مطالب دوستان مهدی توحیدیان

تصویر شفیعی محمدهاشم شفیعی محمدهاشم 14 آبا, 1402 سوال اعتقادی: آیا این خوابها واقعیت دارند؟
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم  به طور کلی در مورد خواب‌ها باید به چند نکته دقت کرد:  یک. هر چند در بیشتر خواب‌ها بشارت و انذار وجود دارد، ولی زمانی می‌توان خواب را ملاک قرار داد که شرائط آن محقق شده باشد، مثلا شرائط قبل از خوابیدن رعایت شده باشد، بدن و لباس و حتی زیر انداز و روانداز، پاک باشد، با شکم پر نباشد و خواب قبل از اذان صبح دیده شود و... در این صورت می‌توان روی خواب حساس شد و اگر خواب خوبی دیده شد آن را ملاک برای برخی بشارت‌ها و یا انذارها قرار داد.  دو. خواب‌هایی که انسان  می‌بنید از این جهت دو نوع می‌باشد.  اول. خواب‌هایی که با شرائط خواب نیست و خود میت نیز اراده‌ای برای به خواب آمدن ندارد یا اینکه چنین اجازه‌ای به او داده نمی‌شود.  بنابراین این نوع خواب‌ها نتیجه همان زیاد فکر کردن در مورد میت در طول روز است که هنگام خواب در شب به شکل‌های مختلف به خواب افراد مختلف می‌آید و گاهی نتایج مختلفی نیز از آن گرفته می‌شود.  به عبارت دیگر گاهی دلیل اینکه هر میت را به شکل‌های مختلف میت را در خواب می‌بیند این است که بسیاری از خواب دیدن‌ها، بستگی به نوع تفکرات، برداشت‌ها و انس انسان با میت، دارد. به همین خاطر گاهی دیده شده که دو نفر در مورد یک میت، دو نوع خواب متفاوت دیده‌اند؛ یکی خواب دیده است که فلانی خوب است و دیگری خواب دیده است که فلانی انسان بدی است.  دوم. برخی از اموات با اراده خودشان به خواب انسان می‌آیند و انسانی که خواب دیده نیز شرایط خواب را رعایت کرده است. در این موارد باز هم ممکن است چند نفر فرد را در خواب ببیند. اما این بدان دلیل است که ما روح میت را در خواب می‌بینیم و روح امر مجرد و خارج از زمان و مکان است، در نتیجه می‌تواند به خواب چند نفر برود و همزمان چند نفر خواب یک نفر را ببینند و این امر نسبت به روح اشکالی ندارد.  برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.  https://btid.org/fa/news/178329
تصویر شفیعی محمدهاشم شفیعی محمدهاشم 14 آبا, 1402 سوال اعتقادی: زنده بودن شهدا با این نوع زنده بودن اخیر چه تفاوتی دارد ؟
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم  شهید با سایر مردگان، مشترکاتی دارد، از جمله: هر دو روح از بدنشان جدا می‌شود و گاهی جسد هر دو می‌پوسد، بعضی از مردگان نیز در عالم برزخ، دارای رزق برزخی هستند، پس تفاوت در چیست؟  برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته دقت داشت:  یک. شهادت در برابر مرگ طبیعی است. به گواهی قرآن، شهید، مرده نیست؛ بلکه برخلاف اموات، زنده بوده و زیستی جاودان دارند.[بقره: 154 و آل عمران: 169.]  پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به کسی که مشتاق جهاد بود فرمود: «فَجَاهِدْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِنَّكَ إِنْ تُقْتَلْ‏ كُنْتَ‏ حَيّاً عِنْدَ اللَّهِ تُرْزَقْ وَ إِنْ مِتَ‏ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُكَ عَلَى اللَّهِ وَ إِنْ رَجَعْتَ خَرَجْتَ مِنَ الذُّنُوبِ كَمَا وُلِدْتَ»؛[أمالي، شیخ صدوق، ص: 462] «در راه خدا پيكار كن كه اگرشهيد شدي، نزد خداوند زنده و روزي‌خور خواهي بود و اگر مُردي پاداشت بر عهده خداوند خواهد بود و اگر زنده برگشتی، از گناهانت پاک می‌شوی».  