مطالب دوستان نیک رو

تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 01 آذر, 1402 سوال اعتقادی: تجلی خداوند یعنی چه؟
با عرض سلام و ادب خدمت شما تجلی به معنی ظهور یک شیء و آشکار شدن آن است، پس‌از آنکه برای کسی مخفی بوده است. وقتی یک بنّا بنائی زیبا را می‌سازد. هنر و قدرت او در این بنا آشکار می‌شود. این بناء ساخته شده، جلوه‌ای از جلوه‌های قدرت و هنر و سلیقه بنّا است و گفته می‌شود قدرت و هنر بنّا در این ساختمان تجلی کرده و ظاهر شده است. همچنین خورشید با پرتوهایی از نور خود در زمین تجلی نموده و آشکار شده است. این پرتوها نشانگر نورانیت و گرمای خورشید هستند. در مورد خداوند هم مسئله همین است. ما به ذات و اسماء و صفات ذاتی خداوند به صورت مستقیم دسترسی نداریم؛ اما این اسماء و صفات در قالب آیات و نشانه‌های او برای ما آشکار شده و هرکدام از مخلوقات او مظهرِ (محل ظهور) یکی یا چند تا از این اسماء و صفات هستند. از این جهت به آنها جلوه و تجلی خداوند گفته می‌شود. صفاتی همچون علم، قدرت، حیات، حکمت و رحمت خداوند در ضمن نشانه‌های او تجلی پیدا کرده و آشکار شده است. درنتیجه هرکدام از مخلوقات الهی تجلی خداوند و محل ظهور و جلوه‌گری اسماء و صفات او هستند. البته این نشانه‌های الهی هرکدام به اندازه‌ای می‌تواند جلوه خدا بوده و صفات او را نشان دهد. برخی از آنها جلوه تام بوده و تمام صفات الهی را نشان می‌دهند، برخی هم جلوه ناقص بوده و صفات کمتری را نمایش می‌دهند.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 29 آبا, 1402 سوال اعتقادی: اگر بمیرد فاجر فاسق از دنیا رفته
با عرض سلام و ادب خدمت شما این‌گونه روایات مختص به آلاتی است که اختصاص به موسیقی حرام داشته و استفاده‌ای غیر آن ندارند. ضبط ازجمله آلاتِ مذکور به حساب نمی‌آید.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 29 آبا, 1402 سوال اعتقادی: عصمت پیامبران...
با عرض سلام و ادب خدمت شما برخی از علمای شیعه ارتکاب گناه صغیره سهوی ازسوی انبیاء قبل از بعثتشان را در تنافی با عصمت ایشان نمی‌دانند.[شیخ مفید، أوائل المقالات في المذاهب والمختارات، ص62]. علاوه بر این، گاهی یک پیامبر با غفلت و بدونِ التفاتِ به اینکه کار او خلاف اراده و خواست خداوند است، مرتکب عملی می‌گردد که بهتر این بود آن کار را ترک کرده و خلافش را انجام دهد. در چنین حالتی چون آن پیامبر به قصد عصیان امر و نهی خداوند آن کار را انجام نداده و صرفاً از روی غفلت مرتکب خلاف اراده خدا شده است، برخی از آن تعبیر به ترک اولی می‌کنند؛ یعنی بهتر این بود که آن پیامبر دچار سهو نشده و از روی غفلت مرتکب خلاف اراده خداوند نشود؛ ولی چون این کار را انجام نداده است، درواقع ترک اولی نموده و در برخی موارد گرفتار گناه صغیره سهوی شده است. درنتیجه در تمام مواردی که چنین عملی از پیامبری سر زده، لازم است چند چیز مد نظر قرار بگیرد: 1. اگر قبل از نبوت است، آن کار صرفا گناهی صغیره باشد. 2. آن پیامبر کار را به قصد عصیان و نافرمانی مستقیم دستور الهی انجام نداده باشد. 3. انجام فعل توام با غفلت و عدم التفات به خواسته الهی و اراده او باشد. با ذکر این مقدمه به سراغ هر یک از انبیاءی که اشاره فرمودید، می‌رویم. درباره حضرت