مطالب دوستان یگانه پور حسین

تصویر زاهدی مقدم محمد زاهدی مقدم محمد 27 بهم, 1400 کلمه (ویل) که در قرآن آمده به چه معناست؟
با سلام و احترام خدمت شما کار گرامی پاسخ به سؤال شما کاربر گرامی را در چند مطلب خلاصه می کنیم: مطلب اول: کلمه «ویل» در قرآن کریم 39 مرتبه آمده که بیشترین موارد آن مربوط به سوره مبارکه مرسلات است که تعداد آن به 10 مورد می‌­رسد. هر کدام از این ویل ها در ابتدای آیه، سرنوشت گروهی از انسان های گنهکار را به تصویر می کشاند. کلمه «ویل» بیشتر درباره تحریف­ کنندگان دین، ریاکاران و غافلان نماز، بدگویان عیب­جو، تکذیب کنندگان قیامت و دین و کتاب­های آسمانی، کافران از حیث حضور در روز قیامت و عذاب، مشرکان، ظلم کنندگان، دروغگویان گناه‌ ­پیشه، سخت‌­دلان از یاد خدا، کم فروشان و توصیف کنندگان توحید و نبوت و معاد به شکل منحرف و نادرست، به کار رفته است. مطلب دوم: بی گمان واژه «ویل» که در قرآن آمده حكايت از حسرت و بد بختى و عذاب دارد چنان که در آیه «ویل للمکذبین» خداوند انسان های دروغگو را خطاب قرار می دهد که وای بر شما که حسرت ابدی و عذاب اخروی و خواری و پستی در انتظار شماست. این کلمه در حقیقت نفرینی از سوی خداوند شمرده می‌شود. این واژه عربی است و وقتی به منابع لغوی  عرب زبان رجوع می شود این واژه برای کسی به کار می رود که در هلاکت افتاده است از این رو در قیامت نیز فرد گنهکار به سبب انجام برخی گناهان کبیره در هلاکت ابدی افتاده و به تعبیر برخی روایات در چاه های سوزان الهی قرار می‌گیرد.  مطلب سوم: در برخی روایات منظور از ويل كوهى و پرتگاهی است در آتش جهنّم که برخی افراد در آن قرار خواهد گرفت و عذاب الهی را به سبب برخی گناهان خواهد چشید. در روایتی از پیامبر آمده که: «ويل درّه‌‏اى است در جهنم که کافر در آن سقوط می‌کند و چهل سال طول می‌کشد تا به تهِ آن برسد. در روایتی دیگر ویل«وادى جوشانى است از صديد یعنی «چرك و خون» جهنّميان.  امام على(علیه‌السلام) نیز درباره «ویل» روایت زیبایی را از پیامبر درباره معنای نقل می کند و می‌فرماید: پیامبر خدا(ص) روزى [به من] فرمود: «اى على! دانستى که جبرئیل(ع) به من خبر داد که امّتم پس از من با تو پیمان می‌شکنند. پس ویل، ویل، ویل براى ایشان باد!». گفتم: «اى پیامبر خدا! ویل چیست؟» فرمود: «درّه‌اى است در جهنّم که بیشتر اهل آن‌را دشمنان تو و کُشندگان فرزندان تو و بیعت‌شکنانِ با تو، تشکیل می‌دهند ... .» جمع بندی: از مجموع سخنانی که بیان شد نتیجه می ‌شود واژه «ویل» در هر آیه بار معنایی خاصی دارد و باید بین آنها فرق گذاشت. بیشتر آیاتی که ویل در ابتدای آنها به کار رفته ناظر به بیان عذاب سخت، دردناک و طاقت فرسا برای کافران، مشرکان، بی نمازان، ریا کاران، بدگویان، عیب جویان، منکران قیامت و پیامبران الهی و ... می باشد که این افراد قیامت این افراد دچار هلاکتبه شدیدترین نوع عذاب ها هلاک می شوند که بخشی از این عذاب ها همان افتادن در دره های سوزانی است که چندین سال طول می کشد.  ‌ برای مطالعه بیشتر می توانید به لینک زیر رجوع کنید: https://b2n.ir/e08706 با تشکر از سوال خوب شما کاربر فهیم
تصویر زاهدی مقدم محمد زاهدی مقدم محمد 20 بهم, 1400 رابطه فرزند آوری و رزق الهی
