با سلام مجدد به شما کاربر محترم
حسی که الآن درگیرش هستید، بیشتر تحت تأثیر نوع نگاهتان به همسرتان و رفتارهای او میباشد. به گونهای که حس میکنید اگر برای خودتان وقت نگذارید و روی خود کار نکنید، ممکن است همسرتان را در آینده از دست بدهید، درحالی که باید فارغ از این موضوع روی شخصیت، اخلاق و رفتار خودتان کار کنید تا حس ارزشمندی و رضایتمندی درونی را تجربه کنید.
سعی نکنید در زندگی از کسی انتظار داشته باشید؛ چراکه بسیاری از خوشیهای و لذتهای شما مشروط خواهد شد، در حالی که اگر خانواده شما به اندازه خانواده همسرتان از شما حمایت نمیکنند، دلیل نمیشود که شما دست از تلاش برای بهترین خودتان نکنید. اتفاقاً این یک تجربه است که بتوانید روی پا خودتان بایستید و رشد کنید. آنچه باعث رشد شخصیت میشود، میزان دغدغه مندی و تلاشی است که فرد برای موفقیت میکند وگرنه حمایت بیچون و چرای دیگران بدون تلاش، هیچ ارزشی ندارد و هیچ گاه باعث رشد شخصیت آدمی نمیشود. درنتیجه از فرصت به وجود آمده نهایت استفاده را بکنید و بدون اینکه در این مسیر چقدر دیگران از شما حمایت میکنند برای رشد شخصیت خود تا میتوانید تلاش کنید.
بنابراین اگر واقعاً ادامه تحصیل باعث میشود که حال شما را خوب کند و همسرتان هم با این موضوع مخالفتی ندارد، بهتر است در این زمینه برنامه ریزی کنید. درست است که فرزند کوچکی دارید و فرصت و زمان زیادی برای تحصیل و درس خواندن ندارید، ولی افراد زیادی بودند که علاوه بر اینکه نقش همسری و مادری را ایفا میکردند، همزمان به درس و تحصیل هم میپرداختند. از طرفی شما میتوانید از دانشگاههایی که به صورت غیرحضوری یا مجازی آموزش میدهند نیز بهره مند شوید. لزومی ندارد که حتماً دانشگاههای حضوری را انتخاب کنید. جهت اطلاعات بیشتر میتوانید از مشاوره تحصیلی کمک بگیرید.
اینکه همسرتان بارها به شما گفته است که از شما سر هست و ...، گرچه از جهت اخلاقی، رفتار درستی با شما نکرده است، ولی این موضوع به خود شما نیز بستگی دارد؛ نشان دادن احساس ضعف و درماندگی، خودش عاملی میشود تا طرف مقابل چنین حسی پیدا کند که از شما برتر و بهتر است. لذا نباید اولاً این احساس ضعف را در خودتان داشته باشید و ثانیاً نباید چنین حسی را هم بروز دهید. اینکه همسرتان از جهت تحصیلی پیشرفت داشته است، دلیل نمیشود که شما احساس ضعف در برابرش داشته باشید. به علاوه شما یکی از مهمترین نقش زندگیتان را در حال ایفا کردن هستید و آن نقش مادری و پرورش دادن یک انسان و یک نسل است و این خیلی بزرگتر و پر اهمیتتر از دانشگاه و چند ترم تحصیلی است. لذا اگر به داشتههای و موقعیتهای خودتان واقف باشید، متوجه میشوید که در چه موقعیت بسیار مهمی و خطیری قرار دارید که میتوانید یک نسلی را در آینده پرورش دهید. کافی است کمی روی خودتان کار کنید تا آثار و تبعاتش را در پرورش موفق یک نسل آدمی ببینید.
نکته:
مهم نیست که انسان در کجای این جهان زندگی میکند یا به چه چیزی مشغول است، مهم این است که با این پیش فرض به زندگی نگاه کنیم که هرجایی که هستیم، مهمترین جای جهان و مهمترین کار و رسالت را جهان را داریم، آن وقت حس تعلق و جدیت بیشتری به آن کار و زندگی خواهیم داشت.
