پسری ۲۲ساله هستم. حدود ۴سال هست که با دختری ۲۰ساله رابطه دارم. اوایل این دوستی خیلی به هم علاقه داشتیم. رفته رفته قصدمان بنا بر ازدواج شد؛ ولی بعد از چند ماه احساس کردم رفتارش خیلی سرد شده؛ تا حدی که چندین بار از من خواست که باهم قطع رابطه کنیم. هرازگاهی باهم جر و بحث میکردیم و چند روزی باهم حرف نمیزدیم.
سردی و غرورش به قدری بود که احساس میکردم با کس دیگری رابطه دارد و این واقعا آزارم میداد؛ اما من بخاطر علاقه ای که به او داشتم ۲سال تحمل کردم تا جایی که دیگر نتوانستم و با او قطع رابطه کردم. ولی بعد از۶ماه خودش سراغم امد و گفت متوجه اشتباهش شده و از من خواست که دوباره باهم باشیم. من هم با این که واقعا از او دل چرکین بودم قبول کردم. چند وقتی هست که رابطه خوبی باهم داریم .حالا ماندم بین دوراهی با این اتفاقاتی که تو این مدت افتاده و با این شکی که نسبت به او پیدا کردم میتوانم دوباره به او اعتماد کنم؟ به نظر شما میشود با او یک زندگی موفقی بدست آورد؟ خواهش میکنم راهنماییم کنید
پاسخ
سلام اینکه ایشان سرد برخورد میکرده و یا اینکه از شما خواسته قطع رابطه کنید، ممکن است علل مختلفی داشته و شاید هم بخاطر این بوده که با فرد دیگری رابطه داشته؛ ولی این دلیل بر بد بودن ایشان نمیشود. ممکن است در این مدت با وجود بحث هایی که بینتان پیش امده بوده و یا هر دلیل دیگری به این نتیجه رسیده بوده است که شما بدرد ازدواج با ایشون نمیخوری و احتمالا فرد دیگری را پیدا کرده بوده است که فکر می کرده گزینه بهتری نسبت به شما است. ولی بعد از مدتی به این نتیجه رسیده که اشتباه می کرده و دوباره به سمت شما برگشته است. هر چند اصل این کار ایشان که میخواهد از طریق رابطه همسرش را پیدا کند نادرست است ولی این چیزی است که شما هم طبق همان عمل کردی و ار طریق رابطه با ایشان دوست شدی پس از این جهت به هم نزدیکید و لذا نمی توانی بگویی ایشان بخاطر دوست شدن با پسر قابل اعتماد نیست. حتی شاید پاکی ایشان نسبت به شما بارزتر باشد؛ چون دختر بیشتر به قصد ازدواج حاضر به برقراری رابطه میشود؛ ولی پسر اینطور نیست و در خیلی از مواقع صرفا به فکر ارضای نیازهای جنسی خود است.شاید بگویی پس چه طور به ایشان مطمئن شوم جوابش این است که اگر ادم هرزه ای نیست و به قصد ازدواج با دیگری بوده زمانی که با شما ازدواج کند دلیلی ندارد سراغ دیگری برود
لذا اولا شما نباید بیشتر از این به رابطه به این شکل ادامه بدهی؛ چون وابستگی شما روز به روز به هم بیشتر میشود و اگر به هر دلیلی مثل مخالفت خانواده نتوانید با هم ازدواج کنید، برای فراموش کردن هم رنج زیادی را باید متحمل شوید ثانیا شما باید این بدبینی را از ذهنت بیرون کنی و اگر ایشان را فرد مناسبی برای ازدواج میدانی و فکر میکنی تناسب های لازم را با شما دارد، رسما برو خواستگاریش. اینجوری اولا طرف میفهمد که قصد شما ازدواج است نه دوستی ثانیا قبل از اینکه خود شما تصمیم آخر را بگیرید، خانوادهها هم نظرشان را میگویند. ممکن است آنها موافق این ازدواج نباشند! ثالثا تکلیف هر دوی شما مشخص میشود؛ چون این شک و بدبینی در شما تا زمانی که رابطه همینطور ادامه پیدا کند وجود خواهد داشت و همیشه شما را آزار میدهد و برای ایشان هم تحمل این وضعیت سخت میشود رابعا اینطوری راحت تر میتوانی ایشان را بشناسی و تناسبهایتان را بررسی کنی و ببینی کسی که میخواهی هست یا نه.