با سلام و احترام خدمت شما کاربر گرامی: پاسخ به سوال شما کاربر گرامی را د ر قالب چند مطلب بیان می کنیم: مطلب اول: آیات قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام نشان می دهد که روزی هر فردی از سوی خداوند متعال مشخص بوده و کسی نمی تواند روزی او را از وی ساقط کند. اما کسب این روزی نیاز دارد تا فرد به دنبال آن روزی رود. لذا اگر کسی در خانه بنشیند و در پی کار و تلاش و کسب روزی نرود و بنشیند که همین جور خداوند متعال روزی را در دامن او بگذارد به اشتباه رفته و بی گمان چنین اتفاقیبرای او رخ نخواهد داد. مطلب دوم: برخی گناهان وجود دارد که روزی را از انسان سلب  و یا کم می کند. برخی ازاین گناهان از نگاه روایات عبارتند از: بیکاری و تنبلی؛ بی برنامگی؛ توکل بر غیر خدا؛ گناه و نافرمانی؛ زنا؛ اخلاق بد ؛ اسراف در مصرف و انفاق ؛ خیانت در امانت ؛ قطع ارتباط با خویشاوندان ؛ دروغ گویی، زیاد گوش دادن به غنا و رد کردن مرد فقیر در شب .... . در مقابل انجام برخی اعمال برای افزایش روزی سفارش شده که می توان برای نمونه به: نماز شب، صدقه دادن، صداقت در گفتار، کمک به فقرا و از همه مهم ترک گناهان کبیره است. مطلب سوم: بی گمان بچه داری سفارش موکد اسلام برای بقا نسل است و خداوند متال سوگند نموده که روزی آنان را تامین می کند اما تامین این روزی رفتن به دنبال کار و روزی است که از این طریق بدست می آید پنان که ائمه علیهم السلام که خود که الگویی نمونه و حقیقی برای ما هستند و زندگی مادی آنها از انسان های معمولی جامعه پایین تر بوده اما دارای فرزندان زیادی بودند و از جهت ارتزاق روزی و سیری فرزندان خود به خدا توکل نموده و به دنبال کسب آن روزی می رفتند چنان که برای نمونه حضرت علی علیه السلام باغ داری می کرد و از این طریق هم خود ارتزاق می‌نمود و هم فقرا از آن بهره می بردند. بنابر این شما کاربر گرامی نباید به هیچ عنوان از داشتن فرزند ابراز پشیمانی کنید یا برای فرزند دار شدن بترسید زیرا اگر انسان توکل به خدا کند و باور به روزی دهندگی او داشته باشد و از طرفی به دنبال کسب آن روزی هم رود قطعا روزی خود را دریافت خواهد نمود. مطلب چهارم: اینکه فرمودید برخی همه چیز دارند اما یک بچه ندارند این دلیل نمی شود که دیگران چون از جهت مالی ضعیف هستند اقدام به فرزند داری نکنند و نباید این افراد الگو قرار بگیرند بلکه ما باید الگوی خود را در این امور اهل بیت و سیره بزرگان بدانیم که سیره آنها برخلاف این اقلیت هستند. هر چند انسان های ثروتمند زیادی نیز بوده که فرزندان زیادی دارند.. پس اینکه فلانی ثروت دارد و بچه ندارد نباید ملاک یک فرد مومن و با ایمان شود و نباید با تبلیغات رسانه ای در فرزند دار نشدن در این چاه بیفتیم زیرا سن از یک حدودی که گذشت دیگر امکان بچه داری وجود ندارد و یک عمر پشیمانی و انقطاع نسل خواهد بود. در پایان این نکته را نیز باید تصریح نمود که اگر چه برخی افراد ثروت های کلانی دارند اما این دلیلی نیست که او در خوشی و شادی است زیرا گاهی در همین زندگی لاکچری مشکلات پیش می آید که همان فرد آرزو می کند ای کاش ثروت نداشت اما این مشکل در زندگی او ایجاد نمی شود. مانند کسی که مرضی یا سرطانی برای فرد یا خانواده او ایجاد می شودکه حاظر است همه ثروت خود را هزینه کند تا از این مرض خلاص پیدا کند. با تشکر و سلامتی برای شما. البته افرادی هستند که سال ها در آرزوی یک فرزند نشسته و با این که کارگرند اما هزینه های سنگینی برای این امر مهم نموده اند.
