شناخت ظاهري امام مهدي(ع) كه يكي از ابعاد شناخت امام و حجت هر زمان است، از جهاتي قابل توجه است. يكي از نظر تكليف، به حكم حديث معروف...
لطفاً در مورد سيما و چهره امام زمان(ع) توضيح داده و بفرماييد آيا اين توضيحات منبع موثقي دارد؟
شناخت ظاهري امام مهدي(ع) كه يكي از ابعاد شناخت امام و حجت هر زمان است، از جهاتي قابل توجه است. يكي از نظر تكليف، به حكم حديث معروف پيامبر گرامي اسلام(ص) آنجا كه ميفرمايد: «كسي كه بميرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است.» همچنين روش مؤثري براي محسوس كردن وجود نازنين امام و ايجاد تعلق خاطر براي منتظرين فرجش است. چنانكه امام حسن(ع) به هند بن ابيهاله ميفرمايد:
«دوست دارم اندكي رسول خدا(ص) را توصيف كني تا تعلق خاطري نسبت به ايشان در من پيدا شود»1
و بالاخره اينكه بررسي سيماي ظاهري ايشان بدليل اينكه امام قبل از ايشان در قيد حيات نيستند كه ايشان را معرفي نمايند اهميت ويژهاي مييابد تا بدين وسيله راه بر مدعيان دروغين امامت و مهدويت بسته شود. و شايد سرّ اينكه اين همه در روايات معصومين(ع) به اين مسأله پرداخته شده، همين باشد.
نكته قابل توجه در مورد اين نشانهها، اين است كه با وجود اينكه روايات از فريقين و از چند امام نقل شده ولي هيچگونه تضاد و تنافي ميان روايات نيست و همه فرد واحدي را معرفي ميكنند.2
در مورد سيماي امام مهدي(ع) روايات فراواني وارد شده كه به تفصيل جزئيات جمال دلآراي ايشان را به تصوير كشيدهاند. البته يك معيار كلي نيز معرفي كردهاند و آن شباهت بسيار زياد به پيامبر گرامي اسلام(ص) است. چنانكه خود نبياكرم (ص) ميفرمايد: «او از نظر آفرينش و اخلاق شبيهترين مردم به من است.»3
حال كه دانستي آن حضرت شبيهترين مردم به رسول اكرم(ص) است، توصيف پيامبر(ص) را از زبان امام باقر(ع) ميشنويم: «پيامبر خدا رخسارش سپيد آميخته با سرخي و چشمانش سياه و ابروانش به هم پيوسته و دستهايش درشت و سطبر بود. بدانسان كه طلا بر انگشتانش ريخته باشد. استخوان دو شانهاش بزرگ بود چون به كسي روي ميكرد به خاطر مهرباني شديدي كه داشت با همه بدن به جانب او توجه مينمود. يك رشته مو از گودي گلو تا نافش، انگار كه ميانه صفحه نقره خالص است و گردن و شانههايشان بسان ابريق سيمين بود، بيني كشيدهاي داشت كه هنگام آشاميدن آب نزديك بود به آب برسد. هنگام راه رفتن محكم قدم بر ميداشت كه گويا به سرازيري فرود ميآيد. باري نه قبل و نه بعد از پيامبر خدا كسي تا كنون مثل او ديده نشده.»4
از اين حديث، به خوبي ميتوانيم حضرت وليعصر(عج) را تجسم نماييم. اما روايات فراوان ديگري هم از معصومين(ع) نقل شده كه براي رعايت اختصار از هر ويژگي تنها يك يا دو حديث نقل ميكنيم:
1. سن مبارك ايشان:
امام رضا(ع) فرمود: «نشانهاش اين است كه در سن پيري است ولي چهرهاش جوان است به گونهاي كه بيننده ميپندارد چهل ساله و يا كمتر از آن است و نشانه ديگرش آن است كه به گذشت شب و روز پير نشود تا آنكه اجلش فرا رسد.»5
2. قامت:
«قامتش معتدل بود نه بلند و نه كوتاه...»6
همچنين امام رضا(ع) خطاب به اباصلت كه از صاحبالامر پرسيده بود، فرمودند: «... وي نيرومند باشد به غايتي كه اگر دستش را به بزرگترين درخت روي زمين دراز كند، آن را از جاي بركند...»7
3. رنگ:
امام باقر(ع): «در آخرالزمان مردي از فرزندانم ظهور ميكند كه رنگش سفيد متمايل به سرخي است...»8
همچنين در مورد ايشان گفته شده: «اندكي گندمگون و رنگش طلايي است.»9
4. موي سر:
از امام باقر(ع) روايت شده است كه: «خوش مو، كه موهايش بر دو شانه او ريخته...»10 همچنين در غيبت شيخ طوسي آمده است: «موي سر ايشان اندكي چين و شكن دارد...»11
5. صورت:
«گونههايي نرم با خالي در گونه راست كه مانند دانه مشك بر روي عنبر است.»12 همچنين در جريان تشرف عليبن مهزيار ايشان حضرت را اينگونه توصيف ميكنند: «جواني نورس و نوراني و سپيد پيشاني بود با ابرواني گشاده و گونه و بيني كشيده و قامتي بلند و نيكو چون شاخه سرو و گويا پيشانيش ستارهاي درخشان و بر گونه راستش خالي بود كه مانند مشك و عنبر بر صفحهاي نقرهاي ميدرخشيد و بر سرش گيسواني پرپشت و سياه و افشان بود كه روي گوشش را پوشانده بود و سيمايي داشت كه هيچ چشمي برازندهتر و زيباتر و باطمأنينه تر و باحياتر از آن نديده است.»13
يعقوب بن منقوش از اصحاب امام حسن عسكري(ع) ايشان را اينگونه توصيف ميكند: «پيشاني نوراني و روئي سپيد و چشماني درخشان ... بر گونه راستش خالي بود...»14
وقتي از اميرالمؤمنين (ع) درباره صفات امام مهدي(ع) سوال شد ايشان فرمودند: «جواني ميان قامت و نيكو روي كه موهايش را بر شانههايش ميريزد و نور رخسارش بر سياهي موي صورت و سرش غلبه دارد.»15
همچنين امام صادق(ع) ميفرمايد: «صورتي زيبا، گندمگون و چهرهاي گلگون دارد، ابروهائي كشيده، صورتي نيكو، ديدگاني مشكي بيني باريك و نيكو خميده، و پيشاني باز و درخشان دارد.»16
6. خال و نشانهها:
اميرالمؤمنين(ع) : «... در پشت او دو علامت است كه يكي به رنگ پوست و ديگري شبيه مهر نبوّت است.»17
و در حديثي ديگر امام صادق(ع) ميفرمايد: «... خالي بر گونه راست چون دانه مشك كه بر قطعه عنبر سائيده.»18 همچنين از ديگر نشانههاي ايشان اين است كه: «بر دو كف دستاش نوشته شده است: با او بيعت كنيد، زيرا، بيعت، فقط براي خداوند است.»19
همچنين بر بازوي راست ايشان اين دو آيه: «جاء الحق و زهق الباطل إن الباطل كان زهوقا»20 و «و تمت كلمه ربك صدقا و عدلا لا مبدل لكلماته و هو السميع العليم»21 نوشته شده است.22
خلاصه اينكه هم ائمه(ع) و هم كساني كه سعادت تشرف يافتهاند، قبل از هر وصفي، ذكر زيبايي ايشان را كردهاند. چنانكه ميگويد: «چهرهاي زيباتر از روي ايشان نديدم و نه هيبتي بالاتر از هيبت ايشان و نه منزلتي برتر از ايشان، حتي به خاطر هيبت شان از ديدناش سير نميشديم.»23 همچنين اينطور ستودهاند كه «چهرهاش ميان گشاده رويان عالم مانند ماه نوراني در بين ستارگان درخشان است.» 24 و فرد ديگري كه سعادت تشرف يافته چنين ميگويد: «سيمايي داشت كه هيچ چشمي برازندهتر و زيباتر و با طمأنينهتر و باحياتر از آن نديده است.»25
و نكته آخر اينكه حضرت، نه تنها زيباروي اين دنياست بلكه به فرموده رسول گرامي اسلام(ص): «مهدي طاووس اهل بهشت است كه هالهاي از نور او را احاطه كرده است.»26
پينوشت:
1. شيخ صدوق؛ معاني الاخبار؛ صفحه 79.
2. جمال يار، جعفري، جواد، فصلنامه انتظار، ش5.
3. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، مترجم: پهلوان، منصور، ج1، ص 535.
4. موسوي اصفهاني، سيدمحمدتقي، مكيال المكارم في فوائد الدعاء للقائم، ص96.
5. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، ترجمه: پهلوان، منصور، ج2، ص 558.
6. همان، ص 212.
7. همان، ص 69.
8. همان، ص 560.
9. شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص 155.
10. شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص 357.
11. شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص 165.
12. همان، ص 161.
13. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، ترجمه: پهلوان، منصور، ج2، ص 180.
14. همان، ص 116.
15. صافي گلپايگاني، لطف الله، منتخب الاثر في الامام الثاني عشر(ع)، ص 187.
16. كامل سليمان، روزگار رهايي، ترجمه: علي اكبر مهديپور، ج1، ص 127.
17. همان، ص 124.
18. همان، ص 128.
19. فصلنامه انتظار، ش 5، ص 186، به نقل از دلائل الامامه، ص 270.
20. سوره انعام، آيه 155.
21. سوره اسراء، آيه 181.
22.خراساني، محمدجواد، مهدي منتظر(ع)، ص 42.
23. همان، به نقل از صراط المستقيم، ج2، ص 261.
24. همان، به نقل از الملاحم و الفتن، ص 136.
25. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، ترجمه: پهلوان، منصور، ج2، ص 180.
26. كامل سليمان، روزگار رهايي، ترجمه: مهديپور، علياكبر، ج2، ص 122.
ماهنامه موعود شماره 52
منبع: نورپرتال