بحثمون فقط روی نامه هاست لطفا به مطلب دیگه نپرید
مخاطب دیگر: خدا فقط خاورمیانه رو بلد بوده بقیه جاها بد مسیر بوده
چند تا سوال پیش میاد این وسط
اگر دین اسلام دینی جهانی هست ، ایا خون اعراب از خون بقیه مردم جهان رنگین تر بوده که اینقدر قران روی عربی بودنش مانور میده ؟
و مطلب مهمتر اینکه اصلا گیریم اعراب این قران رو با همین بیان ، خیلی خوب و عالی و دقیق درک میکنن ( که البته اینطور نیست )
اما وقتی همین به اصطلاح اعجاز بیانی عربی رو به فارسی برمیگردونیم نه تنها اعجاز نیست بلکه متنی هست که اختلافات فراوان در ترجمه و فهم صحیح سخنانش وجود داره
ما نباید این کلام اعجازین الهی رو همانند اعراب درست میفهمیدیم ؟؟
من: خوب چه ایرادی داره قرآن به زبان عربی باشه؟
عزیزم الان کتاب هایی که در سایر کشورها به زبان های مختلف نوشته میشه توسط بزرگانی که شما ها هم سنگشون رو به سینه می زنید به فرسی ترجمه میشه و منظورشون هم خوب فهمیده میشه
چه ایرادی هست قرآن به زبان عربی نوشته شده باشه چون در میان قومی نازل شده که زبانشون عربی بوده
مخاطب: ایرادی که نداره ولی اگر جهانی هست و قراره همه انسانها این پیام رو درست کنن چرا فقط اعراب مورد توجه قرار گرفتن ؟
مشکل اینجاس خود خدا باید میفرستاده یا الان یه نسخه 2018 بفرسته هممون و راحت کنه به تموم زبان ها.......شایدم فقط چهارده قرن پیش میتونسته الان نمیتونه دستش مثل قبل باز نیس.....شایدم عربی بلد بوده
در قرآن آیات فراوانی وجود داره که به صراحت بیان کرده که قرآن را به عربی قرار دادیم که بیندیشند!!!
نمونه آیات
الزخرف آیه (3)
الزمر آیه (28)
انفال آیه (22)
یوسف آیه (2)
طه آیه (113)
الشعرا (195)
((منظورم بلسان عربی مبین))
ترجمه: به زبان عربی روشن
یعنی قرآن برای اعراب باده نشین آمده نه ایرانیان به این دلیل
سوره فصلت آیه (44)
و اگر [این کتاب] قرآنی غیر عربی گردانیده بودیم قطعا می گفتند چرا آیه های آن روشن بیان نشده کتابی غیر عربی و "مخاطب آن عرب زبان" بگو این کتاب برای کسانی که ایمان آورده اند رهنمود و درمانی است و کسانی که ایمان نمی آورند در گوشهایشان سنگینی و قرآن برایشان نامفهوم است و گویی آنان را از جایی دور ندا می دهند (44 فصلت))
من: خوب شما میگی ایرادی نداره
این که قرآن بخواد جهانی باشه چه ربطی به عربی بودنش داره
اون کسی که میخواد یه پیام رو برسونه با این زبان بهتر می تونسته پیامش رو منتقل کنه
چون زبان عربی و کلمات و قواعد اون دارای ویژگی هایی هست که بهتر می تونسته نظر خداوند را منتقل کنه
از این رو به اون زبان فرستاده
مخاطب: زبان پارسی واسه تو که ایرانی هستی مشکل تره یا عربی؟؟؟؟؟؟؟
منظور از هدایت در قرآن چیست؟
جواب : گردن زدن مخالفین ، تجاوز به ناموس مخالفین ، کتک زدن زنها ، شلاق زدن ، دست و پا بریدن ، قطع دست ، چشم و گوش بسته ایمان آوردن و شک نکردن ، آرزوی بهشت و حوری و شراب داشتن به وسیله اجرای این دستورات و اجبار در همه چیز و فضولی در کارهای خصوصی مردم!