پس باید بین شهادت و مرگ عادي فرق گذاشت.  دو. مقصود از حيات شهيد، حياتي مخصوص نزد خداوند است، نه از نوع حيات در دنيا؛ زیرا به تصریح قرآن، این حیات برای زمینیان، قابل فهم و درک نیست: «بَلْ أَحْيَآءٌ وَ لَیكِن لآتَشْعُرُونَ»؛[بقره: 154] «بلكه آنان زنده‌اند، ولي شما نمي‌فهميد»، پس حیاتی است غیر از حیات دنیایی و حتی حیاتی است غیر از حیات برزخی مؤمنان در برزخ.   سه. با جدا شدن ظاهری روح از جسم، شهید به نقطه آغاز زندگی و حیات جاودان و ابدی می‌رسد؛ یعنی با مرگ ظاهری، زنده واقعی شده است؛ ولی مردگان دیگر، باید مراحلی از برزخ و... را طی کنند.  چهار. شهید دارای جلوه‌هایی از زندگانی ظاهری است؛ مانند: اعطای رزق و روزی فراوان و منزل و مکانی برای زندگانی که به آن خشنود است.[هود: 88 و حج: 59.] بهره‌مندی از نعمت‌های فراوان از فضل خداوند،[آل عمران: 17] این حیات توأم با شادمانی و شعف، وعده الهی است و این تفضلات الهی برای شهیدان، دائمی، واقعی و زوال‌ناپذیر است.[تسنیم، ج 16، ص 287 – 288] پنج. شهیدان از لحاظ درجه، بسیار برتر از سایر مؤمنان‌اند. شش. شهدا از مقام «عندیت و قرب مکانتی و منزلتی برخوردارند؛ زیرا خداوند از جسم بودن، مکان داشتن و امثال آن منزّه است و روح مجرّد از جسمیت می‌تواند به خداوند، قرب معنوی داشته باشد؛ بر خلاف سایر مؤمنان که کمتر به این مقام می‌رسند.  وفقکم الله
تصویر شفیعی محمدهاشم شفیعی محمدهاشم 10 آبا, 1402 سوال اعتقادی: خواهرم فقط منحصربه این دنیا بود؟؟؟
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم  انشاالله خداوند متعال خواهر شما را رحمت کند و با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها محشورش کند.  نخست باید گفت: زمانی که انسان‌ها از دنیا می‌روند، می‌توانند همدیگر را ببینند، این در صورتی است که از نظر رتبه با همدیگر در یک رتبه یا نزدیک به هم، قرار داشته باشند؛ هر چند در بهشت و طبقات بهشتی، کسانی که در درجه بالا قرار دارند، می‌توانند به طبقه‌های پائین‌تر بروند و به آن‌ها سر بزنند؛ ولی کسانی که در طبقه پائین هستند، نمی‌توانند به طبقه بالاتر بروند.  این در صورتی است که خواهان دیدار یکدیگر باشند؛ زیرا گاهی آنقدر غرق در نعمت‌های بی‌پایان الهی می‌شوند که از همدیگر غافل می‌شوند.  پس اگر خواهان دیدار باشند و در رتبه نزدیک هم باشند، خداوند اجازه ملاقات می‌دهد.  دوم اینکه هیچ کسی منحصر به دنیا نیست؛ زیرا دنیا مقدمه‌ای برای ورود به برزخ و قیامت است و بی‌شک وسعت برزخ و قیامت، قابل قیاس با دنیا نخواهد بود.  سوم اینکه روح میت تا زمانی که به دنیا تعلق داشته باشد، ناخودآگاه ارتباطش با دنیا حفظ می‌شود؛ ولی به محض اینکه تعلقش قطع شد، ارتباطش نیز قطع می‌شود؛ ولی در صورتی که خداوند اجازه دهد به اقوام و خویشان سر می‌زند.  نکته پایانی اینکه حس کردن میت؛ هر چند ممکن است که واقعیت داشته باشد؛ یعنی واقعا میت به ما سر زده باشد و ما او را احساس کنیم؛ ولی معمولا مربوط به قدرت تخیل انسان است. برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.  https://btid.org/fa/news/124910