اگر واقعاً چنین باوری در هر انسانی شکل بگیرد که هرجایی که هست مهمترین کار و رسالتی است که در این جهان انجام میدهد، میتواند به صورت جهشی به موفقیت و پیشرفت و هدایت برسد و گرنه در بهترین جای جهان باشیم و بهترین شرایط و امکانات زندگی را هم به ما بدهند، ولی سبک زندگی یک انسان ضعیف و شکست خورده را داشته باشیم، بیشک طولی نخواهد کشید که تمام آنچه داریم را از دست خواهیم داد.
درنتیجه آنچه در موفقیت و پیشرفت اهمیت دارد، سبک و روش زندگی یا همان شخصیت یک انسان موفق را داشته باشیم، آن وقت در بدترین جای جهان هم که قرار بگیریم، احساس لذت، مفید بودن و ارزشمندی را در زندگی تجربه خواهیم کرد.
موفق باشید.
با سلام به شما کاربر محترم
درباره رفتار فرزند نوجوانتان باید عرض کنم از چند حالت خارج نیست:
1- ممکن است فرزندتان چند بار بدون اطلاع از کارت بانکی شما استفاده کرده باشد و از آنجایی که هیچ واکنشی از خود نشان ندادید، باعث شده تا یک رویه رفتاری غلط در او اتفاق بیفتد. در حالی که اگر در این زمینه با او صحبت میکردید، طبعاً در آینده آن را تکرار نمیکرد.
2- ممکن است توقعات مالی فراتر از انتظار شما را داشته باشد که از طریق استفاده از کارت بانکی شما، به خواستههای مالی خودش میرسد. البته این احتمال در صورتی تقویت میشود که رقم بالایی از حساب شما کسر شود.
3- احتمال دارد که واقعاً فرزندتان متوجه رفتار اشتباه خودش نباشد و تصورش این است که چون کارت بانکیتان را در اختیارش قرار دادید، میتواند از آن استفاده کند. البته احتمال هم دارد که متوجه رفتار نادرستش باشد، ولی از آنجایی که کارت بانکیتان را در اختیارش قرار دادید، متأسفانه در حال سوءاستفاده است.
در هرصورت، هر احتمالی را هم که وجود داشته باشد، لازم است بدون پیشداوری و سوگیری در این زمینه در یک فضای آرام و منطقی، به صورت صریح و روشن با او صحبت کنید و از او بخواهید که از این به بعد برای برداشت از حساب، قبلش به شما اطلاع بدهد. البته نوع بیان شما بهتر است به صورت صمیمانه و به شکل مادر- فرزندی با لحن مادرانه باشد تا فرزند نوجوانتان احساس سرزنش گری نداشته باشد و تأثیر حرفتان بیشتر باشد.
موفق باشید.
با سلام به شما کاربر محترم
گرچه توضیحی درباره نوع رابطه خود با همسرتان و اینکه چه مشکلی بین شما و همسرتان به وجود آمده که باعث شده چنین حس منفی را تجربه کنید، ولی در ادامه به نکاتی اشاره خواهم کرد که به بهبود حس ارزشمندی شما و بالتبع بهبود رابطه شما و همسرتان مؤثر خواهد بود. همچنین در صورت تمایل میتوانید درباره رابطه خود و همسرتان بیشتر توضیح بدهید تا در این زمینه به صورت مصداقیتر و جزئیتر به بهبود رابطه شما و همسرتان بپردازیم.