آدم باید عرض کرد:  اولاً خوردن از آن درخت ممنوعه قبل از رسیدن ایشان به مقام نبوت بود. ثانیاً: اگرچه ایشان خلاف دستور الهی مبنی بر نخوردن از آن درخت عمل نمود؛ اما هنگامی‌که چنین کاری را انجام داد، به قصد معصیت خدا مرتکب آن عمل نشد. در آیه قرآن دارد که شیطان با قسم به آدم گفت من خیرخواه تو هستم و قسم خورد که نهی خدا از این باب نبوده که شما نباید حتما از این درخت بخورید؛ بلکه برای این بوده تا با خوردن از آن به خلود نرسید.[اعراف: 20 ، 21، 22] و طبق روایت امام رضا علیه‌السلام با قسم به آنها گفت: خدا شما را از این درخت نهی نکرده؛ بلکه از درختانی غیر از این نهی نموده و از این درخت صرفاً برای اینکه خالد در بهشت نباشید، نهی نموده است. آدم و حوا که تا قبل از آن ندیده بودند کسی قسم دروغ خورده باشد، حرف شیطان را باور کرده و از درخت خوردند؛ بنابراین اگرچه حضرت آدم خلاف دستور خدا عمل کرد؛ ولی به قصد معصیت چنین کاری را انجام نداد. آن زمانی که از درخت می‌خورد، به جهت قسم دروغ شیطان فکر می‌کرد که خوردن از این درخت اشکالی ندارد، درنتیجه از روی غفلت و فراموشی، دچار چنین عملی شد؛ درحالی‌که بهتر این بود به حرف غیر خدا اعتماد نکرده و توجه ننماید. نقل است که وقتی از حضرت آدم سوال شد که چرا از آن درخت خوردی؟ در جواب فرمود: فکر نمی‌کردم که کسی قسم دروغ بخورد. گویا با قسم دروغ ابلیس برای آدم مسجل شده بود که خوردن از آن درخت اشکالی ندارد. درنتیجه فعل آدم خلاف دستور خداوند بود؛ ولی در هنگام انجام آن قصد معصیت خدا را نداشت و با قسم شیطان غفلتِ از دستور خدا مبنی بر ترک خوردنِ از درخت پیدا کرد.[برای اطلاع بیشتر، رک،عیون اخبار الرضا علیه‌السلام، شیخ صدوق، ج1، ص196]  درباره حضرت یونس هم باید گفت که ایشان حتی مرتکب گناه صغیره هم نشده؛ زیرا دستور مستقیمی از جانب خداوند مبنی بر ترک نکردنِ قوم خود دریافت نکرده بود تا ترکِ آن دستور، معصیت و نافرمانی خدا باشد. وقتی هم از قوم خود با غضب جدا شد، به فرموده قرآن گمانش این بود که کار خلافی مرتکب نشده است تا مستحق عقوبتی از جانب پروردگار باشد. (فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْه‏(. بنابراین هیچ معصیت و نافرمانی از دستور الهی از سوی ایشان صورت نپذیرفته است؛ لکن بهتر این بود که دلسوزی کرده و در میان قومش می‌ماند و زود دچار قهر و غضب نسبت به آنها نمی‌شد. عقوبت او هم تنها به خاطر این ترک اولی بود. ایشان به هیچ‌وجه با قصد معصیت خدا از قومش فاصله نگرفت و الا قرآن نمی‌فرمود گمانش این بود که خدا او را عذاب نخواهد نمود؛ چراکه معصیت یک پیامبر قطعاً توام با عذاب خواهد بود و نمی‌شود پیامبری معصیت بکند و خدا او را عقوبت ننماید و او هم پس از معصیت خود گمانش این باشد که خدا او را عذاب نخواهد کرد. نسبت به حضرت یوسف هم باید عرض کرد: اولاً: آنچه در احوال ایشان نقل شده، در ضمن حدیثی مرسل و ضعیف است.