نظرات علیرضا خاتم

تصویر علیرضا خاتم علیرضا خاتم 06 مهر, 1401 گرفتار شبهات دینی و اعتقادی شدم....

با عرض سلام و خسته نباشید.

 

بهترین راه همین است که بعد از اینکه شک به ذهن شما آمد، بدون استرس و بدون اینکه آن فکر را پرورش دهید، جواب آن را بدهید و گویا چیزی نبوده است از کنارش بگذرید، هرگز روی آن توقف نکنید، هرگز از آمدن این فکرها نترسید، همین ترس ها و اضطراب ها باعث می شود که به وسواس فکری بیشتری دچار شوید و منجر به خستگی شود. 

همین که می گویید وسواس فکری دارم، معلوم است که روی آن توقف دارید، اگر آمد سریع خود را مشغول کاری دیگر کنید، حتی اگر نماز می خوانید و به ذهن شما می آید، با بی اعتنایی به نماز ادامه دهید.

پس خیلی عادی بدانید، تا به ذهن شما آمد، گویا یک چیز عادی است مانند یک فکر عادی از کنارش بگذرید، ابتدای امر تا مدتی ممکن است که سخت باشد ولی به مرور زمان عادت کرده و انشا الله از ذهن شما خارج می شود و نتیجه اش نیز یقین خواهد بود. 

موفق باشید. 

تصویر علیرضا خاتم علیرضا خاتم 15 شهر, 1401 سوال اعتقادی: سر مبارک امام حسین ع در تنور خولی...

با عرض سلام و خسته نباشید 

طبق روایات تاریخی در منابع شیعه و اهل سنت، عمر بن سعد در روز عاشورا سر مبارک حضرت سید الشهدا(ع) را از بدن مطهر جدا کرد و به دست خولی و حمید بن مسلم به سوی عبید الله بن زیاد فرستاد.

مرحوم سید بن طاووس می‌نویسد:

«ثُمَ‏ إِنَّ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ بَعَثَ بِرَأْسِ الْحُسَینِ علیه السلام فِی ذَلِک الْیوْمِ وَ هُوَ یوْمُ عَاشُورَاءَ مَعَ خَوَلِی بْنِ یزِیدَ الْأَصْبَحِی وَ حُمَیدِ بْنِ مُسْلِمٍ الْأَزْدِی إِلَى عُبَیدِ اللَّهِ بْنِ زِیاد.»

«پس از آن، عمر بن سعد سر حسین علیه السلام را در آن روز، که همان روز عاشوراست، همراه خولی بن یزید اصبحی و حمید بن مسلم ازدی به سوی عبید الله بن زیاد فرستاد.»

السید ابن طاووس، الحسینی، علی بن موسی _متوفای 664 ق_ ، اللهوف فی قتلى الطفوف، ص 85 ، ناشر : أنوار الهدى - قم – ایران، چاپخانه : مهر، چاپ : الأولى، سال چاپ : 1417

شیخ مفید نیز در کتابش، بر این مطلب تصریح کرده است: «وسرح عمر بن سعد من یومه ذلک - وهو یوم عاشوراء - برأس الحسین علیه السلام مع خولی بن یزید الأصبحی وحمید بن مسلم الأزدی إلى عبید الله بن زیاد ..»

البغدادی، الشیخ المفید محمد بن محمد بن النعمان، العکبری ، _متوفای 413 ق_ ، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 113، تحقیق : مؤسسة آل البیت علیهم السلام لتحقیق التراث، ناشر : دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت – لبنان، سال چاپ : 1414 - 1993 م

بلاذری از علمای تاریخ اهل سنت نیز می‌نویسد:
«وبعث عمر برأس الحسین من یومه مع خولی بن یزید الأصبحی من حمیر، وحمید بن مسلم الأزدی إلى ابن زیاد فأقبلا به لیلاً فوجدا باب القصر مغلقاً، فأتى خولی به منزله فوضعه تحت أجانة فی منزله، وکان فی منزله امرأة یقال لها النوار بنت مالک الحضرمی فقالت له: ما الخبر ؟. قال: جئت بغنى الدهر، هذا رأس الحسین معک فی الدار. فقالت: ویلک جاء الناس بالفضة والذهب وجئت برأس ابن بنت رسول الله، والله لا یجمع رأسی ورأسک شیء أبداً.»