من: نخیر عزیز دلم منظور از هدایت در قرآن هدایت به سعادت هست و هیچکدام از این ها که گفتی نیست
مخاطب: کدوم آیه به سعادت اشاره داره و یا از روی سعادت روی گرفته؟؟؟
من از خودم نمیگم که میبینید واضح آیه مبارک قرآن مسلمین رو گذاشتم و معناشم میبینید که به چی اشاره کرده و بعد این آیه مياد که این کارهای وحشتناک رو انجام بديد تا هدایت بشه؟؟؟ زور بوده؟؟
من: من الله رو زیر سوال نبردم عرض کردم خدمتتون عزیز من
اگر اون چشمت رو درست باز کنی و بدون غرض بخونی قرآن رو حتما ایاتی که میگه برای سعادت مردم هست رو می بینی
شما دردت چیز دیگه هست
مخاطب: بزرگوار قرآن خودش ميگه ما قرآن رو به زبان صریح و ساده برای همه قشر ها فرستادیم، شما نشون بده کجای
آیه اینکه شما الان گفتی رو گفته؟؟؟
من: دوستان ببینید شما که کافر هستید ولی اگر کسی بخواد بدون تعصب بخونه به زبان فارسی که ترجمه شده ب راحتی می تونه متوجه بشه اما شما اصلا قصدتون این نیست
بله اکثر قرآن رو فقط اگر ترجمه ش رو بخونی می تونی احکام و سایر مواردی که باعث هدایت و سعادت میشه رو بفهمید
مخاطب دیگر: قرآن دست نوشته ی یک عربه
من: اینو باید بتونی ثابت کنی
مخاطب: ربطی به تازه و کهنه نداره حرف درستی زد
من: ثابت کنید خوب
مخاطب: درمورد این آیه چیدارید بزرگوار
قرآن اعتراف میکنه اسلام چیز جدیدی نداره و همونیه که در ادیان دیگه هم هست
سوره شوری - آیه 13
شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰ ۖ أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ ۚ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ ۚ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ
خدا شرع و آیینی که برای شما مسلمین قرار داد حقایق و احکامی است که نوح را هم به آن سفارش کرد و بر تو نیز همان را وحی کردیم و به ابراهیم و موسی و عیسی هم آن را سفارش نمودیم که دین خدا را بر پا دارید و هرگز تفرقه و اختلاف در دین مکنید. مشرکان را که به خدای یگانه و ترک بتان دعوت میکنی (قبولش) بسیار در نظرشان بزرگ میآید. (باری از انکار آنها میندیش که) خدا هر که را بخواهد به سوی خود (و مقام رسالت خویش) برمیگزیند و هر که را به درگاه خدا به تضرّع و دعا باز آید هدایت میفرماید.
خب نگاه کنیم چی گفته
۱.تو این آیه خیلی واضح داره میگه هرچی که به نوح ، ابراهیم ، موسی و عیسی وحی کردیم بر تو محمد هم وحی کردیم پس این اسلام چیزی اضافه بر ادیان قبلی نداره تا مسلمونا ادعا کنند که اسلام کاملترین دینه!
۲.اگر هم مسلمونا ادعا دارند که مطالب و احکام جدیدی هم داره که به پیامبران قبلی وحی نشده پس نتیجه میگیریم ادعاشون با این آیه تناقض داره!!!
نکنه اینم غیره اينه؟؟؟
مخاطب دیگر: شما میتونی ثابت کنی که قرآن بطور قطع از طرف نیرو های ماورائی آمده؟
من: بله آنچه قرآن به اون اشاره کرده در ادیان دیگه هم هست
علتش هم اینه که اسلام یعنی تسلیم در برابر خدای متعال یک خط واحد داره که هر یک از انبیاء به فراخور مردم زمانشون بخشی از اون برای مردم بیان کردند.دین اسلام و پیامبر خاتم اون رو کامل کردند.
مخاطب دیگر: ما خیلی وقته چشامون بازه شما به اب هویچ اختیاج داری!!!