تصویر زاهدی مقدم محمد زاهدی مقدم محمد 18 بهم, 1400 انتخاب دین و مذهب در سرنوشت انسان
باسلام و احترام خدمت شما کاربر گرامی در پاسخ به سؤال شما کاربر گرامی لازم است ابتدا یک مقدمه را بیان نمود و در ادامه به اصل سؤال پرداخته شود: مقدمه: درباره شیعه شدن ما علل مختلفی وجود دارد که این علت ها سبب شده تا ما دین اسلام را که حقیقت و ماهیت آن در مذهب تشیع خلاصه شده برگزینیم.  از آن جایی که دین اسلام جامع ترین و کامل ترین دین الهی برای رسیدن به تکامل و سعادت ابدی است که از سوی خدای متعال برای هدایت انسان آمده است، از این رو خداوند متعال تنها اعمالی که بر مبنای این دین الهی صورت پذیرد مورد قبول قرار می دهد. از آن جایی که در طول تاریخ گروه ها و فرقه های مختلفی در جوامع اسلامی ایجاد شد و هر کدام نیز داعی فرقه ناجیه و حق بودن را سر می دادند و به گونه ای احکام و شریعت را تفسیر می نمودند. در این میان پیروان اهل بیت علیهم السلام به تبعیت از پیامبر و ائمه تلاش کردند تا از تحریف سخنان و سیره پیامبر و اهل بیت علیهم السلام جلوگیری نموده و حقیقت اسلام محمدی را با تکیه به قرآن، سیره و روایات اهل بیت به مردم برسانند. این گروه، از همان دوران حیات پیامبر به شیعه ملقب و مشهور شدند و پیامبر سوگند یاد نمود که پیروان حضرت علی و اهل بیت در روز رستاخیز، رستگارانند. پس از آن نیز در تاریخ به همین نام شهرت داشتند و تا به امروز نیز ادامه دارد. از این رو شیعه حقیقت و ماهیت همان اسلام ناب محمدی به عنوان آخرین دین است که شریعت را به درستی تفسیر و از انحراف اعتقادی مردم جلوگیری می کند. بنابر این بر اساس ادله ی قطعی مذهب حقه و فرقه ناجیه در میان مذاهب اسلامی مذهب شیعه اثنی عشری است و تشیع، همان اسلام راستین و حقیقی است. شیعه برای حقانیت و ناجی بودنش به ادله ای تمسک می کند و اصرار بر صحت آن دارد چرا که این عقیده بر گرفته از عقل و نقل (قرآن، سنت پیامبر(ص) و اهل بیت (ع)آن حضرت) است علاوه بر اینکه سالم ترین باورها را نسبت به اسلام مذهب شیعه دارد و انها در کنار سه اصل زیر بنایی دین یعنی توحید، معاد و نبوت، به عدل الهی و امامت به عنوان استمرار نبوت معتقدند در حالی که دیگر فرق اسلامی معتقد نیستند و یا در تفسیر آن به خطا رفته اند. پاسخ به اصل سؤال: شیعه شدن ما اگر چه به حسب ظاهر در هنگام تولد شاید با نگاه جبری به آن نگاه شود که البته تا حدودی چنین است چنان که یک مسیحی و یهودی و بودایی و حتی کمونیست نیز در هنگام تولد بر دین پدران خود به دنیا می آیند اما نباید فراموش کرد که همین کودک در ادامه مسیر زندگی وقتی به سن بلوغ و تشخیص و تکلیف رسید می تواند درباره دین و مذهب خود تحقیق و درستی آن را بدست آورد. همان طوری که برای یک مسیحی و یهودی چنین راهی باز است و می توانند با ایجاد کم ترین سؤال درباره حقانیت دین خود تحقیق و تفحص کنند تا حقانیت یا عدم آن برایش حاصل شود و اگر چنین نکند بی گمان مورد مواخذه خداوند متعال قرار خواهد گرفت. زیرا خداوند ملاک سنجش اعمال افراد را بر مبنای دین کامل می سنجد و لذا فرمان به فکر و تحقیق می دهد که هر انسانی آزاد است تا دین حق را کسب کند. از طرفی وقتی انسان به حقانیت دین خود که اسلام رسید و برای خود یقینی شد باید به سراغ یادگیری مسائل اعتقادی و شرعی آن رود و هر جا برای او سؤال ایجاد شد با رجوع به رساله و یا سؤال از متخصصان آن پاسخ رادریافت کند. نسبت به افرادی که در خارج زندگی می کنند چنان که توضیح داده شد چنین نیست که آنها با همان دین و با این همهگناه وارد بهشت شوند زیرا آنها هم همین که برایشان درباره حقانیت دینشان در ذهنشان