«عمر بن سعد سر حسین علیه السلام را در روز عاشورا، همراه خولی بن یزید اصبحی از قبیله‌ی حمیر و حمید بن مسلم ازدی به نزد ابن زیاد فرستاد. آنها شبانه به کوفه رسید دیدند درب قصر بسته بود، خولی سر امام را به منزلش آورد و آن را زیر اجاق در منزلش نهاد. همسرش به نام نوار دختر مالک حضرمی به او گفت: چه خبر آورده ای؟ خولی گفت: چیزی آورده ام که تا همیشه بی‌نیاز می‌شوی، این سر حسین است که در خانه‌ای تو است. همسرش گفت: وای بر تو، مردم طلا و نقره می‌آورند؛  اما تو سر فرزند دختر رسول خدا را آورده‌ای؟ به خدا سوگند دیگر سر من و تو را در یک بستر هیچ چیزی به هم نمی‌رساند.»

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر _متوفاى279 ق_، أنساب الأشراف، ج 1، ص 424، طبق برنامه الجامع الکبیر.

در کتاب «بغیة الطلب فی تاریخ حلب»، آمده است، همان لحظه‌ای که امام حسین علیه السلام به شهادت رسید، سر مبارکش را نزد عبید الله بن زیاد فرستاده شد:

«وبعث عمر بن سعد برأس الحسین من ساعته إلى عبید الله بن زیاد مع خولى ابن یزید الأصبحى .»

کمال الدین عمر بن أحمد بن أبی جرادة _متوفای660 ق_، بغیة الطلب فی تاریخ حلب، ج 6، ص 2630، تحقیق: د. سهیل زکار، دار النشر: دار الفکر،

تصویر علیرضا خاتم علیرضا خاتم 06 شهر, 1401 سوال اعتقادی: مجوز سوزاندن قرآن...

با عرض سلام و خسته نباشید
در قرآن و روایات چنین آیه ای وجود ندارد و سوزاندن دعایی که مشتمل بر نام خدا و آیات قرآن است جایز نیست.

دعا و تقاضا از خدا با زاری و جدیت در ضمن تلاش برای فراهم کردن زمینه ها ، انسان را غالبا به خواسته هایش می رساند ولی این دعاهایی که دعانویسان ارائه می دهند ، غالبا دکان و فریب خلایق برای سرکیسه کردن آنها است.
 

تصویر علیرضا خاتم علیرضا خاتم 06 شهر, 1401 شبهه اعتقادی: جهنم کجاست ؟

با عرض سلام و خسته نباشید 
چند نقل در این زمینه وجود دارد، و برخی ها ریشه کلمه جهنم را فارسی و حتی برخی عربی میدانند نه عبری!

2- این داستان و شبهه افکنی که نظریه پرداز آن به دین لامذهبی (آ ته ئیسم) گرویده ! شبیه ماجرای مارتین لوتر است که تمام جهنم را خرید آنگاه به همه مردم گفت جهنم مال من است و هیچ کس را به آنجا راه نخواهم داد پس بروید و خوش باشید!! نویسنده تلاش کرده ثابت کند اصلاً جهنمی وجود ندارد و اکنون دیگر عزیزان صهیونیست زحمتش را کشیده اند و آن جهنم دره را تبدیل به پارک کرده اند پس با خیال راحت بروید حالش را ببرید!

3- باید پرسید شما چرا از ته قیف می خواهید وارد شوید؟ چرا نمی گویید جهنم آسمانی وجود داشته و مردم (و یا حکام و زورمداران) خواسته اند ما به ازای زمینی اش را هم بسازند (کما اینکه بهشت زمینی عدن را هم ساختند) و آمده اند داستانی برایش سر هم کرده اند و نامش را گهینوم گذارده اند و بعدها امر بر امثال شما مشتبه شده که اصلاً آن جهنم آسمانی وجود خارجی ندارد و همین زمینی اش بود که آن هم برچیده شد

4- مگر پیامبران قبل از حضرت ابراهیم هیچکدام بشارت و انذار به بهشت و دوزخ نداشته اند که از زمان ابراهیم علیه السلام چنین نامی وارد ادیان شده باشد؟

5- چنین چیزی نیست که بگوییم یهودیان زندگی پس از مرگ را باور ندارند. طوایفی هستند که به آخرت و قیامت اعتقاد دارند و البته در کمال تاسف میدانیم که در تورات تحریف شده اثری از قیامت نیست. یهود هم به بهشت و دوزخ اعتقاد دارد منتها آرزوی شان را اینطور مطرح می کنند که ما به جز چند روزی در آتش به سر نمی بریم و بعد جاودانه در بهشت خواهیم بودو در مورد بهشت هم اعتقادشان این است که کسی را به جز یهود و نصاری به بهشت راه نمی دهند!