مخاطب:هر جایی سخن از دین و قرآن و مذهب شده در کنارش فساد بیداد کرده
من: الان اونایی که در بینشون حرفی از دین و مذهب نیست فساد ندارند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مخاطب: دارند ولی بین مسلمین بیشتره هر جایی که دین بود خرافه و فساد بود
مخاطب دیگر: جواب بده، کل کل نکن
مخاطب دیگر: هر وقت تونستی تو قرآن برف رو پیدا کنی بیا بحث کنیم. چرا از دایناسورها تو قرآن بحثی نیت؟
من:مگه قرار همه چی تو قرآن باشه، مگه قرآن کتاب دایره المعارف هست
قرآن کتابی هست که تنها هدف اون هدایت مردم هست لذا اگر جایی نامی از حیوانی برده و یا داستانی را بیان کرده هدف تربیتی اون مدنظرش بوده
مخاطب: ثابت کن محمد با خدا در ارتباط بوده منتظرم، ببینیم شما اثباتت چیه
من:شما میگی نبوده باید ثابت کنی نه من این همه مسلمون میگن بوده بعد شما اومدی میگی نبوده شما باید ثابت کنی نه من
کل کل نیس
مخاطب دیگر: اگر در ارتباط بود زنش که جا موند از قافله خبرش میکرد نخاد چهار ماه گریه کنه
مخاطب: خوب پس اثباتی نداری درسته؟
من: شما قرار شد ادعاتو ثابت کنی بعلاوه اینکه همین حرفتون رو هم یعنی چهارماه رو ثابت کن
ما مسلمونا داریم معلوم شد شما داری تو هوا حرف میزنی
مخاطب: مطمئن نیستی محمد پیامبر خدا بوده یا نه، بلکه فقط اعتقادته، خوب اعتقادت رو برای خودت نگهدار اینجا برای شعار دادن نیومدیم برای بحث منطقی دور هم جمع شدیم
من: من هم معتقدم هم مطمئن
مخاطب: خوب اثبات رو ارائه کن، چون اصرار میکنی دیگه حق بیان هیچ نظر دیگه ای جز اثبات رو نداری، والا یک روز سایلنتی
کم کم دین اسلام و مسلمانان کمتر خواهد شد چون اگر کامل ترین دین هم باشد در آن فقط رنگ فساد و کشتار و به دور از انسانیت بوده و هست
مخاطب دیگر: دوست گلم به نظرت قرآن تو قطب جنوب ظهور میکرد پیامش چیبود؟؟؟ شمارو قسم ميدم به زیتون یکم منطقی باشید
من: قرآن در هر جا نازل می شد پیامش همین بود که انسان ها رو به سعادت و رستگاری هدایت کنه
مخاطب: مشخصه کاملا
جهنم هم حرف میزنه ، انیمیشن شد، به بچه پنج ساله هم بخونه اينو یکی، نگاه میکنه به طرف سرشو تکون ميده
و خندش میگیره
سوره ق - آیه 30
يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ
روزی که جهنّم را گوییم: آیا مملوّ (از وجود کافران) شدی؟ و او گوید: آیا (دوزخیان) بیش از این هم هستند؟
این دیگه کارتونه و واسه بچه ها آوردم بخونند و بخندند و فکر نکنم بدرد بزرگترها بخوره ولی اگه دلتون خواست شما هم بخونید و بخندید!
مخاطب دیگر: مغلطه طلب برهان از مخالفان مغلطه توسل به اکثریت
من: اصلا اینطور نیست این مغلطه ای هست که شما داری بیان می کنی
(در اینجا مخاطب و یا بهتر بگم مخاطبین بحث دیگه ای رو مطرح کردند درباره تسبیح موجودات که به علت اتمام وقت گروه و وقت اذان ناقص ماند.)
در تفاسیر موارد خمتلفی برای آن بیان شده
ـ حفظ اموال شوهر در زمان غیبت وی
ـ حفظ اسراری که بین او و شوهرش بوده
ـ حفظ نفس و فروج از بیگانه
ـ حفظ اولاد شوهر
البته آنچه علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در ذیل آیه آورده به گونه ای که شامل همه این حقوق می شود. « علامه نیز در تفسیر این آیه آورده: «بر زنان واجب است که جانب خود را در همه چیزهایی که متعلق حق شوهران است در غیاب آنان حفظ کنند.»
اما در مورد اینکه آیا زن میتونه قبول کنه یا نه از ظاهر آیه چنین بر میآد که حافظات للغیب از صفات زنان صالحه بر شمرده شده است . و این بدان معناست که زنانی که صالح هستند حتما اینکار رو قبول می کنند. زیرا حفظ فرج از بیگانه به معنای عدم خیانت به اوست . زنان صالح و نیک مرتكب خيانت چه از نظر مال و چه از نظر ناموس و چه از نظر حفظ شخصيت شوهر و اسرار خانواده در غياب او نمىشوند.