تصویر شفیعی محمدهاشم شفیعی محمدهاشم 10 آبا, 1402 سوال اعتقادی: آداب فرد محتضر
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم  هنگام احتضار و جان دادن، زمان بسیار مشکل و در عین حال حسّاسى برای انسان است که باید برای شخص محتضر نکاتی را رعایت کرد: یک. او را تنها نگذارند و در صورت امکان، او را به طرف قبله برگردانند به طوری که کف پاها به طرف قبله باشد.  دو. علامه مجلسی می‌نویسد: «وقتى که آثار احتضار آشکار شود، محتضر این دعا را به طور مکرّر بخواند: «اَللّهُمَ اغْفِرْ لِىَ الْکَثیرَ مِنْ مَعْصِیَتِکَ وَ اقْبَلْ مِنِّى الْیَسیرَ مِنْ طاعَتِکَ»؛ «خداوندا! گناهان زیاد مرا ببخش و طاعت هاى اندک مرا قبول فرما». تا این که جان دادن بر او آسان گردد».  سه. شخص محتضر، مستحب است که شهادتین «اشهد ان لااله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله» و اقرار به اسامی دوازده امام و سایر عقایدحقّه (قرآن، قبر، قیامت و...) را داشته باشد و اگر خودش نمی‌تواند دیگران به او تلقین کنند به طورى که بفهمد و اگر می‌تواند تکرار کند.  چهار. خواندن قرآن، سوره یس، آیت‌الکرسی و... خواندن دعای عدیله[در مفاتیح به همین نام است] بالای سر محتضر، مهم است.  پنج. وقتى که محتضر جان داد، اگر دهانش باز است آن را بر هم گذارند و چانه‌اش را ببندند و چشمهایش را بر هم نهند، دست‌هایش را بر پهلوهایش بکشند (تا منظره چهره و بدن او بدنما نباشد) و او را با پارچه‌اى بپوشانند و نزد او قرآن بخوانند.  شش. از گذاشتن چیز سنگین روی شکم او، بودن جنب و حائض نزد او، همچنین صحبت کردن زیاد و گریه کردن بلند نزد او بپرهیزند. وفقکم الله.
تصویر شفیعی محمدهاشم شفیعی محمدهاشم 09 آبا, 1402 سوال اعتقادی: عدل الهی
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم برای پاسخ به بخش اول سؤال ابتدا باید معنای بداء و عدالت معلوم شود:  بداء درباره خداوند، به معنای آشكار شدن چیزی است كه بر بندگان مخفی بوده و ظهورش برای آنان تازگی دارد و این امر دارای آثار تربیتی فراوانی در جامعه اسلامی است. پس همه چیز برای خداوند آشکار است؛ ولی به دلائلی برای بندگان مخفی بوده است و خداوند آن را آشکار می‌کند.  عدل الهی  قرآن کریم خداوند را از هر گونه ظلم و ستمی تنزیه کرده است: «انَّ اللهَ لَیْسَ بِظَلَّامِ لِلْعَبیدِ؛[حج: 10] خداوند بر بندگان ستمکار نیست».  معنای لغوی عدل، درستي، برابري و انصاف در داوري است. برخی عدل را به معناي تقسيم كردن چیزی به طور مساوي دانسته‌اند؛ ولی بنا به تعریفی که از کلام اميرالمؤمنين عليه‌السلام گرفته شده است، عدالت عبارت است از وضع و قرار دادن هر چیزی در جايگاه مناسب آن؛ یعنی هر چیزی را در جایگاه مناسب خود قرار دادن. روشن است که جایگاه مناسب هر چیز را خداوند می‌داند.  ازآنجاکه خداوند علم به تمام اشیاء دارد و جایگاه هر چیزی را می‌داند، هر کاری که انجام می‌دهد، عین عدالت است.  