مچکر از نظرتون
پدر ک نظرشون 100 درصد بعد از فهمیدن نه هست مادرمم همبنطور
الان از نظر خانواده پسر مورد تاییده و جوابشون مثبته چون از همه لحاظ فرهنگی و نجابت و مومنی مورد پسندشونه ولی من جوابم نه هست.حالا قانع کردن خانواده با ی دلیل منطقی کار سختیه و نمیخوام ابروی طرف بره
دعام کنید
میگفت صبح تا بعدازظهر که سرکارم.محل کارشونم چون ارگان های نظامیه سیگار غدغن هست.خونه هم که میره چون خانواده نمیدونن نمیکشه.
میگفت قبل از رفتن به خونه یکی میکشه.میگفت احتیاج به انگیزه دارم.با انگیزه میشه کنارش گذاشت
بابام بفهمه ردش کرده بلا استثنا.
به والله خسته شدم دیگه.چی خواستم من از خدا اخه.نه پول نه خونه .ی ادم سالم و مومن خواستم ک منم بی لیاقتم.
دوستان به کمکتون احتیاج دارم و همچنین مشاور گرامی
خیلی واجبههه
ی خواستکار برام اومد از نظر اعتقادی و خانوادگی و نجابت به هم میخوریم منتها ایشون سالی دو بار یا سه بار قلیون میکشن و الان 4 ساله روزی یک نخ سیگار میکشن.
خودشون میگفتن حدود 6 ماه نکشیدم ولی بعدش سر مشغله کاری و فشار دوباره کشیدم.خانوادشم نمیدونستن از منم خواست اگر جوابت نه هست به خانوادتون نگید و به خانوادم نگید چون در تلاشم ترک کنم.الان نمیدونم با کی مشورت کنم نه مادر نه دوست هیچکس.
فقط میمونه اینجا
ایشون سید هم هستن.من ادمی بودم ک طرف به خاطر قلیون رد کنم ولی این مورد سید بودنشون باعث شکم شده.نمیدونم چیکار کنم.
بیشتر اعتقادیه .این قدشونم ک قطعی کرد
بیینید این فرصت ک وقفه افتاد فرصت خوبی بود.رفتم اعتکاف و گلزار شهدا و ... دیدم واقعا لذت میبرم اینجور جاها رو با همسرم برم.شب جمعه ها دعای کمیل و...واقعا حالم خوب میشه با اینحور جاها
ولی ایشون علاقه به اینجور مجالس ندارن و با حضور من تو اینجور جاها مشکل ندارن.ولی خب تو رندگی نمیشه من برم سمت این جاها ایشون فقط پول و کار .هم خودش اذیت میشه هم من
مثلا دوستای متاهلم میبینم ک شوهراشون پایه هستن لذت میبرم.
واقعا نمیدونم
چقدر سختههههههههههههههه
هیععععععععع
دوستان سلام مجدد
والا بعد از اون سه جلسه خواهرای اقا پسر با مادرشون تشرف اوردن منزل ما که من ببینن
بعد خواهراش همه قد بلند بودن.فکر کنم 170 به بالا
ولی کلا خانوادگی خیلی محترم و نجیب هستن
به مادرم سپردم اگر زنگ زدن بگم جوابم نه هست.الان سر قد بیشتر دچار تردید شدم و حتی حاضرم دیگه با ایشون ی جلسه گ قرار بود ثحبت کنم و در مورد خمس به نتیجه برسم منصرف شدم
حالا نظر شما چیه دوستان؟
سلام
چقدر خوبه دغدغه دارید احسنت. کتاب های همسرداری تهیه کنید و به همراه خانوم مطالعه کنید. نکاتی که آقای مصطفوی فرمودند خیلی عالی بود حتما بهش عمل کنید. این نکته رو هم همیشه یادتون باشه که هیچ وقت دل یک زن رو نشکنید. چون از نظر رفتاری اخلاقی و ... خیلی خیلی سخت میتونه همون آدم سابق بشه. از ما گفتن بود.
یازهرا س
سلام
همین اطرافیان شما که میگن ازدواج نکن چند سال دیگه که سنتون بالاتر بره به دعا و توسل میخوان روی بیارن که بخت شما باز بشه و ازدواج کنی تا اقوام و همسایه و... حرف در نیارن که دختر رو دستشون مونده! خب چه کاریه خواهر من!
خدایی نکرده بنده نمیخوام بگم خانم هایی که سنشون بالاست بختشون بسته ست یا مشکل دارند یا غیره. نه. منظورم این نبود. خیلی دخترهای باکمالات و زیبایی میشناسم یکم سختگیری و حالا مشکلات دیگه سبب شده ازدواج نکنند و سنشون بالا بره. وگرنه از خانومی و اخلاق چیزی کم ندارند.
شما اولویت و ملاک های ازدواجت رو مشخص کن اگه دوست داری شاغل باشی خب در جلسات خواستگاری مطرح کن که دوست نداری خانه دار باشی و یا موارد دیگه.
البته اینم بگم وظیفه ی اصلی و اول یک زن همسرداری و بچه داریه. حالا تعبیر به بشور و بپز میکنن رو کاری ندارم. ولی خب از طرفیم شاغل بودن و فعالیت اجتماعی داشتن منافاتی با وظایف داخل منزل و همسرداری و... نداره. بشرطی که بتونی مدیریت کنی که از زندگیت نیفتی.
بنظرم شما تصمیم جدی بگیر برای ازدواج و سعی کن هدفت «فقط» ازدواج نباشه بلکه یه ازدواج موفق باشه. اینطوری لذت های زندگی رو بیشتر درک میکنی.
یازهرا س
صفحه‌ها