و از آنجا که در ادامه ایه در برابر این زنان صالحه زنان ناشزه و سرکش را آورده نشان می دهد که زنانی که به این حکم یعنی حافظات للغیب تن در نمی دهند زنانی هستند که نسبت به حقوق همسر و احکام الهی سرکش هستند.
درباره آنچه که پیرامون ایه 34 سوره نساء آوردی باید توضیحاتی بدم تا مساله روشن بشه.
شما در این متنتون 2 نکته رو تاکید کردی یکی اینکه به زن میگه بر اساس این ایه من مالکت هستم و منظورتون اینه که چون مالکت هستم پس هر کاری بخواهم می تونم بکنم و نکته دومی که دارای القاء می کنی اینه که هر وقت به حرف من گوش نکردی بر اساس این آیه از قرآن کتکت می زنم
2 نکته
نکته اول اینکه در آیه اومده الرجال قوامون علی النساء بايد توجه داشت كه خانواده يك واحد كوچك اجتماعى هست و مانند يك اجتماع بزرگ بايد رهبر و سرپرست واحدى داشته باشد، زيرا رهبرى و سرپرستى دستجمعى كه زن و مرد مشتركا آن را به عهده بگيرند مفهومى ندارد در نتيجه مرد يا زن يكى بايد" رئيس" خانواده و ديگرى" معاون" و تحت نظارت او باشد، قرآن در اينجا تصريح مىكند كه مقام سرپرستى بايد به مرد داده شود (اشتباه نشود منظور از اين تعبير استبداد و اجحاف و تعدى نيست بلكه منظور رهبرى واحد منظم با توجه به مسئوليتها و مشورتهاى لازم است).
اين مسئله در دنياى امروز بيش از هر زمان روشن است كه اگر هيئتى (حتى يك هيئت دو نفرى) مامور انجام كارى شود حتما بايد يكى از آن دو،" رئيس" و ديگرى" معاون يا عضو" باشد و گر نه هرج و مرج در كار آنها پيدا مىشود- سرپرستى مرد در خانواده نيز از همين قبيل است
نکته دوم :قیومیت و یا همان سرپرستی مرد در خانه دلیل نمی شود تا او هر کاری دلش خواست بکند
قيمومت مرد بر زنش به اين نيست كه سلب آزادى از اراده زن و تصرفاتش در آنچه مالك آن است بكند، و معناى قيمومت مرد اين نيست كه استقلال زن را در حفظ حقوق فردى و اجتماعى او، و دفاع از منافعش را سلب كند، پس زن هم چنان استقلال و آزادى خود را دارد، هم مىتواند حقوق فردى و اجتماعى خود را حفظ كند، و هم مىتواند از آن دفاع نمايد و هم مىتواند براى رسيدن به اين هدفهايش به مقدماتى كه او را به هدفهايش مىرساند متوسل شود
مطلب بعد پیرامون نشوز هست که در ایه اومده وَ اللاَّتي تَخافُونَ نُشُوزَهُن
نشوز در زن به معنای تمرد از دستورهای واجب شوهر است، از قبیل تمکین نکردن، نزدودن آنچه مایه تنفر و مانع کامجویی شوهر است، ترک نظافت و آرایش دلخواه شوهر و خارج شدن از منزل بدون اجازه همسر. ( تحریر الوسیلة ج۲، ص۳۰۵)
بنابراین نشوز منحصر در حقوق واجب همسر است و فراتر از آن را شامل نمیشود. از اینرو، اگر زن کارهای منزل را انجام ندهد و خواسته های شوهر را که ارتباطی با کامجویی از او ندارد، بر نیاورد، ناشزه نمیشود، مثل اینکه از جارو کردن منزل، خیاطی، آشپزی و...
حتی آب به دست شوهر دادن و رختخواب پهن کردن خودداری ورزد.
لذا کسی نمی تواند همسرش را به هر دلیلی غیر از آنچه که بیان شد و مربوط به مسائل زناشویی است کتک بزند و این آیه را دلیل خود قرار دهد.