سوال ایجاد شود باید به سراغ تحقیق و تفحص روند تا دین حق را پیدا کنند چنان که عده زیادی از دانشمندان غربی و اروپایی و آمریکایی امروزه مسلمان بلکه شیعه شدند و اکنون در دانشگاه های خود مشغول به تدریس دروس اسلام ناب محمدی هستند. جاهل قاصر کسی است که یا سوالی برای حقانیت دینش برای او ایجاد نشده تا بخواهد دنبال تحقیق رود و لذا از اول فکر می کرد دین اجداد او درست است و بر همان مبنا عمل می کرد؛ یا کسی که سوال برای او ایجاد شد اما بستر هجرت و یا فراگیری و تحقیق برای او ایجاد نشد تا حقانیت را پیدا کند مثلا دولت اجازه خروج به انها را نمی دادند و یا در جنگل و روستاهای دور از شهر زندگی می کرده که بستری برای تحقیق برای او وجود نداشت و .... که در این صورت خداوند متعال با آنان معامله مستضف می کند و بی شک بر همان آیینی که بوده اند اعمالشان سنجیده و مورد پرسش قرار می گیرد.   از جمع بندی سخنان نتیجه می شود مذهب شیعه همان اسلام ناب محمدی است و چیزی غیر از آن نیست و اگر از گذشته تا کنون بر این نام مشهور بوده اند زیرا پس از پیامبر قائل به امامت و رهبری امام علی و اهل بیت بوده و از فرامین اهل بیت و پیامبر اطاعت نموده و خود حضرت این نام را برای آنان انتخاب نمود. یعنی در علم عربی به پیرو شیعه می گویند. بی گمان مذهب شیعه که همان ماهیت ناب محمدی است به اقرار بیشتر دانشمندان حق طلب و حق گو چه غربی و چه اسلامی استوارترین و کامل ترین فرقه اسلامی و ناجیه است. ما جبری شیعه نشدیم بلکه اسباب و عللی دست به دست هم داد تا ما مسلمانان حقیقی به دنیا آمده و پس از آن نیز برای معرفت بیشتر با تحقیق و تفحص آن را ادامه دهیم. پس شیعیان جماعتى هستند که تمام اعمال و عقائد و اخلاق و روحیات خود را بر اساس تعلیمات اسلام قرار داده و از دستورات پیغمبر هیچ تجاوز نمی‌‏کنند. امر او را امر خدا می‌‏دانند، مطیع قرآن بوده و مطیع رسول خدا نیز هستند. و قائلند که رسول خدا نبوت خود را با وصایت و خلافت على بن ابیطالب (ع) بارها تواما اعلام فرمود. برای مطالعه بیشتر به لینک زیر رجوع کنید: https://btid.org/fa/news/183014 https://www.islamquest.net/fa/archive/fa2011
تصویر زاهدی مقدم محمد زاهدی مقدم محمد 12 بهم, 1400 صدقه دادن و ذبح گوسفند برای دفع بلا
با سلام و احترام در پاسخ به سؤال شما کاربر گرامی باید گفت: روایات فراوانی وجود دارد که نشان می دهد صدقه دادن، ذبح گوسفند و پخش گوشت قربانی آن بین فقرا در دفع بلا و گرفتاری ها و امراض روحی و جسمی بسیار تاثیر گذار است. هرچند روایات به دفع بلا تعبیر شده اما دامنه این کلمه یعنی «بلا» کلی بوده و شامل هر نوع گرفتاری و بیماری جسمی مانند سرطان می شود. برای نمونه به چند روایت اشاره می کنیم که نشان می دهد دامنه دفع بلاها در صدقه بسیار گسترده است و می تواند هر بلایی از جمله بیماری سرطان را نیز در بر گیرد: امام باقر علیه السلام می فرماید: «إِنَّ الصَّدَقَةَ لَتَدْفَعُ سَبْعِینَ بَلِیَّةً مِنْ بَلَایَا الدُّنْیَا مَعَ مِیتَةِ السَّوْءِ إِنَّ صَاحِبَهَا لَا یَمُوتُ مِیتَةَ السَّوْءِ أَبَداً مَعَ مَا یُدَّخَرُ لِصَاحِبِهَا فِی الْآخِرَةِ؛ صدقه 70 بلا از بلاهای دنیا را به همراه مرگ بد از انسان دفع می کند و صدقه دهنده هرگز با مرگ بد نمی میرد علاوه بر اجر اخروی که برای او ذخیره می شود.» در این روایت از مرگ بد یاد شده که می تواند یک نوع از مرگ های بد سرطان باشد. در روایتی دیگر پیامبر (ص) می فرماید: «صدقه بلا را دفع می‌کند و مؤثرترین داروست. صدقه قضای حتمی را دفع می کند و درد و بیماری‌ها را چیزی جز دعا و صدقه از بین نمی برد.» در این روایت نیز