ممکن است بگوئی فعلا شرایط ازدواج را ندارم که در این صورت باید بگویم اقدام اولیه برای ازدواج هزینه چندانی ندارد و ضرورتی ندارد که شما همین الان، هم کار داشته باشی، هم خانه، هم ماشین و .... بلکه شما میتوانی از الان اقدام کنی و بعد از اینکه اصل ازدواج شما حتمی شد، مدتی را در عقد بمانید تا شرایط فراهم شود و بعد عروسی کنید. میتوانی تا ان موقع هم به کار پاره وقتی مشغول شوی و ...
پیروز و سربلند باشید
نظرات
به نظر من چون اون میدونه شما خیلی بهش وابسته هستین اینجوری میکنه شما هم یکم مغرور باشین اون موقع میفهمین اونم شمارو دوس داره
من دختری 17 ساله هستم 8ماه پیش یکپسر19ساله مزاحم تلفنی من بود بعدازکلی اصرار پیشنهاد دوستی اورا قبول کردم وباهم قرارگذاشتیم بعدازاینکه مرا دید بیشتر بمن علاقه مند شد بعدهاهم چند باری باهم رفتیم پارک وسینما البته بارعایت حدودات شرعی ..اما من چند بار خواستم رابطه ام را با او قطع کنم چون من شیعه هستم اوسنی؟من ترک هستم او کرد؟با تفاوت های بسیاردیگر؟اما اوعاشقانه مرا دوست دارد وبا برادرم نیز صحبت کرده 6ماه دیگر قراراست بیاید خاستگاری؟؟؟اما من خیییییلی دودلم؟؟؟؟
سلام
بخش ازدواج با غیر شیعه رو مطالعه کن:
http://moshaver41.ir/post/category/17
سلام برو خواستگاری و تمام حرفاتو کامل بگو.
و ازش بخواه تو مجلس خواستگاری که فقط بتو توضیح بده که چرا رفت و برگشت و هر چی که گفت باور کن و بانیت پاک قبول کن.بزار بفهمه که توچقدر بهش علاقه داری و بهش اطمینان میکنی از تمام کارهاش که اشتباه بوده پشیمون میشه.مطمئن باش.
سلام منم مث طرف مقابل شما5 ماه با پسری ک خیلی دوستم داشت بودم بعد نمیدونم چرا ولی نسبت بهش سرد شدم( خودمم دوصش داشتم چون از بچگی باهاش بزرگ شده بودم همبازیم بوده)ب طوری ک مدام ت فاز جروبحث کردن بودیم ولی اون سعی میکرد ک همه چی رو زود تموم کنه ک کش نیاد این دعواها ک منجر ب جدایی بشه آخه ی بار قبلشم من خواستم از هم جداشیم چون نمیخواستم با پسر باشم ولی نزاشت و با اصرار و التماس موندم ولی این دفعه نتونستم و کات کردم کلی التماس کرد و غرورشو شکست ولی من توجهی نکردم بعد چن روز یکی بم پیشنهاد داد اونو قبول کردم و خیلی باهم خوب بودیم جروبحث داشتیم بعضی وقتا ولی جفتتون زود کوتاه میومدیم 6 ماه باهم بودیم خیلیم همدیگرو دوص داشتیم ولی سر خانواده من از هم جدا شدیم لابه لاهای روزام با اولی چت میکردم بالاخره رفیق قدیمیم بود نمیتونستم ب همین راحتی بیخیالش بشم تازه ک حتی بعد کات کردنمون ب رفیقای من میگف برید راضیش کنید برگرده حتی با اینکه رفته رل زده ولی باز من برمیگردم سمتش فقط ی کاری کنید برگرده . الان 3 ماهه با هیچکس نیستم و دودلی گرفتم ک بعدا برگردم سمت کدومشون ی ماهی هس مدام ت فکر همون پسر اولم نمیدونم چیکار کنم لطفا راهنماییم کنید ممنون