کارهای انسان و عدالت الهی  تمام کارهایی که انسان‌ها انجام می‌دهند، با عدالت الهی سازگاری دارد؛ زیرا خداوند متعال با توجه به نوع رفتارهای انسان، مقدرات و سرنوشت انسان‌ها را رقم می‌زند؛ زیرا تمام انتخابات و رفتارهای انسان‌ها باید با اختیار کامل، صورت بگیرد. ازآنجاکه عدالت‌گستری، بیشتر جنبه اجتماعی دارد، هر اجتماعی در زمان خودش، باید طوری برخورد کند که آیندگان از او خرده نگیرند؛ بنابراین همان‌گونه که سختی و گرفتاری انتخاب بد دیگران، ما را نیز گرفتار می‌کند، انتخاب‌های بد امروز ما نیز، آیندگان را گرفتار خواهد کرد؛ همانند لایه ازون که با رفتارهای امروز بشریت، نازک شده است و مطابق نظریه بعضی از دانشمندان برای آیندگان مشکل‌ساز خواهد بود.  امروزه نیز ما با امر به معروف و نهی از منکر و انتخاب‌های صحیح می‌توانیم آیندگان را نجات دهیم.  دقت در مثال به سقیفه، انسان را به نکات خوبی راهنمایی می‌کند: یک. قرار بود که با نصب خداوند و معرفی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله، امیرالمؤمنین علیه‌السلام به عنوان امام، بعد از حضرت خلافت ظاهری مردم را به عهده بگیرد و اگر چنین اتفاقی می‌افتاد، جهان پر از عدل و داد می‌شد؛ زیرا خلافت در مسیر اصلی خویش قرار می‌گرفت. دو. خداوند نصب خویش را انجام داد، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نیز تمام تلاش خود را به کار گرفت تا به مردم بفهماند، تنها راه نجات حرکت به دنبال امیرالمؤمنین است و مردم نباید فریفته شیطان‌های انس و جن شوند.  سه. سنت خداوند بر این است که انسان با اختیار کامل، با علم و آگاهی و بهرمندی از عقل سالم مسیرش را انتخاب کند؛ لذا در مجموعه آیات و روایات، فقط تبیین مسائل و بیان حقیقت مطرح شده است و مردم  از کارهای زشت و انتخاب‌های بد، بر حذر داشته‌اند؛ زیرا اجبار کردن مردم به امری، ارزش ندارد.  چهار. حال مردم، [به هر دلیلی] با انتخاب غلط و زیر بار ظلم رفتن و پذیرفتن خلافت دیگران، خود را در چاهی انداختند که بیرون آمدن از آن، هزاران سال طول می‌کشد؛ بنابراین خداوند نیز با توجه به انتخاب انسان‌ها، سرنوشت آنها را تغییر داد.  نکته: خدا از ابتدا می‌دانست که مردم غلط انتخاب می‌کنند؛ لذا برای خداوند مخفی نبود، بلکه برای مردم مخفی بود.  بله! اگر سقیفه تشکیل نمی‌شد و مردم در انتخاب خود، درست انتخاب می‌کردند، بی‌شک تاریخ طوری دیگر رقم می‌خورد؛ همانطور که در روایات نیز به آن اشاره شده است: «لَوِ اجْتَمَعَ‏ النَّاسُ‏ عَلَى‏ حُبِّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ النَّار»؛[بشارةالمصطفی، ج2، ص75] «اگر مردم بر محبت امیرالمومنین اجتماع می‌کردند، اصلا خداوند آتش را نمی‌آفرید».  پس مردم با اختیار خود، انتخاب غلط کردند و چون خداوند اراده کرده است که انسان در پذیرش حق، مجبور نباشد، بر همان اساس نیز سرنوشت او را تنظیم کرده است.  اما در مورد بخش دوم سؤال نیز باید ابتدا دانست که گناه می‌تواند ظهور را به تأخیر بیاندازد و این مطلب نیز از برخی از روایات فهمیده می‌شود.