به عنوان بهترین دارو و درمان هر بیماری یاد شده است که سرطان نیز بخشی از این بیماری هاست. درباره ذبح گوسفند و ریختن خون برای دفع بلاها و بیمه نمودن فرزندان نیز سفارش های زیادی شده است برای نمونه امام باقر علیه السلام نقل شده که خداوند دو عمل را دوست دارد: یکی اطعام و خوراندن غذا یا مهمانی دادن؛ دوم خون ریختن یعنى ذبح گوسفند، شتر و یا هر حیوان حلال گوشت دیگر و توزیع گوشت آن بین نیازمندان.» این روایت نیز به خوبی نشان می دهد که ریختن خون و پخش گوشت قربانی آن در بین فقرا سفارش اسلام است. با تکیه بر همین روایات، سیره بزرگان ما از گذشته تا کنون نسبت به ریختن خون حیوان و پخش گوشت آن در بین فقرا مقید بوده اند چنان که برای نمونه مرحوم امام خمینی مرتب برای سلامتی و رفع گرفتاری‌ها از خود و کشور به کسی پول می دادند تا گوسفندی بخرند و ذبح کنند و گوشت آن را بین فقرا تقسیم کنند. در پایان این نکته را نیز باید تصریح نمود که تمام این امور وسیله هستند و مؤثر و مسبب الاسباب اصلی در شفا و درمان هر مرضی خداوند متعال است. حال اگر فردی صدقه داد و یا گوشت قربانی را به فقرا داد و مریض او خوب نشد نباید آن را بر بی تاثیری صدقه یا قربانی حمل نمود بلکه بی شک حکمتی در این امر بوده که خداوند خود بهتر می داند. آن چه مهم است این است که ما باید راه هایی را که برای عافیت جسمی و درمان بیماری‌های صعب العلاج مانند سرطان و ... به آن سفارش شده برویم و در کنار استفاده از راه های پزشکی از امور معنوی مانند صدقه دادن، قربانی کردن و دعا نمودن نیز کمک گرفت و بقیه امور را به خداوند متعال سپرد. برای شما کاربر گرامی آرزوی موفقیت و برای همه مرضای اسلام طلب عافیت و شفاعت را از درگاه خداوند متعال خواستاریم. با تشکر  
تصویر زاهدی مقدم محمد زاهدی مقدم محمد 11 بهم, 1400 سرکتاب برا دخترم باز کردم
با سلام و احترام با تشکر از شما کاربر فهیم در پاسخ به سوال شما باید گفت: به سخنان چنین افرادی هرگز گوش ندهید و در کشور ما بیشتر چنین افرادی برای کاسبی اقدام به چنین کارهایی می کنند و با نوشتن برخی وردها و انجام برخی کارهای غیر منطقی و خرافی و درخواست انجام آنها از افراد زمینه را برای ترویج خرافات در جامعه و نیز باز نمودن مشکلات جدید به روی افراد باز می کند. دعا نمودن برای برخی بیماری ها زمان خاص و آدابی دارد و هر کسی نمی تواند برای برخی امور مشکل نسخه دعا بپیچاند. بهترین دعا دعایی است که خود مریض و ببعد نزدیکان او با دلی شکسته انجام می دهند.  به یقین باید کسانی که دیر ازدواج می کنند ببینند مشکل کجاست و به دنبال حل آن از طرف مشاوران اسلامی که تجربه و تخصص کافی در حل چنین مشکلاتی را غالبا دارند رجوع کنند. با تشکر  
تصویر زاهدی مقدم محمد زاهدی مقدم محمد 10 بهم, 1400 آیا خدا وجود دارد .می‌بیند می‌شوند و برآورده می‌کند
با سلام و احترام با تشکر از سؤالات خوب شما کاربر فهیم سوال شما کاربر گرامی برگرفته از فروع و مسائل مختلفی است که لازم است برای هر کدام به صورت مجزا پاسخ داده شود اما به نظر می رسد اگر اصل باور شما اصلاح شود دیگر مسائل به خودی خود حل خواهد شد. به عبارت دیگر غالبا چون خداشناسی ها ضعیف بوده به دنبال آن و با کوچکترین شبهه ده ها سوال و شبهه جدید در ذهن ایجاد و گاهی انسان را به کفر می کشاند. به نظر می رسد برای خلاصی از این نوع باورها باید شما کاربر گرامی در مرحله اول وقتی از ساعات روز خود را به فکر و مطالعه بگذارید. زیرا سر چشمه رشد باورهای انسان فکر و مطالعه است و انسان بدون علم و فکر که مقدمه شناخت کامل است نمی تواند به معرفت شناسی و باور حقیقی نسبت به عالم