نظرات کمالی

تصویر کمالی کمالی 13 خرد, 1399 قضیه «رد الشمس» و پاسخ به شبهه ابن تیمیه

سلام علیکم
آنچه به نظر می‌رسه این هست که واقعه رد الشمس دو بار در تاریخ اسلام تحقق پیدا کرده است، یک بار در زمان رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و دفعه دیگر در زمان خلافت امیرالمؤمنین امام علی(علیه‌السلام)

آنچه که از سوی ابن تیمه در کتاب مناهج السنه رد شده است[ ابن تیمیه، احمد بن عبدالحیم، منهاج السنه، ریاض، جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، ۱۴۰۶ق، ج۴، ص۱۸۶ ] موضوع رد الشمس در زمان مولای متقیان امام علی(علیه‌السلام) است و آنچه که شما از کتاب اهل تسنن نقل کرده‌اید تأیید این حادثه در زمان پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌باشد.

به همین خاطر به نظر می‌رسد که این نوشتار نمی‌تواند رد ابن تیمیه باشد.

تصویر کمالی کمالی 02 خرد, 1399 وضعیت زندگی حاکمان جامعه اسلامی بر اساس سیره امیرالمومنین(ع)

سلام علیکم

موضوع بسیار خوب انتخاب شده بود، ولی کاش به قسمت اموال آن حضرت بیشتر اشاره می‌کردید تا موضوع برای مخاطب پررنگ تر بشه که آن حضرت از در آمد خوب و مناسبی برخوردار بودن (مانند چاه‌های که حفر کردن و نخلستان‌هایی که آباد کردن و ...) ولی با این وجود در حد قشر پایین جامعه زندگی می‌کردند.

خدا ان شاء الله به شما توفیق بیشتری عنایت کنه موفق باشید

 

 

 

تصویر کمالی کمالی 09 ارد, 1399 از کجا بدانیم کدام دین برحق است!؟

با سلام و احترام

قبل از پاسخ به سوال شما لازم میدونم به یک نکته اشاره کنم و آن اینکه اگر من به اصول اساسی یک دین اعتقاد و باور داشتم لازم هست که به فروع آن هم سر تسلیم فرود بیاورم، و به صرف اینکه ظاهر این آموزه‌ها برایم قابل هضم نیست نباید آن را کنار بگذارم، همان گونه که وقتی ما به یک دکتر اعتماد کردیم و پی به تخصصش بردیم دیگر نباید به داروهای که تجویز می‌کند شک کنیم، البته این مثال خیلی ناقص هست ولی چون ذهن بتواند اصل موضوع را درک کند خدمت شما بیان کردم.

اکنون اگر پی به حقانیت دین اسلام بردیم، دیگر چون چرا کردن در مورد برخی از احکام آن چندان صحیح به نظر نمی‌رسد، گرچه تمام دستورات اسلام حکمت‌ها و اهدافی دارد که اگر برای ما آشکار شود به طور قطع به درست بودن آن اعتراف خواهیم کرد، که برخی از آنها در روایات بیان شده است و برخی از آنها را بعد از هزار و چهارصد سال علم به آن دست پیدا کرده است،  ولی از بیشتر آنها ذکری به میان نیامده است که شاید به این خاطر باشد که انسان تسلیم محض دستورات خدای متعال قرار بگیرد، زیرا که آزمایش‌های الهی معمولاً در جایی اتفاق می‌افتد که انسان از آثار و عواقب عمل آگاهی نداشته باشد.

اما در مورد موضوع محرم و نامحرم که شما بیان کردید، آنچه به ذهن می‌رسد این است که طبیعت انسان به نحوی قرار داده شده که معمولاً زیاده خواه هست، به گونه‌ای که اگر منعی برایش وجود نداشته باشد معمولاً بیشتر از یک حد را درخواست می‌کند به عنوان مثال در همین دست دادن که خدای متعال ممنوع اعلام کرده است، فرض کنید خدای متعال اجازه میداد که با نامحرم دست بدهیم، بعد این سوال پیش می‌آمد که چرا خدا اجازه نداده است که روبوسی کنیم، بعد خدا این را هم اجازه می‌داد، بعد سوال میشود که چرا خدا اجازه نداده که دو طرف با هم ...

تمدن غرب، نیز به نحوی همین محرم و نامحرم را نادیده گرفت و این موضوع سبب شد که فاجعه در جامعه غرب پیش بیاید به گونه‌ای که ابتدا رابطه زن و مرد آزاد شد، بعد از مدتی همجنس بازی و اکنون نیز به جمادات رسیده‌اند.

در حقیقت در این زمینه حد برای انسان وجود ندارد و اگر جلوش باز باشد، خویشتن را در مهلکه شهوات غرق خواهد کرد.

اما در مورد اینکه زوجی که با یکدیگر قرار هست ازدواج کنند ولی باز نیز اسلام اجازه برخی از روابط را نمی‌دهد، باید دقت کنیم که بدن ملک خداست و این خطبه عقد اجازه خدا برای تصرف زن و شوهر در این ملک است، به همین خاطر تا زمانی اجازه الهی نیاید شما حق ندارید در ملک وی تصرفی بکند، اما غیر از این، اگر اسلام قبل از انجام عقد یکی سری از روابط را آزاد قرار میداد ولی بعداً هرکدام از دختر و پسر به هر دلیلی نظرش عوض میشود و ازدواج سر نمی‌گرفت، این رابطه چه تأثیر مخربی بر روی دو طرف می‌گذاشت.
.
البته این گوشه‌ای از حکمت‌هایی بود که به ذهن حقیر می‌رسید ولی مطلب خیلی فراتر از آن چیزی است که انسان‌های معمولی با علم محدود خود بتوانند پی به آن ببرند.

