ممنون از راهنمایی شما. البته من وقتی به خانمشون این موضوع رو گفتم ایشون گفتند من شوهرم رو میشناسم با همه خانمها راحته. اگر ببینم کسی رو دوست داره راحتش میگذارم که بره. هر کسی جای من بود نمی تونست با این آقا زندگی کنه. ولی کاملا حرفتون درسته در محل کار پشت سر بنده حرفهای بدی زده و تمام کارهای خودش رو به گردن من انداخته. دیگه کاری هست که خودم کردم، واقعا انگار عقلم کار نمیکرد، من حتی یک دوست پسر هم تا بحال نداشتم،اما این مرد پنجاه ساله.......
بله من صد در صد خودم رو مقصر میدونم و اشتباه و گناه خودم و گردن هیچ کس نمیندازم. حتی به خانمش هم گفتم من خودمو مقصر میدونم. این زن هست که نباید پا بده و جلو بره. در واقع ترمز دست زنه. ولی وقتی حالم بد شد من دست و پام بی حس بود و فقط افت فشار نداشتم.کلا بدنم بی حس بود. وقتی اورژانس اومد دیگه کار از کار گذشته بود. چشمام هم بسته بود و فقط گوشم می شنید، حتی ببخشید ادرارم رو نتونستم کنترل کنم. فقط با ابرو و اشاره صحبت میکردم. در حدی که حتی نمی تونستم دستم رو حرکت بدم.
منو همکار خانمم شیفتی کار میکردیم یعنی یک روز درمیون صبح و عصر بودیم و فقط موقع تحویل صندوق هم رو میدیدیم. که گویا به ایشون هم پیشنهاد بیرون رفتن داده ولی پدرشون زود جریان رو فهمیده و نگذاشته ادامه بده. (این موضوع رو من نمی دونستم). یه مستخدم خانم داشتیم که عصرها زود میرفت و من و مدیرمون اونجا با مشتری ها تنها بودیم. اون روز هیچ مشتری نداشتیم.
نه متاسفانه یا خوشبختانه هیچ علاقه ای نه به اون آقا نه به هیچ مردی ندارم. حتی بارها خواست با هم حرف بزنیم من قبول نکردم. تا اینکه به زور اومد جلوی در خونه ما، حتی بوی عطرش حالم رو بد کرد. طوری که خودش هم فهمید. از نظر من وقتی دو نفر باید طلاق بگیرند که هیچ دوست داشتنی باقی نمونده باشه و همه چیز تموم شده باشه برای همیشه.
اول اینکه عجولانه تصمیم نگیرید...دوم اینکه هیچ چیز خودبخود درست نمیشه(مثلا اگه از ظاهر ایشون خوشتون نیومده خب بعدا هم نمیاد دیگه)
سوم..آیا شما خیلی حساس هستید و از همه ایراد میگیرید یا نه منطقی هستین..اگر ایرادی که میگیرید بنظرتون واقعا منطقی میاد ، یعنی نمیتونید واقعا باهاشون همسو بشید خب این چه کاریه که ازدواج کنید، ولی اگر از همه یه ایراد بنی اسرائیلی میگیرد یه کم خودتونو انعطاف پذیرتر کنید شاید کنار اومدید با فرهنگشون
در آخر هم بگم که مدت زمان کافی با ایشان و خانواده شون برای آشنایی بیشتر صرف کنید و بعد تصمیم بگیرید
ممنون از راهنمایی شما. البته من وقتی به خانمشون این موضوع رو گفتم ایشون گفتند من شوهرم رو میشناسم با همه خانمها راحته. اگر ببینم کسی رو دوست داره راحتش میگذارم که بره. هر کسی جای من بود نمی تونست با این آقا زندگی کنه. ولی کاملا حرفتون درسته در محل کار پشت سر بنده حرفهای بدی زده و تمام کارهای خودش رو به گردن من انداخته. دیگه کاری هست که خودم کردم، واقعا انگار عقلم کار نمیکرد، من حتی یک دوست پسر هم تا بحال نداشتم،اما این مرد پنجاه ساله.......
بله من صد در صد خودم رو مقصر میدونم و اشتباه و گناه خودم و گردن هیچ کس نمیندازم. حتی به خانمش هم گفتم من خودمو مقصر میدونم. این زن هست که نباید پا بده و جلو بره. در واقع ترمز دست زنه. ولی وقتی حالم بد شد من دست و پام بی حس بود و فقط افت فشار نداشتم.کلا بدنم بی حس بود. وقتی اورژانس اومد دیگه کار از کار گذشته بود. چشمام هم بسته بود و فقط گوشم می شنید، حتی ببخشید ادرارم رو نتونستم کنترل کنم. فقط با ابرو و اشاره صحبت میکردم. در حدی که حتی نمی تونستم دستم رو حرکت بدم.
منو همکار خانمم شیفتی کار میکردیم یعنی یک روز درمیون صبح و عصر بودیم و فقط موقع تحویل صندوق هم رو میدیدیم. که گویا به ایشون هم پیشنهاد بیرون رفتن داده ولی پدرشون زود جریان رو فهمیده و نگذاشته ادامه بده. (این موضوع رو من نمی دونستم). یه مستخدم خانم داشتیم که عصرها زود میرفت و من و مدیرمون اونجا با مشتری ها تنها بودیم. اون روز هیچ مشتری نداشتیم.
واقعا، این درد دل خیلی از مردم هست. حتی جنس چینی رو بجای جنس ایرانی غالب میکنن به مردم!!
نه متاسفانه یا خوشبختانه هیچ علاقه ای نه به اون آقا نه به هیچ مردی ندارم. حتی بارها خواست با هم حرف بزنیم من قبول نکردم. تا اینکه به زور اومد جلوی در خونه ما، حتی بوی عطرش حالم رو بد کرد. طوری که خودش هم فهمید. از نظر من وقتی دو نفر باید طلاق بگیرند که هیچ دوست داشتنی باقی نمونده باشه و همه چیز تموم شده باشه برای همیشه.
با سلام خدمت شما
اول اینکه عجولانه تصمیم نگیرید...دوم اینکه هیچ چیز خودبخود درست نمیشه(مثلا اگه از ظاهر ایشون خوشتون نیومده خب بعدا هم نمیاد دیگه)
سوم..آیا شما خیلی حساس هستید و از همه ایراد میگیرید یا نه منطقی هستین..اگر ایرادی که میگیرید بنظرتون واقعا منطقی میاد ، یعنی نمیتونید واقعا باهاشون همسو بشید خب این چه کاریه که ازدواج کنید، ولی اگر از همه یه ایراد بنی اسرائیلی میگیرد یه کم خودتونو انعطاف پذیرتر کنید شاید کنار اومدید با فرهنگشون
در آخر هم بگم که مدت زمان کافی با ایشان و خانواده شون برای آشنایی بیشتر صرف کنید و بعد تصمیم بگیرید
صفحهها