و خالق آن برسد. بهترین نوع فکر نیز فکر در مخلوقات و نعمت های پروردگار عالم است که تا حدود زیادی می تواند وجود، قدرت و حضور خداوند را اثبات و در نتیجه ایمان ما را استوار و قوت دهد. برای باور و ایمان به بودن خداوند بهترین راه همان فکر در عالم و جهان هستی و مخلوقات اوست. فکر در نظم این عالم با این عظمت، وجود ملیارها کهکشان و سیاره و ستاره و ... ما را به سوی خالق قدرتمند او هدایت می کند ... این برهان از ساده ترین براهین عقلی است که می تواند باور و وجود خداوند را به خوبی برای شما به تصویر بکشاند ... . البته براهین دیگری برای اثبات وجود خداوند وجود دارد که می توان از برهان ضرورت و وجود، برهان امکان، برهان فطرت، برهان علت و معلول، برهان حدوث و ... یاد کرد که در کتاب های فلسفی و کلامی توضیح کامل آنها آمده و می توانید رجوع به چنین کتاب هایی رجوع کنید. برای نمونه شما به کتاب اصول عقاید آیت الله مرحوم مصباح یزدی و کتاب اصول عقاید اسلامی آیت الله سبحانی رجوع کنید که به نظرم رجوع به این منابع بیشتر باورهای شما را به صورت کامل تقویت و استوار و از شبهات احتمالی در این موضوع خلاصی می دهد. برای مطالعه بیشتر درباره ایجاد این حس بر وجود خداوند به این لینک نیز می توانید رجوع کنید: https://btid.org/fa/news/41849 در مرحله دوم وقتی باور به خداوند شما اصلاح و تقویت شد قطعا دیگر باورها نیز اصلاح خواهد شد البته سعی کنید استواری دیگر باورهای دینی خود را نیز از راه تکیه بر فکر و دیگر براهین عقلی و شرعی تقویت کنید تا در صورت ایجاد شبهات در این زمینه ها دچار سردرگمی نشوید و در این راه می توانید از عالمان دینی و حوزوی کمک بگیرید که بحمدلله در کشور مراکز پاسخ گویی به مسائل دینی فراوان بوده که اندیشه برتر که شما عزیز با آن در ارتباط هستید نمونه ای از آن است. در ادامه چند لینک برای شما قرار می دهم که پاسخ تک تک سوالاتتون را می توانید از آنها فرا گیرید. 1. برای باور و ایمان به خداوند به لینک های زیر رجوع کنید: https://btid.org/fa/news/41849 http://btid.org/node/186857   https://btid.org/fa/news/106941 2. برای اثبات راه های اثبات وجود خداوند به لینک های زیر رجوع کنید: https://btid.org/fa/news/174924 https://btid.org/fa/news/174865 https://btid.org/fa/news/15064 با آرزوی سلامتی و موفقیت برای شما کاربر گرامی .
تصویر زاهدی مقدم محمد زاهدی مقدم محمد 10 بهم, 1400 دلیلی بر برهان حدوث
با سلام و احترام در پاسخ به سؤال شما کاربر گرامی باید گفت: تمام مثال ها و مصداق هایی که شما نام بردید مانند انرژی درمانی. کارما، طبیعت گرایی، تصادف -جدای از معانی که برای این واژه ها از سوی طرفداران و هندوها شده- همه از حوادث مستحدثه و در بستر زمان رخ داده است یعنی قبلا نبوده و در بستر زمان به وجود آمده‌اند. بی شک تمام این مسائل و حوادث و کشفیات علمى که در این عالم رخ می دهد حاکی از حرکت و تغیر جهان طبیعت است، چنان که برهان فلسفى نیز آن را تأیید می‎کند و این همان برهان حدوث است که دلالت بر اثبات وجود خداوند و مخلوق بودن عالم و همه حوادث درورن آن می کند. این برخلاف دیدگاه مثلا طبیعت گراها است که معتقدند هرچه هست همین طبیعت بوده و به سبب همین باور منکر وجود خدا، روح و دیگر مسائل فرا زمانی و فرا مکانی و مسائل غیبی می شوند. زیرا اصل وجود طبیعت معلول تغییرات و حوادثی است که در عالم رخ داده است و آن عوامل علل به وجود آمدن طبیعت شده است چنان که برخی از طرفداران اندیشه طبیعت گرایی خود نیز معتقدند. مشکل طرفداران طبیعت گرایی این است که همه چیز عالم را با چشم مادی گرایی