برای رسیدن به اعتماد و احساس آرامش در رابطه، توجه به دو فاکتور بسیار اهمیت دارد به گونهای که وجود هرکدام، تکمیل کننده دیگری است و باعث ارتقاء سطح و کیفیت زندگی شما خواهد شد. ولی آن دو فاکتور کدماند؟
1- فاکتور پرورش شخصیت
2- فاکتور معنویت
هرچقدر روی ویژگیهای شخصیتی، اخلاقی، رفتاری و معنوی خود، کار کنید، طبعاً احساس ضعف، وابستگی و درماندگی در شما کاهش پیدا میکند و به میزان قابل توجهی منجر به افزایش عزت نفس، اعتماد به نفس و احساس رضایتمندی در زندگی شما خواهد شد. اما چگونه؟
وقتی از جهت شخصیتی، انسان معنوی، شجاع، منطقی و فکور، اهل مطالعه، با نشاط، با اعتماد به نفس و با عزت نفس بالایی باشید، خود به خود حس ارزشمندی بالایی نسبت به خود و داراییهای درونیتان پیدا میکنید که سراسر حس رضایتمندی و لذت را تجربه میکنید؛ به گونهای که یک نیروی قوی و حامی محکم را در درون خود احساس میکنید و از آن طرف هم آن حس وابستگی به افراد و درماندگی در زندگیتان به شدت کاهش پیدا میکند.
نکتهای که وجود دارد این است که وقتی سطح شخصیتی، اخلاقی و رفتاری خود را ارتقا میدهید، ناخواسته دیگران و اطرافیان هم به شما توجه و احترام بیشتری خواهند کرد و آنگاه آنها هستند که برای حفظ و نگه داری شما و این ارتباط تلاش بیشتری میکنند. بنابراین اطرافیان شما هم ناگزیرند در سطح شما رشد کنند و اگر در سطح و کیفیت شما بالا نیایند، خود به خود از زندگی شما حذف خواهند شد.
درنتیجه نیازی نیست که مدام نگران این باشید که مبادا اطرافیان خود را از دست بدهید، بلکه با بالا بردن کیفیت شخصیت، اخلاق و رفتار خود، به یک احساس ارزشمندی میرسید که شما را نسبت به دیگران بی نیاز و غنی کرده و حس شکرگزاری نسبت به زندگی در شما فعال خواهد شد و کسی که حس شکرگزاری در او فعال شود به تعبیر امام جعفر صادق (علیهالسلام) همواره در نعمت و رحمت الهی غوطهور خواهد شد. «مَن اُعطِیَ الشُّكَر اُعطِیَ الزِّیادةَ یَقولُ اللهُ عَزّوجَلّ لَئِن شكَرتُم لَاَزیَدنَّكُم؛ كسی كه توفیق شكرگزاری به او عطا شده، زیادتی نعمت هم نصیب او میگردد. خداوند متعال میفرماید: اگر شكرگزار باشید، حتماً شما را زیاده خواهم بخشید.» [بحارالانوار، ج ٧١، ص ٤٠]
اما چگونه روی شخصیت، اخلاق و رفتار خودمان کار کنیم تا به آن حس ارزشمندی و رضایتمندی و شخصیت قوی تبدیل شویم؟ یک کتاب کاربردی در این زمینه وجود دارد که توصیه میکنم حتماً خط به خط آنچه را در این کتاب میخوانید به عمل درآورید و سپس به سراغ گامهای بعدی بروید. کتاب "احساس بهتر، بهتر بودن، بهتر ماندن" اثر دکتر آلبرت آلیس به شما یاد میدهد که چگونه احساس و حال خوب باعث میشود، لذت بیشتری از زندگی خود و معاشرت با دیگران ببرید. درواقع شما با حال خوب میتوانید روی شخصیت، اخلاق و رفتار خود کار کنید. این کتاب به شما کمک میکند تا بفهمید که چگونه حالتان را خوب کنید و با حال خوب چگونه روی شخصیت، اخلاق و رفتار خود کار کنید.
موفق باشید.