در این ایه 3 راه علاج برای برخورد با این زنان توصیه شده که کتک سومین راه و به عنوان آخرین راه می باشد
لذا مى خواهد بفرمايد اول او را موعظه كنيد، اگر موعظه اثر نگذاشت با او قهر كنيد، و رختخوابتان را جدا سازيد، و اگر اين نيز مفيد واقع نشد، او را بزنيد. هر كس بخواهد كسى را كيفر كند طبيعتا اول از درجه ضعيف آن شروع مىكند، و سپس به تدريج كيفر را شديد و شديدتر مى سازد
نکته آخر اینکه
مسئله تنبيه بدنى در مورد افراد وظيفه نشناسى مجاز شمرده كه هيچ وسيله ديگرى در باره آنان مفيد واقع نشود، و اتفاقا اين موضوع تازه اى نيست كه منحصر به اسلام باشد، در تمام قوانين دنيا هنگامى كه طرق مسالمت آميز براى وادار كردن افراد به انجام وظيفه، مؤثر واقع نشود، متوسل به خشونت مىشوند، نه تنها از طريق ضرب بلكه گاهى در موارد خاصى مجازاتهايى شديدتر از آن نيز قائل مىشوند كه تا سرحد اعدام پيش مىرود.
ثانيا" تنبيه بدنى" در اينجا- همانطور كه در كتب فقهى نيز آمده است- بايد ملايم و خفيف باشد بطورى كه نه موجب شكستگى و نه مجروح شدن گردد و نه باعث
كبودى بدن
حتی در برخی روایات آمده که با چوب مسواک بزنند.
من لا يحضره الفقيه، ج3، ص521
مناظره ای در گروه خرافات اسلام که از بحث تمثیل شروع شد و بلافاصیه به آیات قتال منجر شد.
من : دوستان معتقدند که تمثیل در قرآن نیست یا هست؟
مخاطب: بله نظر شما چیه؟
مخاطب: معتقدن نباید باشه
من: به نظر من تو قرآن هم تمثیلات داریم. علتش هم اینه که قرآن در زمانی نازل شده که عرب ها در اوج بلاغت بودند و زمانی بوده که شعرای بزگ عرب بواسطه شعر و آنچه که در شعر کاربرد داره به خود می نازیدند. لذا قرآن از تمثیلات استفاده کرده چون برای اعراب شناخته شده بوده
مخاطب: قطعا تمثیل داریم اما چراش برای اینکه همیشه رایجه
یا برای این میاد که شما حرف رو بهترمتوجه شی یا برای گنگ نشون دادن موضوع میاد که بشه برداشت های مختلفی ازش کرد این شیوه انسان ها بوده شاهد قضیه هم بقول شما اشعار ...
مخاطب: این ایه سرمشق داعش بوده
دقت کنید
سوره توبه آیه 123
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً ۚ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ
ترجمه:
ای کسانی که ایمان آوردهاید! با کافرانی که به شما نزدیکترند، پیکار کنید! (و دشمن دورتر، شما را از دشمنان نزدیک غافل نکند!) آنها باید در شما شدّت و خشونت (و قدرت) احساس کنند؛ و بدانید خداوند با پرهیزگاران است!
معنی (متقین) هم فهمیدیم چیه
نشون دادن چهره خشن از اسلام
من: من یه چیی بگم شما کتاب خاطرات کلینتون وزیر امور خارجه قبل آمریکا رو خوندی؟
من نمی دونم دوستان چرا اصرار دارند داعش رو ب اسلام بچسبونند
وزیر خارجه قبل آمریکا یعنی همین خانم کلینتون در کتابش میگه داعش رو ما به وجود آوردیم
شما اگر یک سرچ ساده کنید نظر علمای اسلامی درباره داعش بدست می آد
همه مخالف داعش و وحشی بازی های اونا هستند.
مخاطب: منظور اینه که راه و روش و شیوه داعش عین اسلامه نه اینکه اسلام بوجودش اورده حالا هرکی میخاد تشکیل داده باشه...
من: روش داعش روش جنگله اصلا اصلا روش اسلام نیست اسلام هیچ گاه امر به کشتن انسان های بی گناه نکرده
مخاطب : عه! خوبه که ایه جلوتونه
اسیر کنید! و به قتل برسانید! و از میان آنها، دوست و یار و یاوری اختیار نکنید!.
