نقل میکنند پیامبر فرمود: «حصیری که در گوشه خانه انداخته است ارزشش بیشتر از زنی است که توانایی زائیدن ندارد». این حدیث از احادیث ضعیف و جعلیای است که به پیامبر اسناد داده شده است.
شیخ صدوق در کتاب علل الشرایع حدیثی از پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) نقل کرده به این مضمون: «و حصيرة فی ناحية البيت خير من امرأة لا تلد؛ حصیری که در گوشه خانه افتاده، بهتر از زنی است که نازا باشد».[1] برخی از اسلامستیزان برای اثبات زنستیز بودن اسلام، این حدیث را نیز به عنوان نمادی برای بیارزش بودن زن در نگاه اسلام علم کرده و بر آن مانور میدهند. آنان گرچه با اندک تحقیقی میتوانند از نادرستی این حدیث آگاه شوند، اما بیشک اگر آگاه شوند نیز، برای عوامفریبی، این حدیث را بهخاطر اهداف شؤم خود منتشر میسازند و بر اسلام خرده میگیرند.
در پاسخ میگوییم:
اولا: این حدیث یک خبر واحد است نه متواتر.
ثانیا: به لحاظ سندی نیز اشکالات فراوانی بر این حدیث وارد است. سند حدیث بدین شکل است: «حدثنا ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه القمی حدثنا محمد بن ابراهیم بن اسحاق قال حدثنا ابوسعید بن علی العدوی قال حدثنا یوسف بن یحیی الاصبهانی ابویعقوب قال حدثنی ابوعلی اسماعیل بن حاتم قال حدثنا ابو جعفر احمد بن صالح بن سعید المکی قال حدثنا عمروبن حفص عن اسحاق بن نجیح عن حصیب عن مجاهد عن ابی سعید الخدری».
اشکال اول بر سند:
در سند این روایت «اسحاق بن نجیح ملطی ازدی» وجود دارد که در متون رجالی از وی به عنوان حدیثساز و جاعل و وضّاع و متروک الحدیث و منکر الحدیث و ضعیف و کذاب یاد شده است.[2] حدیث او نزد شیعه و اهل سنت، هرگز اعتباری ندارد و همگی حدیث او را رد کردند. مرحوم علامه امینی در کتاب الغدیر درباره این راوی چنین میگوید: «اسحاق بن نجيح الملطی الأزدی: دجال، أكذب الناس، عدوالله، رجل سوء خبيث، كان يضع الحديث؛ او دجال، دروغگوترین مردم، دشمن خدا و مردی بد و خبیث است که حدیث جعل میکرد».[3]
اشکال دوم به سند:
همچنین «الحسن بن علی العدوی» که وی نیز تحت عنوان «ضعیفٌ جداً» در کتب رجالی یاد شده است در سند این حدیث حضور دارد. علامه امینی او را کذاب، سارق حدیث، کم حیا، جعل کنندهی حدیث و دروغزننده بر رسولخدا(صلیاللهعلیهوآله) معرفی میکند.[4] خطیب بغدادی و ابن حجر عسقلانی و ذهبی و ابن عدی همین اوصاف را برای او نقل میکنند.[5]
نقل این حدیث در کتب دیگر
این حدیث ضعیف توسط برخی متقدمین شیعه در چند کتاب دیگر نیز نقل شده که به شرح ذیل است:
شیخ صدوق این حدیث را در دو کتاب دیگرش «الامالی، مجلس 84، ص567، ح1» و «من لایحضره الفقیه، ج3، ص358، ح1» با همین سند نقل کرده و همین اشکالات بر آن حدیث وارد است.
مرحوم طبرسی(م548ق) در مکارم الاخلاق، ص209 این حدیث را بی سند و مرسل نقل نموده که حجت نیست.[6]
شیخ مفید(م413ق) این حدیث را در کتاب «الاختصاص» نقل کرده[7] که در سند ایشان نیز نام اسحاق بن نجیح وجود دارد که ضعفش بیان شد.