و علم تجربی نگاه می کنند و لذا دچار این خطای فاحش می شوند و راه دین و عقل را برای شناخت حقیقت که همان اثبات وجود خداوند است می بندند ... . بنابر این مسائلی که نام بردید و تمام کشفیات و علوم جدیدی که در عالم ظهور و بروز کرده از مصادیقی است که تغییر و حادث بودن عالم را دلالت دارد. یعنی جهان در وجود خود متغیر و متحول و حادث می‎باشد یعنى پس از نیستى، به هستى رسیده است و این خود بهترین دلیل بر مادی بودن و مخلوق بودن این امور دارد. اما نسبت به بخش دوم سؤال شما که فرمودید: آیا انرژی درمانی. کارما، طبیعت گرایی، و تصادف ریشه علمی دارد؟ باید گفت: تغییراتی که در این مصادیق رخ می دهد ریشه علمی دارد اما اینکه این حوادث دلیل بر نبود خداوند داشته باشد هیچ ریشه علمی ندارد بلکه تفاسیر غلطی است که رهبران این اندیشه ها برای اثبات نبود خداوند و یا اثبات تناسخ و ... ترویج می دهند. برای نمونه «کارما» که اندیشه‌ای اعتقادی برای هندوها است اگر چه همین اندیشه در مکتب اسلام و دیگر ادیان الهی اصل آن تایید می شود و صحیح بوده اما هندوها در تفسیر آن به خطا رفته اند. هندوها کارما را به معنای نتیجه اعمال انسان که اگر خوب باشد موجب سعادت و اگر بد باشد موجب گرفتاری او می شود به کار می برند اما در ادامه معتقدند اگر فردی کاری زشت مثلا انجام دهد پس از مردن دوباره روح او در قالب جسم کودکی ودر رحم مادری به عالم دنیا برگردانده می شود تا به سبب کارهای زشتی که قبلا در عالم انجام داده مجددا پاک شود و پس از مردن مجدد در بین خدایان ابدی به زندگی ابدی خود در آن عالم ادامه دهد. این در حالی است که ده ها دلیل عقلی بر بطلان تناسخ وجود دارد که این نظریه را رد می کند و هیچ ریشه علمی و منطقی این باور به دنبال ندارد. دیگر مثال هایی که شما کاربر گرامی زده اید از همین مقوله یا نزدیک به این است که دو نمونه را برای شما از باب نمونه مثال زدم و الا صدها مورد از این مصادیق وجود دارد که هیچ ریشه علمی ندارد و تنها محصول اندیشه های غلطی است که برخی افراد آنها را ابداع و به خور طرفداران خود داده است. با تشکر از سوال خوب شما
تصویر زاهدی مقدم محمد زاهدی مقدم محمد 09 بهم, 1400 عدالت الهی در قیامت
با سلام و احترام در پاسخ به سؤال شما کاربر گرامی باید گفت افرادی که در کشورهای کفر زندگی می کنند و یا  تحت طوق ظالمان و حاکمان زورگو و ظالم بوده و هیچ بستری برای تحقیق برای انتخاب دین و راه صحیح نداشتند معذور بوده و با آنها فردای قیامت معامله مستضف می شود. این افراد فردای قیامت وارد بهشت می شوند. اما اگر در چنین کشورهایی امکان هجرت از آن شهر به شهر دیگر و یا بستر مطالعه و تحقیق و فکر درباره راه حق برای او فراهم بود اما به دنبال آن نرفت بی شک فردای قیامت با آنها معامله انسان های گنهکار شد و مورد مؤاخذه قرار می گیرند. بنابر این باید بین افراد فرق قائل شد. اما نسبت به کسانی که پس از اسلام به دنیا آمده و گاهی اسلام نیز به آنها رسیده باید گفت این افراد نیز دو گروهند: اگر پس از دریافت اسلام امکان تحقیق و جستجو برای او فراهم بود و می توانست به دنبال شناخت حقانیت آن از راه های مختلف برود و نرفته و در جهل بر همان دین قبل مانده او جاهل مقصر است و با او معامله فرد گنهکار و اعمال وی به آن دین قبلی خود از زمان ایجاد سؤال مورد پذیرش الهی قرار نمی‌گیرد. اما نسبت به کسانی که در منطقه ای دور افتاده بوده و اصلا یا اسلام به او نرسیده و یا رسیده اما فهم درک آن را نداشته و کسی نیز نبوده از او سوال کند و یا اصلا سرالی درباره حقانیت اسلام در ذهن او ایجاد نشده باشد ... چنین فردی نیز مستضعف دینی