تصویر کمالی کمالی 09 ارد, 1399 فوائد روزه از دیدگاه دانشمندان

این مطلب به کانال اندیشه تشیع ایتا ارسال شد

تصویر کمالی کمالی 05 ارد, 1399 از کجا بدانیم کدام دین برحق است!؟

با سلام و احترام

قبل از پاسخ به سوال شما لازم هست چند نکته را خدمت شما عرض کنم:

الف: اگر انسان اطمینان داشته باشد که حضورش در مکانی سبب انحراف و به گناه افتادن وی می‌شود نباید در آن مکان حضور داشته باشد و اگر هست باید از آنجا هجرت و کوچ کند آنچنان که خدای متعال می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ ۖ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ ۚ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا ۚ فَأُولَٰئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَسَاءَتْ مَصِيرًا[نساء/97] آنان که فرشتگان، جانشان را در حالی که ظالم به خود بوده‌اند می‌گیرند، از آنها پرسند که در چه کار بودید؟ پاسخ دهند که ما در روی زمین مردمی ضعیف و ناتوان بودیم. فرشتگان گویند: آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن هجرت کنید؟! و مأوای ایشان جهنم است و آن بد جایگاه بازگشتی است.»

ب: اینکه خدای متعال انسان را مختار خلق کرده است، یعنی اختیار داده است که خود انسان مسیر صحیح را پیدا کرده و در آن گام نهد.

ج: تمام انسان‌ها در مقابل یکدیگر وظیفه دارند، به همین خاطر روز قیامت خدای متعال تمام انسان‌ها را جمع می‌کند تا نسبت به حقوقی که نسبت به یکدیگر داشته‌اند و کوتاهی کرده‌اند پاسخگو باشند.

باتوجه به این سه نکته به پاسخ سوال شما می‌پردازیم.

اگر شما یقیین صد در صد دارید که فرزند شما در آن کشور دچار انحراف می‌شوند و ایمان خویش را از دست خواهد داد در این صورت شما در گناه فرزند خویش شریک هستید گرچه این موضوع چیزی از گناه فرزند کم نخواهد کرد.

البته لازم است به این نکته توجه کنید که صرف حضور یک فرد در کشور خارجی سبب چنین انحرافی نمی‌شود زیرا افراد زیادی به کشورهای غربی مهاجرت کرده‌اند و زمانی که بازگشته‌اند حقانیت آموزه های اسلام برای آنها آشکارتر شده است و با ایمان مستحکم‌تری تسلیم فرامین اسلام شده‌اند، مانند خانم دکتر طناز بحری که مدت طولانی در هلند درس خواندن ولی محیط فاسد آنجا سبب انحراف ایشان نشده بود

در حقیقت این موضوع بر اساس اشخاص متفاوت است و نمی‌توان برای تمام افراد یک نسخه را تجویز کرد، هر کسی باید شرائط و ویژگی های روحی خویش را ببیند و سپس تصمیم بگیرد.

اما در مورد قسمت دوم سوال شما لازم است به این نکته دقت کنیم که از دیدگاه اسلام تمام افراد در اصل خلقت خویش دارای عزت و احترام هستند و برابرند آنچنان که خدای متعال می‌فرماید: «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ[اسراء/70] به یقین فرزندان آدم را کرامت دادیم.»

ولی از جهت معنوی این گونه نیست زیرا خدای متعال صریحاً می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ[حجرات/13] ای مردم، ما همه شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم و آن گاه شعبه‌های بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید، همانا بزرگوار و با افتخارترین شما نزد خدا با تقواترین شمایند، همانا خدا کاملا دانا و آگاه است.»

از جهت مادی نیز که واضح است که همه انسان‌ها نمی‌توانند در یک حد باشند چون هم نظام‌های اجتماعی به هم می‌ریزد و هم استعدادهای انسانی متفاوت است، به عنوان مثال فرض کنید که همه مردم جامعه متخصص مغز و اعصاب بودند بعد چه کسی پاکبان باشد!؟ چه کسی نانوان وا باشد!؟ و  ... در حالی که جامعه اقتضا میکند که تمام این افراد وجود داشته باشند و هر کسی بر اساس استعاد خودش و شرائطی که دارد یکی از این مسیرها را انتخاب کند.

اما در مورد بخش سوم سوال شما، پیامبران الهی همیشه دعوت کننده به حق بوده‌اند، به همین خاطر مردم را به سوی حق دعوت می‌کرده‌اند ولی این دعوت اختیار انسان‌ها را مختل نمی‌کرده است بلکه مردم خودشان باید مسیر صحیح را انتخاب کنند به همین خاطر خدای متعال در آیات متعددی از قرآن مجید پیامبران الهی را به عنوان راهنما و ... بیان می‌کرده است به عنوان نمونه می‌فرماید: «فَذَکِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ [غاشیه/21] پس تذکر ده ، که تو ( به عنوان رسول ) تنها تذکردهنده ای.»

و این دعوت پیامبران به معنای جبر انسان‌ها نیست، بلکه تمام انسان‌ها اختیار دارند که مسیر صحیح خویش را انتخاب کنند.

 

امیدوارم که زندگی شما همیشه پر از احساس حضور خدای متعال باشد. موفق باشید.

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 1647