با سلام به شما کاربر محترم
اینکه نسبت به تربیت فرزندتان دغدغه مند هستید و به رفتارهای کوچک و بزرگ او و آثار و تبعاتش توجه دارید بسیار ارزشمند است. همانطور که خودتان هم اشاره کردید کشش و تمایل بچهها در بسیاری از اوقات تحت تأثیر محیط پیرامونی آنهاست. لذا بسیاری از علاقهمندیها، خواستهها و تمایلات آنها را میتوان ناشی از یادگیری از محیط تحلیل کرد. همچنانکه دختر 8 ساله شما نیز تحت تأثیر دختر برادرتان به موسیقی و رقص علاقهمند شده است. اما در حال حاضر که دختربچه شما که به رقص و موسیقی علاقهمندی شده است، راهکار چیست و چه باید کرد تا این مسئله در آینده تبدیل به چالش نشود؟
متأسفانه برخی از افراد بدون اینکه به تبعات و آثار مسئله توجه کنند، میگویند: چه اشکالی دارد که دختر بچه 8ساله که هنوز به سن تکلیف هم نرسیده است، اجازه بدهیم هر کاری که دلش میخواهد انجام دهد تا زمانی که بزرگ شد و تعقل پیدا کرد، خودش به قوه تشخیص میرسد و میفهمد که چه چیزی برایش مفید و مضر است و آن وقت دست به انتخاب میزند. اما اگر از الآن جلوی رفتارش را بگیریم، احتمال دارد در آینده به این موضوع حریصتر شود و جنبه تفریط را به خودش بگیرد.
اما باید توجه داشت که بسیاری از علایق، سلایق، خواستهها و تمایلات از طریق یادگیری از محیط اتفاق میافتد و اگر محیط پیرامونی را نادیده بگیریم، قطعاً در تربیت دچار مشکل خواهیم شد. اینکه چون بچه ما به سن تکلیف نرسیده، اجازه هر کاری را به او بدهیم و خودمان هم با او همراه شویم، مسئله را حل نمیکند، بلکه توجه و علاقهمندی بچه را به موسیقی و رقص دوچندان خواهد کرد و در آینده اگر بخواهیم این مسئله را کاملاً به خودش واگذار کنیم، تنها اتفاقی که میافتد این است که قوت تعقل و تفکر او را از بین میبریم؛ چراکه بناست نتیجه تربیت، بارورسازی قوه تعقل و تفکر در انسان باشد. لذا تن دادن به هر خواستهی کودک و نوجوان، نه تنها قوه تعقل و تفکر و تشخیص او را فعال نمیکند، بلکه قوه منیت و خودخواهی در او تقویت میشود به گونهای که در بزرگسالی نیز همواره انتظار دارد که دیگران و به طور کلی جامعه، تن به خواستههای او بدهند و طبعاً اگر ممانعت به دوره بزرگسالی موکول کنیم، آسیبهای بیشتری را به دنبال خواهد داشت.
اما در حال حاضر که هنوز علاقهمندی و کشش آنچنانی در دختر خردسال شما شکل نگرفته است میتوان محیط پیرامونی او را به گونهای مدیریت کرد تا این علاقهمندی حداقل بیش از این افزایش پیدا نکند و در عوض یک جایگزین مناسب را به او پیشنهاد داد.
بر همین اساس، کاهش ارتباط دختربچه شما با بچه برادرتان میتواند یکی از آن راهکارها باشد. اما در کنار آن، حتماً پیشنهادی میدهم که شما میتوانید علاقهمندیهای دختربچهتان را از طریق تشویق و هدایتگری به هنرهای اصیل معطوف کنید تا این جایگزین مناسب در او تقویت شود و کم کم در مواجهه با بچه برادرتان نقش تأثیرگذاری داشته باشد بهگونهای که بچه برادرتان هم به سمت همان هنر اصیل تمایل پیدا کند.
موفق باشید.
با سلام به شما کاربر محترم
با این دغدغه مندی که نسبت به کودکان خردسال خود دارید، حتماً به یاری خدا در زمینه تربیت موفق خواهید بود. اگر گفته شود که تمام دغدغه کودکان زیر 6 سال، روزانه فقط بازی و سرگرمی است اغراق نکردیم. جالب است که بچهها هنگام بازی، اصلاً گذر زمان را احساس نمیکنند و هرچقدر هم که بازی کنند باز هم از بازی کردن خسته نمیشوند و همچنان تمایل به بازی را دارند. لذا این تمایل شدید به بازی در اکثر بچههای زیر 6 سال وجود دارد.