تصریح برخی علمای شیعه به جعلی بودن این حدیث
برخی علمای شیعه نیز به جعلی بودن این حدیث اشاره کردند. صاحب مسالک میگوید: در این وصیت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) بوی جعلی بودن میآید و برخی از نقد کنندگان به جعلی بودن این حدیث تصریح کردند. فیض کاشانی نیز در کتاب وافی پس از نقل این حدیث مینویسد: اشکالات موجود در این وصیت پوشیده نیست، زیرا که شأن مخاطب [یعنی امیرالمومنین(علیهالسلام)] بسیار بزرگ است و به همینخاطر برخی از علمای شیعه فرمودند از این حدیث بوی وضع و جعل میآید».[8]
اگر ضعیف است پس چرا نقل کردند؟
اما چرا با وجود ضعیف و جعلی بودن این حدیث، بزرگان شیعه آن را در کتب حدیثی خود آوردند؟
علمای حدیث، بر اساس سنت امانتداری موظف بودند تا همه احادیث اعم از ضعیف و جعلی و صحیح را به نسل بعدی انتقال دهند و خود نیز طبق مبنایشان در مورد آن احادیث بعضا اظهار نظر میکردند اما نظر خود را با حذف احادیث از منابع شیعه، بر نظر نسل بعدی تحمیل نکردند؛ بلکه قضاوت در مورد اعتبار احادیث را به عهده خودشان واگذار کردند. همینگونه بود که حجم انبوهی از احادیث به دست ما رسیده و اگر بنا میبود که هر محدثی اعمال سلیقه میکرده و طبق نظر رجالی و حدیثی خود، گزینشی عمل میکرد اکنون بخش اندکی از آن احادیث به دست ما میرسید گرچه محدثین بسیاری نیز کتابهای حدیثی نگاشتهاند که از میان احادیث موجود در منابع حدیثی، بر طبق نظر خود، تنها احادیث موثق و صحیح را نقل کردهاند.
توجیه دلالی حدیث
این سخن بر فرض که سخن پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) باشد، در مقام ارزشگذاری انسانی و ایمانی و ذاتی زن نازا نیست، تا بگوید مطلقا ارزش انسانی ندارد، بلکه در مقام ارزشگذاری او برای ازدواج به نیت ایجاد نسل است که در این مورد ثمرهای ندارد و باید دنبال زنی بود که فرزندآور باشد. پس بیارزش خواندن زن بهخاطر نازائیاش به معنای بیارزشی مطلق نیست، بلکه تنها یک ارزش نِسبی را از او نفی کرده است یعنی او تنها در فرزندآوری ارزش ندارد، نه اینکه هر ارزشی از او نفی شود؛ به عبارت دیگر، ارزش او به لحاظ ناتوانی در تولید نسل، کمتر از زنانی است که این توانایی را دارند، اما از لحاظهای دیگر ممکن است او نسبت به زنان دیگر ارزش بیشتری داشته باشد مثلا زن مومنه و صالحه باشد یا تخصصی و یا نیکوییهای ظاهری داشته باشد و ....
پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) خود همسرانی داشته که از آنان صاحب فرزندی نشده، حال، آیا این مطلب، همه ارزشهای دیگر آنان را از بین میبرد؟!
خلاصه آن كه ارزش ذاتی انسانها به تقوا و بندگی است كه بیشک زن نازا هم میتواند واجد آن باشد چنانکه خداوند فرمود: «إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ الله أَتقَیکُم [حجرات/13] مسلماً گرامیترین [و با ارزشترین] شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست».
_______________________
پینوشت
[1]. علل الشرائع، شیخ صدوق، نجف، مکتب الحیدریة، 1386ق، ج2، ص515.
[2]. تاریخ بغداد، الإمام الحافظ أبوبكر أحمد بن علی بن ثابت الخطيب البغدادی(م463ق)، تحقیق و تعلیق: الدكتور بشار عواد، بیروت، دار الغرب الإسلامی، چاپ اول، 1422ق-2002م، ج7، ص329، رقم3319، متن کتاب؛/ و عيون المعجزات، المحدث الجليل الشيخ حسين بن عبد الوهاب(قرن5)، نجف، منشورات المطبعة الحيدرية، 1369ق- 1950م، ص245، متن کتاب؛/ و الكامل فی ضعفاء الرجال، أبو أحمد بن عدی الجرجانی(م365ق)، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، الكتب العلمية، چاپ اول، 1418ق-1997م، ج1، ص536، متن کتاب؛/ و بغية الطلب فی تاريخ حلب، كمال الدين ابن العديم عمر بن أحمد بن هبة الله بن أبی جرادة العقيلی(م660ق)، المحقق: د. سهيل زكار، بیروت، دار الفكر، ج3، ص1531، متن کتاب؛/ و تهذيب التهذيب، أبوالفضل أحمد بن علی بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلانی(م852ق)، هند، مطبعة دائرة المعارف النظامية، چاپ اول، 1326ق، ج1، ص252، رقم476، متن کتاب؛/ و تهذيب الكمال فی أسماء الرجال، أبوالحجاج يوسف بن عبد الرحمن بن يوسف المزی(م742ق)، المحقق: د. بشار عواد معروف، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1400ق-1980م، ج2، ص485، رقم 387، متن کتاب؛/ و نفحات الأزهار في خلاصة عبقات الأنوار، السيّد علی الحسينی الميلانی، قم، نشر آلاء، ج11، ص234، متن کتاب؛/ و ميزان الاعتدال فی نقد الرجال، شمس الدين أبوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز الذهبی(م748ق)، تحقيق: علی محمد البجاوی، بیروت، دار المعرفة چاپ اول، 1382ق-1963م، ج1، ص201، متن کتاب.