گناهکار کیست؟ بیگناه کیست؟؟
من : ببین عزیز من
تمامی این آیاتی که شما الان داری میاری تو گروه مربوط به یک دسته از کافرانی است که به جنگ با مسلمونها قیام کردن
حتی سایر کفار در امنیت هستند و کسی کاری بهشون نداره
مخاطب: عجب ! پس کسانی که داعش گردن می زد گناهکار بودند؟ گناهشون چی بود؟؟؟؟؟؟؟
مخاطب دیگر: معیار گناه کار بودن ویا نبودن چیست وچه کسی طبق چه قوانینی انرا مشخص میکنه؟
من: دوست عزیز جواب رو درست بخون تو هوا یه چیزی همینطور پرت نکن من گفتم روش داعش روش جنگل هست اسلام هیچگاه نگفته بی گناه کشته بشه اما داعش افراد بی گناه رو می کشه و همه مردم غیر خودشون رو واجب القتل می دانند اما کجا اسلام همچین حرفی زده؟
ببین از نظر اسلام و خصوصا شیعه کفار چهار قسم هستند:
1- کافر معاهد (کافري که با مسلمين عهد و پيمان بسته است).
2- کافر مستأمن (کافري که امان نامه دريافت کرده و وارد سرزمين اسلامي شده است).
3- کافر ذمي (کفاري که در سرزمينهاي اسلامي زندگي کرده و در برابر تامين امنيت آنها از سوي حکومت بايستي مبلغي به حکومت بپردازند).
4- کافر حربي (کفاري که با مسلمين در حال جنگ هستند).
هر کدوم از اينها احکام خاص خود را دارند، اسلام مال و ناموس و جان کفار معاهد و مستأمن و ذمي را حفظ می کنه بشرطي که آنها هم به تعهدات خود شون پایبند باشن، حکومت اسلامي نيز اجازه نخواهد داد تا احدي به مال و ناموس و جان آنها تعرض نمايد.
گناهکار کسی هست که برخلاف دستورات قرآن و احکام الهی عمل می کنه اما کجای اسلام و دین گفته باید گناهکار را کشت
مخاطب: یعنی محمد این کارو نمیکرد؟؟
طبق عسلام خوب یا طبق معیار انسانیت وعشق به همنوع
من: جنگ تنها با کفاری است که بر علیه مسلمونها قیام کرده اند و حتی سایر کفا ر به راحتی در امنیت هستند و کسی کاری به اونها نداره
مخاطب: ایران به اعراب مگه حمله کرده بود؟ عرب تا اسپانیا رفت و کشتار کرد این چه حرف خنده داریه شما میزنید؟
هر نوع توجیح خنده دار وبچه گانه ای میارن که فقط نفهمن خودشونو گول بزنن وبا دروغ وخرافاتی که ازبچگی تو کله شون کردن زندگی کنن
مخاطب دیگر: تو رو هوا حرف می زنی . داعش اسلام است یا خیر ؟ پرچم لاله الله ... داره . تمام نکات اسلام را رغایت می کنه مثل برده داری و کنیز گرفتن و تحاوز به زنان شوهردار و ... درست مانند محمد در صدر اسلام . اگه داعش اسلام نیست کی اسلامه ؟ ج اسلامی ؟ بوکوحرام ؟ طالبان ؟ حماس ؟ عربستان ؟
من: داعش اسلام نیست داعش رو اربابان و دوستان آمریکایی شما بوجود آوردند تا افرادی مثل شما زبونشون دراز بشه
طرف خودش داره اعتراف می کنه بعد چند تا مثل تو کاسه داغتر از آشید
مخاطب: اتفاقا داعش نمونه واقعی اسلام محمد هستش
من: اصلا اینطور نیست هیچ کدوم از کارهای داعش بر اساس قرآن و اسلام نیست
مخاطب: اتفاقا آمریکایی ها شما و دوستان دزدتون یعنی آخوندا و سرداران بی سواد سپاه را آوردند تا علاوه بر غارت منابع ایران و به بهانه دین پوچ اسلام منطقه همیشه ناامن باشد تا کارخانه های اسلحه سازی آمریکا 24ساعته کار کنند . اگه افرادی مثل شما و دین پوچ با قوانین عقب مانده و ضد بشری نباشد . اقتصاد آمریکا خیلی وقت پیش ورشکسته بود .