از طرفی بسیاری از والدین خیلی زمان و فرصت بازی کردن با بچهها را ندارند و این موضوع باعث شده تا برای بسیاری از والدین تبدیل به چالش و مسئله شود. در اینجا توصیه ما این است که والدین هر زمان و وقتی را که برای کودک خردسال خود قرار میدهند، بهتر است با آنها بازیهای فیزیکی که تحرک بالایی دارد مثل دویدن انجام دهند؛ چراکه عمده بچهها در این سن، هیجانات بسیار بالایی دارند و با تحرک، دویدن و بازیهای فیزیکی هیجاناتشان را تخلیه میکنند. بسیاری از ناهنجاریهای رفتاری از قبیل؛ پرخاشگریها، بدرفتاریها، بدخلقیها، بدعنقیهای بچهها با همین بازیهای فیزیکی برطرف میشود.
لذا شما به عنوان مادر، با وقت و زمانی که برای بازی کردن با فرزندتان اختصاص میدهید، جلوی بسیاری از بدرفتارهایهای آیندهاش را میگیرید و یک کودک با نشاط، پرانرژی، با انگیزه و پر امید را پرورش میدهید. اما چه نوع بازیهایی را بهتر است با کودکان انجام داد؟
سعی کنید بازیهایی؛ مثل دویدن که تحرک بالایی دارد را با پسربچه خود بیشتر داشته باشید. از طرفی از همسر خود هم بخواهید که او هم یکزمانی را برای فرزندتان در طول روز قرار دهد و بازیهای فیزیکی؛ مثل بپر بپر و دویدن را انجام دهد.
در هفته یکبار هم کودک را به پارک و فضاهایی که همسن و سالان او هستند ببرید تا علاوه بر بازی و تخلیه هیجانی، شیوه بازی و ارتباط با همسن و سالان خود را یاد بگیرد و به جای اینکه مدام بخواهد با شما بازی کند، بازیهای انفرادی، جمعی و گروهی را هم یاد بگیرد تا در آینده نسبت به بازی کردن تک بُعدی نباشد.
موفق باشید.
با سلام به شما کاربر محترم
این احساس تنهایی که بابت ضعف در روابط اجتماعی دارید، قابل درک است، ولی ای کاش درباره روابط اجتماعی خود بیشتر توضیح میدادید تا بهتر در این زمینه شما را راهنمایی کنیم. اینکه عملکرد خوبی در روابط اجتماعی ندارید، یعنی چه؟ آیا منظورتان این است که نمیتوانید دوستان و اطرافیان خود را نگه دارید و با رفتارهای خود ناخواسته آنها را از خود دور میکنید؟ اینکه از جهت روحی و عاطفی ضعیف هستید، یعنی چه؟ آیا غیر از احساس تنهایی، احساس دیگری که شما را آزار میدهد؛ مثل ضعف اعتماد به نفس، ناامیدی و ... هم دارید؟ چه مدت دچار چنین احساساتی هستید؟
پاسخ به این سؤالات همگی به ما کمک میکند تا شرایط و ویژگیهای روحی شما را بشناسیم و مشکلتان را بهتر تشخیص بدهیم و راهنمایی لازم را بتوانیم ارائه کنیم.
بهطور کلی درباره ضعف در روابط اجتماعی باید عرض کنم که عمده این مشکل، ناشی از دو مسئله است؛ 1- فقدان مهارتهای لازم ارتباطی 2- افکار ناکارآمد و مخربی که مانع از ارتباط مناسب با دیگران میشوند.