[الکافی، اسلامیه، ج2، ص311] ثانیاً: آنچه قرآن نقل کرده، خلاف این مطلب است و ظاهر آن تکریم و احترام یوسف نسبت به پدر است؛ قرآن می‌فرماید: وقتی پدر و خاله یوسف بر او وارد شدند، آنها را بر تخت پادشاهی نشاند. (وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْش‏(. [یوسف: 100] ثالثاً: بر فرض صحت این مطلب، آن‌گونه که علامه مجلسی هم در مرآه العقول در شرح حدیث فرموده‌اند: پیاده نشدن ایشان از اسب، به خاطر تکبر در مقابل پدر نبود؛ بلکه به جهت رعایت مصلحت بود؛ زیرا می‌خواست عزت خود را در برابر مردم حفظ نموده تا بتواند در مدیریت امور سیاسی مملکت و ترویج دین موفق باشد؛ چراکه از نظر مردم آن زمان پایین آمدن پادشاه از اسب، نشانه ذلت او بود، البته در نظر خداوند احترام پدر و پیاده شدن از اسب اولویت داشت و به همین دلیل ایشان به آن صورت مواخذه شد. در نتیجه عملکرد حضرت یوسف معصیت و نافرمانی دستوری از جانب خدا نبود تا بگوییم مرتکب گناه شده است؛ بلکه به گمان خودش کار بهتر را انجام داده بود؛ ولی از نظر خداوند بهتر این بود که همه امور ظاهری را کنار گذاشته‏ و در برابر پدر تواضع نماید.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 29 آبا, 1402 سوال اعتقادی: سحرالنبی، سهو النبی
با عرض سلام و ادب خدمت شما پاسخ به سوال اول: بسیاری از علمای شیعه و برخی از علمای اهل سنت سحر شدن پیامبر را صحیح نمی‌دانند. دلایلی که ایشان در رد سحر شدن پیامبر ذکر می‌کنند، از این قرار است: 1. روایات این موضوع ضعیف بوده و احتمال مجعول و اسرائیلی بودن آن بسیار زیاد است. همچنین برخی از راویانی که در اسناد این روایات قرار گرفته‌اند، متهم به جعل روایت و دستکاری در روایات می‌باشند. 2. متن بسیاری از این روایات با عصمت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله سازگاری ندارد؛ زیرا در برخی از این روایات نسبت عدم ادراک و فهم به حضرت داده شده و اگر راه چنین چیزی را باز شود، اعتماد به سخنان پیامبر دشوار می‌شود و مردم از دستیابی به سعادت محروم می‌گردند؛ در حالیکه این هدف اصلی ارسال پیامبران است. 3. این روایات بعضا به‌عنوان شان نزول معوذین ذکر شده و حاکی از آن است که پیامبر در مدینه و توسط یهود سحر شده‌اند و با خواندن معوذتین از سحر نجات پیدا کرده‌اند. این درحالی است که بنابر نظر مشهور این دو سوره در مکه نازل شده‌اند. 4. این روایات با متن قرآن سازگاری ندارد. قرآن کریم از زبان برخی از معاندین نقل می‌کند که آنها پیامبر را مسحور می‌خوانند و پس‌از آن به نقد کلام ایشان می‌پردازد. [اسراء: 47 و فرقان: 7] 5. این روایات با آن دسته از روایات که راهکارهای دفع سحر را از زبان پیامبر نقل می‌کنند، در تعارض است. ایشان که به طرح راهکار برای دفع سحر پرداخته‌اند، چگونه خود مسحور دیگران واقع شده‌اند؟ [برای اطلاع بیشتر، رک، پژوهش‌نامه مذاهب اسلامی، سال ششم، شماره دوازدهم، بررسی آرای متکلمان فریقین درباره سحر شدن پیامبر (ص) ص240 الی 270] پاسخ به سوال دوم بین متکلمین اسلامی علاوه بر  اختلاف در محدوده عصمت پیامبر از گناه کبیره و صغیره، در عصمت ایشان از خطا و اشتباه در تطبیق شریعت و امور عادی زندگی شخصیشان، بحث است. مثلاً بحث کرده‌اند که آیا ممکن است پیامبر در ادای نماز دچار سهو شده و نماز چهار رکعتی را به اشتباه دو رکعت بخواند، یا نه؟ یا مثلاً ممکن است در اجرای حدود الهی دچار اشتباه شده و بر کسی که مستحق حد نبوده، حد جاری نماید، یا نه ممکن نیست؟ یا ممکن است پیامبر دچار اشتباه شده و مقدار دِینی که به گردنشان هست را فراموش نمایند؟ به این بحث (خطا و اشتباه پیامبر در تطبیق شریعت و انجام امور شخصی) سهو النبی گفته می‌شود. غالب متکلمین اهل سنت اعم از اشاعره و معتزله عصمت از سهو را برای پیامبر قبول نداشته و قائل به سهو النبی هستند. اما امامیه (شیعه) عموماً (به استثنای افرادی معدود) قائل به عصمت پیامبر از سهو بوده و تحقق خطا و سهو را از سوی ایشان نمی‌پذیرند. مستند اهل سنت روایات نقل شده در مصادر رواییشان است که این مساله را تایید می‌نماید؛ لکن علاوه بر ضعف سندی، مراجعه به متون این روایات و اختلاف بسیاری که در آن وجود دارد، موجب عدم اعتماد به آنها می‌گردد. در مصادر شیعی هم بعضاً روایاتی که موید این مطلب باشد، پیدا می‌شود؛ لکن کثرت روایات مقابل آن، جایی برای اعتماد به این نقل‌های ضعیف باقی نمی‌گذارد. بسیاری از علمای شیعه در باب رد «سهو النبی» کتاب و رساله نوشته‌اند. مرحوم سید عبدالله شبر در دو کتاب «حق الیقین» و «مصابیح الانوار» با مناقشات متعدد، این موضوع را درباره وجود نازنین پیامبر اکرم انکار نموده‌اند. [برای اطلاع بیشتر، رک، الالهیات علی هدی الکتاب و السنه و العقل، ج3، ص200]
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 27 آبا, 1402 سوال اعتقادی: راجع به قوم یاجوج وماجوج
با عرض سلام و ادب خدمت شما در قرآن مجيد در دو سوره از ياجوج و ماجوج سخن به ميان آمده، يكى در آيات 94 به بعد سوره کهف و ديگر در سوره انبياء آيه 96. آيات قرآن به خوبى گواهى مى‌دهد كه اين دو نام متعلق به دو قبيله وحشى خونخوار بوده است كه مزاحمت شديدى براى ساكنان اطراف مركز سكونت خود داشته‌اند. در تورات در كتاب" حزقيل" فصل سى و هشتم و فصل سى و نهم، و در كتاب رؤياى" يوحنا" فصل بيستم از آنها به عنوان" گوگ" و" ماگوگ" ياد شده است كه معرب آن ياجوج و ماجوج مى‌باشد. به گفته مفسر بزرگ، علامه طباطبائى در" الميزان" «از مجموع گفته‌هاى تورات استفاده مى‌شود كه ماجوج يا ياجوج و ماجوج، گروه يا گروه‌هاى بزرگى بودند كه در دوردست‌ترين نقطه شمال آسيا زندگى داشتند مردمى جنگجو و غارتگر بودند» بعضى معتقدند اين دو كلمه عبرى است، ولى در اصل از زبان يونانى به عبرى منتقل شده است و در زبان يونانى" گاگ" و" ماگاگ" تلفظ مى‌شده كه در ساير لغات اروپايى نيز به همين صورت انتقال يافته است. دلائل فراوانى از تاريخ در دست است كه در منطقه شمال شرقى زمين در نواحى مغولستان در زمان‌هاى گذشته گويى چشمه جوشانى از انسان وجود داشته، مردم اين منطقه به سرعت زاد و ولد مى‌كردند، و پس از كثرت و فزونى به سمت شرق، يا جنوب سرازير مى‌شدند، و همچون سيل روانى اين سرزمين‌ها را زير پوشش خود قرار مى‌دادند، و تدريجا در آنجا ساكن مى‌گشتند. [تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، ج12، ص551] ذوالقرنین که از پادشاهان عادل و صالح بود، وقتی به منطقه‌ای رسید که مردمانش از دست یاجوج و ماجوج در عذاب بودند، با کمک خود ایشان بین آنها و یاجوج و ماجوج سد و مانعی ایجاد کرد تا دیگر توانایی عبور از آن را نداشته باشند. براساس آیات 98 کهف و 96 انبیاء، روزی خواهد آمد که این سد می‌شکند و قبیله‌های یاجوج و ماجوج از آن سرازیر  می‌شوند؛ درنتیجه می‌توان گفت که آنها در حالِ حاضر هم موجود هستند.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 27 آبا, 1402 سوال اعتقادی: حکم انکار و یا تشکیک نسبت به امامت چیست؟