[3]. الوضاعون و احادیثهم الموضوعه من کتاب الغدیر للشیخ الامینی، السید رامی یوزبکی، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، ۱۴۲۰ق، ص147؛/ الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج7، ص145.
[4]. «الحسن بن علي بن زكريا أبو سعيد العدوي البصري المتوفى(م317ق) شيخ قليل الحياء كذاب أفاك يضع الحديث على رسول الله (صلى الله عليه وسلم) ويسرق الحديث و يلزقه على قوم آخرين، ويحدث عن قوم لا يعرفون، وعامة ما حدّث به (إلا القليل) موضوعات يتيقن أنه هو الذي وضعه، كذاب على رسول الله (صلى الله عليه وسلم) يقول عليه ما لم يقل، قال ابن حبان : لعله قد حدث عن الثقات بالأشياء الموضوعات ما يزيد على ألف حديث». الغدیر، علامه شيخ عبدالحسين احمد امينى نجفى، قم، موسسه دایره المعارف فقه اسلامی، چاپ پنجم، 1388ش-2009م، ج5، ص224، متن کتاب؛/ و همان، ج7، ص306، متن کتاب.
[5]. تاریخ بغداد (مدینة السلام)، خطیب بغدادی، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، بیروت، دار الكتب العلمية، چاپ اول، 1417ق-1997م، ج7، ص392—395، رقم 3910، متن کتاب؛/ و لسان الميزان، أبو الفضل أحمد بن علي بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلانی(م852ق)، المحقق: دائرة المعرف النظامية فی الهند، بیروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، چاپ دوم، 1390ق-1971م، ج2، ص228_331، رقم 987، متن کتاب؛/ و الکامل فی ضعفاء الرجال، پیشین، ج3، ص195، رقم474، متن کتاب؛/ و ميزان الاعتدال، پیشین، ج1، 506_509، رقم1904، متن کتاب.
[6]. مكارم الاخلاق، رضی الدين أبی نصر الحسن بن الفضل الطبرسی، المحقق:محمد الحسين الاعلمی، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، ص209، متن کتاب.
[7]. الاختصاص، محمد بن محمد بن نُعمان معروف به شیخ مفید، ص132، متن کتاب.
[8]. «و لا يبعد أن يكون الخبر المذكور عاميا، و لهذا أن بعض أصحابنا طعن فيه، قال في المسالك- بعد الاستدلال ببعض ما تضمنه- ما لفظه: و على هذه الوصية تفوح رائحة الوضع، و قد صرح به بعض النقاد. انتهى. و قال المحدث الكاشاني في الوافي- بعد نقل الخبر و شرح بعض المواضع منه كما هي عادته-: و لا يخفى ما في هذه الوصايا و بعد مناسبتها، لجلالة قدر المخاطب، و لذلك قال بعض علمائنا: أنها مما يشم منها رائحة الوضع. انتهى». الحدائق الناضرة فی أحكام العترة الطاهرة، الشيخ يوسف البحرانی، مؤسسة النشر الاسلامی، ج23، ص146، متن کتاب.
نظرات
به درستی به ضعف های سندی روایت اشار کردید . البته متن حدیث نیز شرافت آدمی را زیر سؤال برده که مخالف قرآن است. زیرا قرآن همگی ما را اشرف بر دیگر مخلوقات عنوان کرده و مطلب را در این آیه آورده است:«وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا [اسراء/۷۰] و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم و آنان را در خشكى و دريا [بر مركبها] برنشانديم و از چيزهاى پاكيزه به ايشان روزى داديم و آنها را بر بسيارى از آفريده هاى خود برترى آشكار داديم.» این آیه از برتری آشکار آدم زادکان نسبت به دیگر موجدات خبر داده است. پس نمی توانیم برتری حصیر را نسبت به یک انسان بپذیریم و این حرف، خلاف قرآن می باشد و هر حدیثی که مفهوم آن مخالف با قرآن باشد غیر قابل قبول است. پس این حدیث هم ضعف شدید سندی دارد و هم از نظر مفهومی مخالف قرآن است؛ پس غیر قابل قبول و غیر قابل استناد به شمار می رود.