من: دوست عزیز نمیدونم چرا این همه کینه در وجود شما فوران کرده اون زنیکه آمریکایی و دوستانش دارن میگن ما آوردیم بعد تو حرف خودتو می زنی بعد هم اینکه دشمنی شدید آمریکا و دوستانش و امثال شما خودش به خوبی نشون میده که سپاه رو اونها نیاوردند
یکی از مخاطبین دیگر: متعصب هستین خیلی مطالعه کنید از کتاب های نقد و بعد هم کتاب های اسلامی.. پیشنهاد من به شماست دوست گلم
مخاطب: سلمان یک خائن بود چون دیندار بود وهمان دین مایه فسادش شد وهویتش را فروخت به یک بیگانه
من: جناب کسرای عزیز شما بر اساس چه مدرکی همچین حرفی می زنی؟
مخاطب: شما بر اساس چه مدرکی حرفشو رد میکنی؟
من:چرا اینجا بر عکسه اون داره ادعا می کنه اون وقت من باید دلیل بیارم؟
مخاطب: غیر اینه که تمام فنون ایرانیان را به اعراب یاد داد وهمان یا دادنش باعث شکست ایرانیان در جنگ با اعراب شد
بعدش با محمد آشنا شد و هرچی فهمیده بود بهش یاد داد و دین جدید اسلامو به وجود آوردن
من: عزیزم شما معلومه هیچی از تاریخ نمی دونی که داری ادعا می کنی سلمان با محمد اسلام رو به وجود آوردند
مخاطب: وقتی سلمان با محمد آشنا شد اسلام وجود داشت، سلمان فقط نقش بمب اطلاعاتیو برای محمد ایفا کرد
من: سلمان سال اول هجرت یعنی 14 سال بعد از بعثت پیامبر به مدینه اومد و مسلمان شد
مخاطب دیگر: اون مردک از بردگی ازادش کرد محمد واسم سلمان را برای او انتخاب کرد همان روزبه کازرونی پسر بدخشان کاهن
مخاطب دیگر: شما مثل اینکه خوابی ؟ یا اینکه شما هم در دزدی و غارت منابع ایران توسط این رژیم شریک هستی ؟ ؟؟؟ امیدوارم این درست نباشه . اما دوست عزیز اسنادش رو شده سالها پیش . مرگ برآمریکا عوام فریبی . ج اسلامی هم با آمریکا هم با اسرائیل رابطه داره . برو بررسی کن . بحث سیاسی ممنوع تو این گروه که بیشتر توضیح بدم . زمانی که خمینی فرانسه بود این دولت کارتر بود که چک یک میلیون دلاری را تحویل نماینده خمینی آقای یزدی داد.
من: من بررسی کردم و خذعبلات شما کاملا برام روشن شد.
مخاطب: کی بررسی کردی 30ثانیه است من این مطلب گفتم ! فکر نمی کنم شما اهل بررسی باشید شما ذوب در ولایت هستی و برای این افراد فکرکردن معنی نمی دهد چه برسه به تحقیق و بررسی .
من: نه عزیزم اتفاقا اهل بررسی هستم ولی این حرفها قبلا توسط دوستانتون زیاد مطرح شده شما فکر نکن اولین کسی هستی که مطرح می کنی شما افرادی هستید ه فقط یک سری مطالب رو که بهتون داده اند بدون بررسی کپی پیست می کنید.( متاسفانه قفل کردند آیدی بنده رو و هر چه این جواب اخر رو ارسال کردم بلافاصله از گروه حذف می شد.)
سلام
تفاوت بین موسیقی و غنا در این نکته هست که موسیقی مربوط به آلات و ابزار خاص خود است ولی غنا صفت صوت و خوانندگی محسوب می شود.
غناء (بر وزن کساء) عبارت است از: صدايي که همراه با ترجيح و زير و بم باشد به گونه اي که طرب انگيز و شادي آفرين باشد، يا در نظر عرف «غناء»ناميده شود اگر چه طرب آور نباشد، اعم از اين که در قرائت قرآن يا شعر باشد و يا در غير اينها.
معناي لغوي ترجيع
جوهري در صحاح گفته است:
ترجيع الصوت: ترديده في الحلق کقراءه اصحاب الالحان؛
ترجيع عبارت است از: چرخاندن صدا در گلو، همان گونه که صاحبان آهنگ مي خوانند.
نکته ای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که آوازخوانی در مجالس لهو و فسوق با آوازخوانی در غیر مجالس لهو و فسوق تفاوتی ندارد. ممکن است شخصی غزلی از حافظ بخواند و شنوندگان به عالم معنا توجّه کنند و ممکن است همین شخص در مجلس دیگری همین آواز و همین غزل را بخواند و دیگران کف بزنند و برقصند. بنابراین مقوّم معنای غناء این نیست که مخصوص مجالس لهو و فسوق یا متناسب با مجالس لهو باشد.