منظور از مهارتهای ارتباطی، همان مهارتهای معمول و رایجی است که بیشتر افراد در روابط سالم خود با دیگران بکار میگیرند. این مهارتها هم به مرور و در دوران کودکی و نوجوانی در اثر تعاملات مناسب خانوادگی، فامیلی و اجتماعی و ... در افراد، نهادینه میشوند، اما بعضی از افراد به دلایل مختلف، ممکن است نتوانند از این فرصتها استفاده کنند و درنتیجه با مهارتهای ارتباطی کم پا به دوره بزرگسالی بگذارند. البته ژنتیک و ویژگیهای شخصیتی از جمله درون گرایی نیز خود عامل دیگری میشود که فرد کمتر خودش را در معرض موقعیتهای اجتماعی قرار دهد و بالطبع روی مهارتهای اجتماعی و ارتباطی او نیز تأثیرگذار خواهد بود. البته درون گرایی لزوماً به معنای نقص در مهارت ارتباطی و اجتماعی نیست، بلکه بسیاری از افراد درون گرا هستند که از مهارتهای اجتماعی خوبی برخوردارند.
در هرصورت شما مانند بسیار از افراد آموزش دیده میتوانید مهارتهای اجتماعی را یاد بگیرید و به کار ببندید. برای یادگیری مهارتهای اجتماعی، شاید کوتاهترین راه که میتواند به عنوان یک میانبُر محسوب شود، مراجعه به یک مشاور یا روانشناس است. به غیر از مشاوره فردی، شرکت در کارگاههای آموزشی که در مراکز تخصصی مشاوره یا حتی در مراکز مشاوره دانشگاهها (اگر دانشجو هستید) برگزار میشود، نیز میتواند به عنوان یک میانبر برای رسیدن به این مهارتها تلقی شود، ولی اگر به هر دلیلی نمیتوانید در جریان مشاوره فردی یا کارگاههای آموزشی شرکت نمایید، خودتان هم میتوانید با مطالعه و تمرین مناسبی، به تدریج این مهارتها را در خود پرورش دهید.
گام اول برای تمرین این مهارتها مشاهده و توجه در نوع تعامل و روابط دیگران است. لذا سعی کنید برای مدتی که در جمعی حضور دارید، به جای اینکه دائم فکر خود را به این نگرانیها مشغول کنید که چرا نمیتوانید مثل دیگران صحبت کنید یا چرا دیگران به شما توجه نمیکنند و ... فقط به الگوی روابط دیگران دقت کنید و از هر موقعیت، نکاتی را یاد بگیرید. حتی میتوانید نکات کاربردی که به ذهنتان میرسد را بعداً یادداشت نمایید.
یک کتاب کاربردی در این زمینه وجود دارد که توصیه میکنم حتماً خط به خط آنچه را در این کتاب میخوانید به عمل درآورید و سپس به سراغ گامهای بعدی بروید. این کتاب، مستقیماً به ارتباط نمیپردازد، اما مهارتهای زیربنایی ارتباطات و تعاملات اجتماعی مؤثر را در شما نهادینه میکند.
کتاب "احساس بهتر، بهتر بودن، بهتر ماندن" اثر دکتر آلبرت آلیس به شما یاد میدهد که چگونه احساس و حال خوب باعث میشود با دیگران به خوبی ارتباط برقرار کنید و لذت بیشتری از معاشرت و ارتباطات خود ببرید.
موفق باشید.
با سلام مجدد به شما
کتاب یا منبعی که به طور خاص در این زمینه ورود کرده باشد را ما نمیشناسیم، ولی برای پرورش فرزند کنشگر و فعال به شیوه و سبک زندگی والدین در این زمینه بسیار بستگی دارد. از این رو کتابهای زیادی در زمینه سبک و روش تربیتی وجود دارد که به چند نمونه اشاره میکنیم:
1- روان شناس کودک خود باشید: ویژگیها، نیازها و مسائل کودکان 3 تا 6 سال، اثر دکتر مبین صالحی، نشر موسسه امام خمینی(ره)
2 مهارتهای فرزند پروری، اثر فاطمه زارع، نشر نگین تفت
3- تکنیکهای فرزند پروری، اثر سعید جهانشاهی
در کنار کتابهای تربیتی برای اینکه بتوان کودک و نوجوان را به کتاب خوانی (که یکی از مؤلفههای مهم در تربیت فرزند میباشد) سوق داد، کتاب زیر یکی از کتابهای موفق در این زمینه است.