[همانگونه که در پاسخ بخش ابتدایی سؤال نسبت به انتخاب انسان، مطالبی گذشت]  از سویی دیگر اساس ظهور به امر خداوند است؛ یعنی این خداوند است که زمان ظهور را مشخص می‌کند، پس هنگامی که امر الهی به ظهور تعلق گرفت، حتما ظهور محقق می‌شود؛ علاوه بر اینکه معرفت عمومی، رشد عقلانیت مردم، درخواست عمومی جامعه، احساس نیاز به منجی و... بر گناهشان، غلبه پیدا می‌کند و امر ظهور محقق می‌شود؛ پس چون امر ظهور، یک امر اجتماعی و جهانی است، باید کل جهان پذیرای امام زمان علیه‌السلام باشند، تا ظهور محقق شود.  حال اگر یک نفر و یا یک جامعه‌ای گناه کرد و با انتخاب بد خویش، به بی‌راهه رفت، مقصر اصلی در تأخیر ظهور خواهد بود؛ ولی دود انتخاب‌های بد آن‌ها به چشم ما هم می‌رود با اینکه ما گناهی نداشته‌ایم. در اینجا ما چند وظیفه داریم:   یک. تا آماده شدن جامعه جهانی، صبر کنیم و بر این صبر، اجر و ثواب فراوانی نصیبمان می‌شود. دو. از آنجا که یک اجتماع از آحاد انسان‌ها تشکیل می‌شود؛ بنابراین هر فردی وظیفه دارد که:  1.  به وظائف شخصی خویش عمل کند؛ 2.  خود را اصلاح کند تا بتواند اصلاح‌گر نیز باشد؛  3.  وظیفه خود را نسبت به دیگران در قالب امر به معروف و نهی از منکر انجام دهد.  سه. بی‌شک امر ظهور بر اساس نظام احسن خداوند است، پس هر انسانی در هر رتبه، مقام و زمانی قرار گرفته باشد در بوته آزمایش نیز قرار می‌گیرد، پس باید سعی داشت که از این امتحان پیروزمندانه بیرون آمد.  چهار. اگر هر کسی به وظیفه‌ای که خداوند بر عهده او قرار داده است، عمل کند و به عبارت روایت «منتظر واقعی» باشد، گویا همراه امام زمان علیه‌السلام است و در خیمه حضرت قرار دارد.[کمال‌الدین، ج2، ص338]  برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید. https://btid.org/fa/news/7566
تصویر شفیعی محمدهاشم شفیعی محمدهاشم 04 آبا, 1402 سوال اعتقادی: اگر در این دنیا ازدواج برام پیش نیاد دراون عالم هم همسری ندارم
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم  جواب شما را در نوشته‌های قبل وجود دارد؛ ولی با یک صراحت بیشتر باید گفت که وقتی که همه چیز در بهشت وجود دارد، پس برای همه انسان‌ها[چه مرد و چه زن] نیز همسر وجود دارد؛ حتی اگر در دنیا ازدواج نکرده باشد، خداوند در بهشت برای او همسر قرار می‌دهد و این همسر یا از همسران بهشتی است و یا از زنان و مردانی است که در دنیا بوده و به آن‌ها علاقمند بوده است؛ پس می‌توان گفت که در بهشت اصلا انسان مجردی وجود ندارد.  اگر انسان در دنیا به کسی علاقمند بود و نتوانست با او ازدواج کند، احتمال اینکه در قیامت با او ازدواج کند، وجود دارد، پس اگر مصلحتش در این ازدواج باشد، هیچ کسی[نه آن شخص و نه خانواده‌اش] نمی‌تواند با آن ازدواج، مخالفت کنند.   نکته: حتی اگر شما به کسی علاقه داشته باشید و او در دنیا ازدواج کرده باشد و در آخرت نیز همراه با همان همسر خود باشد، خداوند عین همان شخص [کسی که در دنیا به او علاقه داشتید] را برای شما می‌آفریند؛ زیرا هر چه در بهشت انسان بخواهد خدا برای او فراهم می‌کند.   پس باید به صراحت گفت که اگر علاقه شما، واقعی باشد و در بهشت نیز این علاقه پابرجا باشد، هیچ کسی نمی‌تواند با ازدواج شما با آن شخص مورد علاقه، مخالفت کند.  نکته پایانی اینکه هرگز وسواس فکری نداشته باشید؛ زیرا اگر بر این‌گونه افکار، پافشاری کنید، روزبه‌روز گرفتاری‌های بیشتری را نصیب خودتان می‌کنید؛ علاوه بر اینکه هیچ سودی نیز به حال شما ندارد.