خواهد بود و خداوند متعال اعمال او را بر همان دین قبل مورد قبول قرار می دهد و فردای قیامت اعمال او طبق همان آیین خودش سوال قرار می گیرد. نسبت به شخصیت هوگو نویسنده مشهور فرانسوی وی فردی خدا شناس و مخالف مسیحیت کاتولیک بوده است و اعتقادی به دفن به شکل صلیب نداشت. شواهد نشان می دهد وی فردی عالم و محور حرکت او نیز بر تکیه منطق و برهان بوده است. ایشان قطعا به خاطر خدماتی که در روشنگری و خداشناسی داشته از پاداش الهی بهره مند خواهد شد. اما بحث از بهشی بودن او به شخصیت شناسی دقیق این فرد بر می گردد. اگر دین اسلام به او رسیده باشد و این سوال نیز در ذهنش ایجاد شده باشد که شاید اسلام دین حق باشد، عقل به او تکلیف می کند که باید به دنبال تحقیق رود که اگر گوتاهی کند و نرود بی شک گنکار و فردای قیامت با او معامله کفر و مورد مؤاخذه قرار خواهد گرفت. چون می توانست به دنبال دین و راه حق رود و بستر نیز برای او فراهم بود. اما اگر چنین سوالی برای او ایجاد نشده باشد و یا به هر دلیلی بستری برای تحقیق برایش فراهم نشده باشد خداوند متعال طبق همان آیین خودش او را مورد سوال قرار خواهد داد. با تشکر از سؤال خوب شما ... .  
تصویر زاهدی مقدم محمد زاهدی مقدم محمد 07 بهم, 1400 یک سوال در خصوص اصول دین
با سلام و احترام خدمت شما کاربر گرامی در پاسخ به سوال شما کاربر گرامی باید گفت: در مسائل و اصول اعتقادی مسلمانان اختلافی ندارند و همه مسلمانان اعم از شیعه و سنی بر سه اصل اساسی وزیر بنایی دین یعنی توحید، معاد و نبوت پایبند و معتقد هستند. تنها بر دو اصل اختلاف شده که این اختلاف به اختلاف مبنایی این دو مذهب بر می گردد. شیعه امامت و عدل الهی را در کنار سه اصل دیگر از اصول دین شمرده برخلاف اهل سنت که آنها را خارج از اصول می دانند. برای نمونه در در باب عدالت خداوند متعال، مساله حسن و قبح عقلی را اگر كسی بپذيرد، می تواند مساله عدالت و حكمت خداوند و مساله تكليف و آزادي انسان را حل كند، و اگر كسي حسن و قبح عقلی را انكار كند به ناچار بايد قائل به جبر گردد که بخشی ار اهل سنت به سبب همین انکار جبری شده اند. بر خلاف شیعه که پذیرفته و لذا مسائل تکلیف و اختیار به راحتی برای آنها قابل قبول و هضم است. در موضوع امامت نیز باید گفت: اولين و مهمترين اختلافی كه بعد از رحلت رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بوجود آمد، اختلاف در مسئله‌ی امامت و خلافت بود، شيعه حقيقت امامت را بر خلاف اهل سنت، منصب الهی و ادامه تمام وظائف نبوت، می دانند، يعنی اعتقاد شان بر اين است كه امام و خليفه رسول خدا به دستور خداوند و با معرفي و توسط رسول خدا(ص) تعيين گرديده و مردم در انتخاب امام هيچ نقشی ندارند. به تبع آن تمام شرائط لازم در پيامبر را در امام معتبر می دانند، بر اين اساس راه ثبوت امام را تصريح خداوند و نصب پيامبر يا امام پيشين می دانند، از نظر شيعه واجد اين خصوصيت تنها علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ است كه خداوند او را براي امامت تعيين و پيامبر او را به امامت نصب نمود، بدين جهت شيعه او را امام و جانشين پيامبر می دانند؛ اما اهل سنت می گويند: امامت به بيعت اهل حل و عقد و انتخاب مردم و حتی با زور نيز ثابت می شود، و بر اين اساس ابوبكر را جانشين پيامبر می دانند و بعد از آن عمر و عثمان را و امام علی ـ عليه السلام ـ را خليفه چهارم قرار داده اند. و نيز به خلافت بنی اميه و بنی عباس هم معتقد هستند. برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید https://btid.org/fa/news/49959  

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 0