6- اگر هم بپذیریم که جهنم معرب گهینوم است، مخترع این شبهه میشود توضیح بدهد که این چه چیزی را ثابت میکند؟ مگر قرار است تمام واژه های قرآن اورجینال و بدون سابقه باشند که حالا کشف یک واژه با ریشه عبری خللی در کار ایجاد کند؟ خیلی لغات قرآن هستند که اصالتا عربی نیستند و به طور مثال ریشه عبرانی دارند. این کاملا طبیعیست. حالا اینکه رفتند جهنم را پارک کردند و آی مردم نگران نباشید شبیه یک بازی کودکانه است. اسم ماوس کامپیوتر که موش است در صورت کشتن موش قرار است چه بلایی سرش بیاید؟!

تصویر علیرضا خاتم علیرضا خاتم 22 مرد, 1401 شبهه عاشورا

با عرض سلام و خسته نباشید 
پیامبران گذشته، پیامبر اسلام، حضرت علی (علیه‌السلام) و حتی خود امام حسین (علیه‌السلام) از واقعه کربلا خبرداده اند. از این روی در  اینکه امام حسین (علیه‌السلام) خبر داشتند که پایان کار ایشان با شهادت خواهد بود تردیدی نیست. با این حال، امام حسین (علیه‌السلام) در ماجرای کربلا بر اساس علم طبیعی خویش حرکت کردند، با یزید بیعت نکردند؛ زیرا تمام کاره ایی که حضرت کرده بودند برای اتمام حجت با مردم بوده است تا همه ان ها بدانند که حجت الهی کیست و چه کسی او را یاری می کنند  و چه کسانی نمی کنند.
فرستادن مسلم و بردن زنان به کربلا و آب خواستن به علی اغر همه نشانه این است که حضرت به مردم جهان بفهمانند چه کسانی بر منسب دین ایستاده اند و دین احیا نمی شود مگر با ریخته شدن خون ولی خدا در اوج مظلومیت.

به مکه رفتند، بر طبق احتمالی که در مورد احتمال ترورشان در موسم حج می دادند روز هشتم ذی الحجه از مکه خارج شدند و با توجه به دعوت کوفیان به سمت کوفه و نه کربلا حرکت کردند، اما روند حوادث به گونه ای شد که ایشان را به کربلا کشاند.

 بر این اساس روند حرکت امام از مدینه تا کربلا، صرفا بر اساس علم غیب نبوده و قابل محاسبه منطقی و عقلانی بوده است که توجه به آن اصل شبهه را از بین می برد. با این حال حتی اگر امام حسین (علیه‌السلام) بر اساس علم غیب و آگاهی به شهادت، به کربلا رفته باشد باز هم عمل ایشان انداختن جان خود در هلاکت نمی باشد زیرا:

«القاء جان در هلاکت» در آیه ۱۹۵ سوره بقره شامل کسانی که با ایثار و فداکاری در راه اسلام به شهادت می رسند نمی باشد، چون در این دنیا اهداف مقدسی وجود دارد که جان انسانها در برابر آن ارزشی ندارد همچون دین و حتی کسانی که اینگونه مسیر شهادت را بر می گزینند بر طبق آیات قرآنی دارای اجر عظیمی نزد پروردگار هستند.

هلاکت، مرگ بدون دلیلی است که باعث می شود تا انسان هم در این دنیا و هم جهان آخرت متضرر شود و مورد نکوهش همگان نیز قرار می گیرد ولی شهادت سرمایه ای است که طی آن اگر چه حیات زودگذر دنیوی را از دست می دهد اما هم حیات جاوید آخرت را می خرد و هم در دنیا به الگو و سرمشق برای انسانها تبدیل می شود.

از جهت بعد توحیدی، تمام جهان هستی ملک پروردگار است و تمام دستورات او مصلحتی دارند و از این روی اگر پروردگار متعال به فردی اذن شهادت داده باشد، عمل به این دستور و اذن، نه تنها هلاکت نیست بلکه حیات جاوید و مطابق با امر پروردگار است.

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 273