برای مطالع بیشتر و کاملتر می توانید ب این آدرس مراجعه نمایید:
http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=27823
سلام دوست عزیز
چند نکته درباره مباحثی که مطرح کردی :
اول اینکه همه می دانند و از نظر تاریخی نیز اگر بررسی کنند محققان و کاربران گرامی متوجه می شوند که سلمان فارسی در سال اول هجرت که پیامبر در مدینه بود برای اولین بار به خدمت پیامبر رسید و ایمان آورد. در حالی که 14 سال از بعثت پیامبر گذشته بود و 86 سوره از 114 سوره قرآن نازل شده بود.با این توضیح آیا می توان گفت قرآن را سلمان به پیامبر انشاء کرده است؟ آیا هیچ عقل سلیمی این مطلب را می پذیرد؟
نکته دوم اینکه در آیه گفته شده اعجمی و تفاوتی اعجمی با عجمی دارد و آین این است که عجمی یعنی منسوب به عجم اما اعجمی از اعجام و عجمه در اصل به معنى ابهام است و اعجمى به كسى گفته مىشود كه در بيان او نقصى باشد، خواه، عرب باشد يا غير عرب، و از آنجا كه عربها اطلاعات ناقص از بيان غير داشتند، ديگران را عجم خطاب مىكردند( لسان العرب، ج12، ص: 385
)!
بنابراین اگر منظورشان از اين تهمت و افترا اين است كه معلم پيامبر ص در تعليم الفاظ قرآن يك انسان بوده است بيگانه از زبان عرب كه اين نهايت رسوايى است، چنين انسانى چگونه مىتواند عباراتى اين چنين فصيح و بليغ بياورد كه صاحبان اصلى لغت همگى در برابر آن عاجز بمانند .
و اگر منظورشان اين است كه محتواى قرآن را از يك معلم عجمى گرفته است، باز اين سؤال پيش مىآيد كه ريختن آن محتوا در قالب چنين الفاظ و عبارات اعجاز آميزى كه همه فصحاى جهان عرب در برابر آن زانو زدند، بوسيله چه كسى انجام شده است؟ آيا بوسيله يك فرد بيگانه از زبان عرب و يا بوسيله كسى كه قدرتش ما فوق قدرت همه انسانها است.
نکته سوم چنان که خود این دوستان میگویند سلمان به تورات وانجیل وکتاب ارژنگ مانی آگاه بوده است وآن تورات وانجیل امروز هم دردسترس هستند, اگرباقرآن مقایسه شود روشن خواهدشد که تاریخی که در قرآن آمده غیرتاریخ این کتابها وداستانهایش غیرازآنهاست. در تورات وانجیل لغزشهاوخطاهایی به انبیاءنسبت داده که فطرت هرانسان معقولی متنفرازآن است, که چنین نسبتی را حتی به یک کشیش وحتی به یک مرد صالح متعارف بدهد و احدی این گونه جسارتهارا به یکی ازعقلای قوم خود نمیدهد . ضمن اینکه این کتب تورات وانجیل تحریف شده است.
نکته چهارم اینکه خداوند بواسطه تعقل و تفکر کسی را عذاب نمی کند اتفاقا از دیدگاه قرآن کسانی که از تفکر و تعقل در زندگی خود سود نبرده اند وارد بر عذاب می شوند.
وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ؛ و گويند: «اگر شنيده [و پذيرفته] بوديم يا تعقل كرده بوديم در [ميان] دوزخيان نبوديم.» [ آیه 10 سوره ملک]
بنابراین باید دید تعقل و تفکر صحیح چیست وچه چیزی باعث شده تا درست از عقل استفاده نشود.
نکته پایانی اینکه برخی از موانع هست که مانع از تعقل صحیح می شوند و نمی گذارند تا انسان از عقل خود به خوبی استفاده کند یکی مسئله آزاد كردن عقل است از حكومت تلقينات محيط و عرف و عادت و به اصطلاح امروز از نفوذ سنت ها و عادت هاي اجتماعي
متاسفانه شما بر اثر تلقینات هم فکرانتون مطالبی روکه از نظر تاریخی نیز مسلم و قطعی هستند مانند آنچه پیرامون سلمان فارسی گفته شد رو انکار می کنید و حاضر نیستید بر اساس عقل و منطق برخورد کنید
صفحهها