تصویر شفیعی محمدهاشم شفیعی محمدهاشم 02 آبا, 1402 سوال اعتقادی: چرا پیامبر اکرم صلوات الله علیه ، طلحه را «طلحة الخیر» و زبیر را «سیف الاسلام » خواندند
با سلام و عرض ادب خدمت شما و تشکر از سؤال خوبتان  در جواب این سؤال باید به چند نکته دقت داشت:  یک. بی‌شک پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله عالم بوده و خداوند علم گذشته، حال و آینده را به ایشان داده است و این نکته در قرآن کریم و روایات تصریح شده است. از سویی هر حرکت، کار، فعل و رفتاری که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله دارند از طرف خداوند و وحی اوست.[نجم: 3و4] دو. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله علاوه بر اینکه علم دارد، معصوم نیز هست؛ یعنی هر حرفی می‌زند، صحیح و بی‌اشکال است؛ پس اگر از کسی تعریف کردند، حکمتی داشته است مانند اینکه طلحه را طلحةالخیر، یا زیبر را سیف‌السلام بنامد.  سه. این تعاریف به اقتضای زمان و مکان است؛ یعنی در آن زمانی که این سخنان در مورد آنها گفته شده است، اینها واقعا دارای چنین خصوصیاتی بوده‌اند؛ بنابراین جا داشته که در آن زمان، مورد تمجید قرار گیرند؛ زیرا پیامبر مأمور به ظاهر است؛ یعنی باید طبق ظواهر عمل کرده و از علم غیب و آینده خویش استفاده نکند.  چهار. این افراد در برهه‌ای از زمان، دارای خصوصیاتی بودند که برای عموم مردم ملموس بود، پس اگر پیامبر تمجید نمی‌کرد و آینده آنها را برای مردم می‌گفت، عموم مردم از حضرت قبول نمی‌کردند؛ بنابراین حضرت بنابر حکم ظاهر از آنها تعریف کرد.  پنج. گاهی برای مشخص شدن، ذات برخی از انسان‌ها، نیاز به گذشت زمان است. باید انسان سردی، گرمی، سختی‌ها و امتحانات الهی را پشت سر بگذارد تا خوب بودن و بد بودن او مشخص شود، پس پیامبر اینها را به این نام‌ها نامید، تا بلکه متنبه شوند؛ علاوه بر اینکه نوعی اتمام حجت بر اینگونه افراد است.   بنابراین اینگونه تمجیدها، دلالت بر خوبی افراد تا پایان عمر ندارد.  وفقکم الله
تصویر شفیعی محمدهاشم شفیعی محمدهاشم 30 مهر, 1402 سوال اعتقادی : منظور از خلقت زمین و آسمان در 6 روز
با سلام و عرض ادب خدمت شما و تشکر از سؤال خوبتان درباره آفرینش زمین و آسمان که در قرآن کریم در چند مورد از آیات به «شش روز» تصریح کرده است: «إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في‏ سِتَّةِ أَيَّامٍ»؛[فرقان59، اعراف: 54] «به درستی که پروردگار شما خدایی است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفریده است».  اما اینکه مراد از این شش روز را علما چنین فرموده‌اند:  یک. اینکه شش روز مطرح شده است، یقینا دلالت بر عدم توانایی خداوند نیست؛ زیرا خداوند قدرت دارد که در یک لحظه بیافریند؛ پس اینکه در شش مرحله یا شش روز، آفریده است، به خاطر عدم ظرفیت آسمان و زمین است.  دو. منظور از یوم و ایام، دوران‌هاى آفرینش است که گاه میلیون‌ها یا میلیاردها سال به طول می‌انجامیده است.[تفسیرنمونه، ج20، ص221] نکته دیگر اینکه این مواردی که شما مطرح کردید؛ هرچند در علم تجربی و نزد برخی از دانشمندان ثابت شده است؛ ولی نمی‌توان به عنوان تفسیر آیه، آن هم به طور قطع پذیرفت؛ زیرا نظریات دیگری نیز در این زمینه وجود دارد که با توجه به آن نظریات، مراحل آفرینش زمین، تغییر می‌کند.  برای مطالعه نظریات دیگر دانشمندان به لینک زیر مراجعه کنید.  https://btid.org/fa/news/2764