با عرض سلام و ادب خدمت شما  اگر کسی امامت بعد از پیامبر را به کلی انکار کرده یا منکر مصادیق امامت مثل امامت امیرالمومنین و امام زمان علیهماالسلام بشود، مرتد است؛ لکن این انکار باید از روی قصد و علم به ضروری بودنِ آن باشد. بنابراین شک و شبهه در ضروریات دینی ازجمله امامت تا زمانی که به انکار و تکذیب نرسد، به ارتداد نمی‌انجامد. همچنین پژوهشگری كه به دنبال دلیل و برهان است، اگر با شک مواجه شود و درصدد يافتن حق باشد، شک موجب کفر و ارتدادش در دوره تحقیق نمی‌شود؛ البته به شرط آنکه با زبان به انکار نپردازد. علاوه براین اگر انکار ضروری دین ازجمله امامت، در حالت روانی خاصی مانند غضب و فشار عصبی، اقتصادی، روانی باشد، ارتداد محسوب نمی‌شود. و درنهایت کسانی که علم به ضروری بودن آن نداشته و از روی علم، آن را انکار نمی‌کنند؛ مانند غالب اهل سنت، مرتد محسوب نمی‌شوند. برخی بر این باورند که ارتداد در حالِ حاضر مصادیق بسیار کمی دارد و غالب افرادی که ضروری از ضروریات دین را انکار می‌کنند، از مصادیق مرتد به شمار نمی‌آیند؛ زیرا یا انکارشان از روی قصد نبوده و تنها به خاطر فشارهای روانی است یا در راه تحقیق و تفحص دچار تردید و شک شده و بر اثر کثرت شبهات هنوز به حقیقت دست نیافته‌اند. منبع اگر برای ارتداد می‌خواهید، کتاب «در باب تکفیر و ارتداد» نوشته سید صدرا هاشمی، فصل پنجم به خصوص این مساله پرداخته است.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 27 آبا, 1402 سوال اعتقادی: 313 یار امام زمان چه کسانی هستند؟؟؟
با عرض سلام و ادب خدمت شما کاربر محترم از مجموع روایات استفاده می‌شود که خصوصِ 313 نفر، همگی از اهل همان عصر ظهور هستند. بنابراین افرادی که در زمان‌های قبل ظهور بوده‌اند، اعم از اینکه در زمان غیبت کبری یا صغری زندگی می‌کرده‌اند یا در زمان سایر ائمه و پیامبران علیهم‌السلام بوده‌اند،  ازجمله 313 نفر نیستند. این بدان معناست که این افراد اگرچه ممکن است به جهت انتظاری که برای ظهورِ منجی موعود در زمان خود کشیده‌اند یا ایمان قوی و محکمی که داشته‌اند، به آنها اجازه داده شود تا زنده شده و به یاری امام بشتابند؛ ولی جزو سیصد و سیزده نفر نیستند. در روایتی از امام صادق علیه‌السلام نقل شده که فرمودند: «اذن ظهور حضرت مهدی که از سوی خدا داده می‌شود، سیصد و سیزده نفر شبانه از رخت‌خواب‌هایشان گم شده و با طی‌الارض به حضرت ملحق می‌شوند تا صبح ظهور در محضر ایشان باشند. اینها همان گم شدگان هستند. (یعنی تا شب ظهور در میان مردم و با خانواده خود هستند؛ ولی صبح که می‌شود، اطرافیانشان دیگر آنها را نمی‌بینند و فکر می‌کنند که گم شده‌اند)».[غیبت نعمانی، ص313]. از این روایت و سایر روایات استفاده می‌شود که 313 نفر از اهل همان زمان ظهور هستند.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 25 آبا, 1402 سوال اعتقادی: تفسیر آیه 18 زمر