تصویر شفیعی محمدهاشم شفیعی محمدهاشم 30 مهر, 1402 سوال اعتقادی: دلیل حرمت تراشیدن ریش
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم  برای حرام بودن تراشیدن ریش، علت‌های فراوانی وجود دارد که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:  یک. اجماع بین فقها و راویان. با توجه به مجموعه‌ روایات، بسیاری از فقها قائل به حرمت شده‌اند؛ هر چند برخی از آنها مانند کلینی در کافی، فقط به ذکر روایات اکتفا کرده‌اند.  دو. روایت امام صادق علیه‌السلام که ده مورد را از اسلام دانسته است: «فَأَمَّا الَّتِي فِي الرَّأْسِ‏ فَأَخْذُ الشَّارِبِ‏ وَ إِعْفَاءُ اللِّحَى وَ طَمُّ الشَّعْرِ... »؛[وسائل‌الشیعه، ج2، ص117] «آنهایی که در سر است، کوتاه کردن سبيل و رها کردن ريش و فرو خواباندن مو... » در این روایت «إعفاء اللّحی» آمده است که همان ریش گذاشتن و نتراشیدن ریش است که مطابق این روایت واجب می‌شود».  سه. شباهت به زنان: «لَعَنَ اللهُ الْمُتَشَبِّهاتِ بِالرِّجالِ مِنَ النِّساءِ، وَ لَعَنَ‏ اللهُ‏ الْمُتَشَبِّهينَ‏ مِنَ الرِّجالِ بِالنِّساءِ»؛[کافی، ج5، ص552] «لعنت خدا بر زنانی که خود را شبیه مردان می‌کنند و لعنت خداوند بر مردانی که خود را شبیه زنان می‌کنند» و بی‌شک، تراشیدن ریش یکی از مواردی است که مرد شبیه به زن می‌شود. بنابراین حرمت تراشیدن ریش:  یک. تعبد است چون خدا و اهل بیت فرموده‌اند؛   دو. شباهت مردان به زنان و شکسته شدن ابهت مردان؛  سه. دکتر (فینکور جرج) می‌گوید: برای ریش منافع بسیاری است، مانند: نگه‌داری دهان، مانع شدن از رطوبت اضافی دهان، سلامتی دندان و غده‌های لعابی.[رک، تراش ریش از نظر بهداشت، حسین عبداللهی] خلاصه: آنچه مشهور میان علماست این است كه تراشيدن ريش حرام است، امّا تراشيدن روى گونه‌ها و دو سمت لب پايين اشكال ندارد. همچنین احتياط آن است كه محاسن را بسيار كوتاه كه شبيه تراشيدن است نكنند. ملاک صدق ریش عرف متشرع است. برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.  http://btid.org/node/240801 موفق باشید.
تصویر شفیعی محمدهاشم شفیعی محمدهاشم 25 مهر, 1402 سوال اعتقادی: اگر در این دنیا ازدواج برام پیش نیاد دراون عالم هم همسری ندارم
با سلام و عرض ادب و احترام  نکته اول اینکه: مسلّم آن است که هر چه انسان در بهشت، اراده کند، خدا برایش آماده می‌کند.«وَ هُمْ في‏ مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُون؛[انبیاء: 102] و آنان در آنچه [از نعمت‌های الهی] دلشان بخواهد جاودانه‌اند». نکته دوم اینکه تمام لذت‌های حلال این دنیا در بهشت نیز وجود دارد؛ ولی حداقل دو تفاوت وجود دارد:  یک. لذت‌های حلال در دنیا، گاهی همراه با سختی، دل‌زدگی و... همراه است؛ ولی در بهشت تماما لذت است بدون هیچ سختی و خستگی.[حجر: 48] دو. لذت‌های بهشتی، فوق العادة قوی‌تر و لذت‌بخش‌تر از دنیاست به اندازه‌ای که قابل توصیف نیست.[زخرف: 71] یکی از لذت‌های بهشتیان همراه بودن با همسران بهشتی است که آن نیز لذت فوق‌العاده‌ای دارد، این لذت هم برای زنان است و هم برای مردان؛ پس به یقین لذت‌های جنسی نیز در بهشت وجود دارد؛ ولی نوع لذت از نوع لذت بهشتی است؛ یعنی متناسب با نعمت‌های بهشت، زیرا آنجا قدرت انسان در بهشت، چندین برابر می‌شود، پس باید لذت‌هایش نیز قوی‌تر و بیشتر است. برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید. https://btid.org/fa/news/61582

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 76