با عرض سلام و ادب خدمت شما الف و لام در «القول» الف و لام جنس است؛ یعنی جنس سخن و جنس کلام؛ به همین دلیل در ترجمه آن برخی به سخن و برخی به سخنان تعبیر کرده‌اند. یعنی بندگان خدا و اولوا الالباب کسانی هستند که سخن و حرف را (هرچه که باشد) می‌شنوند، آنگاه بهترین آن را انتخاب می‌کنند و به آن عمل می‌نمایند. در تعریف الف و لام جنس برخی این‌گونه گفته‌اند: این نوع «ال» همه افراد جنس خود را شامل می‌شود به گونه‌ای که می‌توان بجای آن از کلمه کل استفاده نمود؛ مثل الف و لام الانسان در «ان الانسان َلفی خسر | الا الذین امنو وعملواالصالحات» و «خُلِقَ الانسانُ ضعیفاً» (انسان ناتوان آفریده شده است مراد از «الانسانُ» همه‌ی انسان‌هاست. [http://drmostafavi.blogfa.com/post/738]
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 24 آبا, 1402 سوال اعتقادی: از کجا می دانید این قرانی که در دست ماست همان قرآنی است که بر پیامبر نازل شده
با عرض سلام و ادب خدمت شما بهترین دلیل بر اینکه این همان قرآنی است که بر پیامبر نازل شده، تواتر نقل آن می‌باشد. در زمان خود پیامبر نساخ متعددی این کتاب آسمانی را می‌نوشتند که به کاتبان وحی مشهور بودند و پس‌از ایشان نیز به صورت متواتر نسخه برداری شده است. این امری است که همه مسلمانان بر آن اجماع دارند. [رک، البیان فی تفسیرالقرآن، آیه‌الله خویی، ج1، ص151] اگر کسی در قرآن تشکیک کند، باید در تمام ضروریات تاریخی ازجمله وجود خود پیامبر نیز تشکیک نماید. باید در وجود نادرشاه افشار، کوروش، شاه عباش، و سایر اموری تاریخی که وجودشان با تواتر نقلی برای ما به اثبات رسیده تشکیک کند. دلیل دیگر بر اینکه قرآن موجود همان قرآن نازل شده بر پیامبر می باشد این است که در این قرآن حاضر تحدی شده است و به همه عالم گفته شده اگر مثلی برای آن می توانند بیاورند.  اگر قرآن موجود بعد از زمان پیامبر قرآنی ساختگی و غیر از معجزه پیامبر بود، در عصرهای بعدی باید دشمنان مانند آن را می‌آوردند. در حالی که می‌بینیم دشمنان به جای آوردن مثل قرآن، هزینه‌هایی زیادی را متحمل می‌شوند تا به اسلام و مسلمین ضربه بزنند.  آنها می‌توانستند به جای تحمل این مقدار هزینه و اعمال جنگ بر علیه مسلمانان، قرآنی را طی این هزار و اندی سال ایجاد کرده و با آن بر سر مسلمانان کوبیده و با تبلیغات فراوان به همه دنیا بفهمانند که این قرآن معجزه نیست و می‌توان مانند آن را آورد. حال که چنین اتفاقی نیفتاده است، معلوم می‌شود که این قرآن همان معجزه جاودانه پیامبر است که تردیدی در آن وجود ندارد.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 24 آبا, 1402 سوال اعتقادی: مادر حضرت موسی چگونه وحی الهی یا همان الهام الهی را متوجه شد
با عرض سلام و ادب خدمت شما در روایت این‌گونه وارد شده: «وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى مُوسَى التَّابُوتَ وَ نُودِيَتْ أُمُّهُ ضَعِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ»؛ «[وقتی مادر موسی علیه‌السلام او را زایید]، خداوند تابوت (صندوقچه) را برای [قرار دادن] موسی [در آن] نازل کرد و به مادرش ندا داده شده که موسی را در این تابوت قرار ده و او را در دریا بیفکن». [تفسیر قمی، ج2، ص135] گویا وحی مذکور به صورت ندایی غیبی بوده است و چون با نزول صندوق از آسمان همراه شده، برای مادر حضرت موسی یقین ایجاد کرده که از جانب خدا است.

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 972