کتاب "چگونه یک فرزند کتابخوان تربیت کنیم؟" اثر پاملا پل و ترجمه سمیه اصلاحی؛ این کتاب با دستورالعملهایی که دارد شما را راهنمایی میکند تا با لذتبخشترین ترفندهای ممکن، فرهنگ کتابخوانی را در فرزندتان نهادینه سازید.
درباره تنبیه و قهر با فرزند هم توصیه میکنیم به عنوان راهکار آخر از قهر استفاده کنید، لزوماً در برابر هر رفتار بد کودک و نوجوان نباید از مکانیزم قهر استفاده کرد، بلکه از محرومیت استفاده کنید. محرومیت از چیزهایی که موردعلاقه او باشند تا اثر مطلوب خودش را داشته باشد؛ مثلاً به کودک یا نوجوان خود گوشزد کنید که تا تکالیف مدرسهاش را انجام نداده، حق استفاده از تلویزیون یا گوشی را ندارد. میزان محرومیت بسته به انجام رفتار مطلوب در کودک و نوجوان متفاوت خواهد بود. لذا تا زمانی که رفتار مطلوب از سوی کودک و نوجوان مشاهده نشود، محرومیت همچنان ادامه خواهد داشت. اما قهر را در چه موقعیتهایی میتوان استفاده کرد؟
اولاً باید بررسی کرد که قهر به تنهایی مکانیزم مؤثری در به وجود آمدن رفتار مطلوب یا حذف رفتار نامطلوب هست یا نه؟ برای برخی از بچهها نه تنها مؤثر نیست، بلکه منجر به واکنش بدتر آنها میشود به خصوص اگر مادر زیاد از حد از قهر در تربیت استفاده کند.
ثانیاً استفاده بیش از حد از قهر اثر معکوس دارد و بچهها این نوع رفتار را از ما الگو گیری میکنند و در تعامل و ارتباط با همسن و سالان خود هم از این شیوه مخرب استفاده خواهند کرد. لذا بهتر است قهر را برای موارد خاص و موقعیتهایی که رفتار کودک و نوجوان بسیار بد و نامطلوب بوده است اختصاص داد.
ثالثاً میزان قهر نیز باید کوتاه باشد؛ یعنی فرصتی برای بازگشت و اصلاح رفتار فراهم کنید طوری که کودک و نوجوان از قهر شما ناامید نشده و با امید به اصلاح، زمینه برای اصلاح رفتارش فراهم شود. بعضی از والدین در این زمینه سختگیری زیادی میکنند طوری که بچه از بخشش پدر و مادر ناامید شده و دیگر تلاشی برای اصلاح رفتار خود نمیکند. در حالی که بچه باید امید به بخشش پدر و مادر داشته باشد تا برای اصلاح رفتار خود انگیزه و اراده لازم را حفظ کند.
موفق باشید.
با سلام به شما کاربر محترم
گرچه توضیح ندادید که چه چیزی باعث شد تا در حوزه تربیت فرزند، چنین سؤالی را مطرح کنید و اینکه انتظارتان از یک فرزند تأثیرگذار و فعال چیست، ولی یکی از فاکتورهای بسیار مهم در تربیت فرزندِ فعال و کُنشگر این است که روی سبک زندگی خود و فرزندمان بیشتر کار کنیم؛ بدین صورت فرزندی که اهل هدف، برنامه ریزی، تلاش و پشتکار باشد، خود به خود او را به یک شهروندِ فعّال و کنشگر در جامعه تبدیل میکند، برخلاف تربیت سهل گیرانه و سختگیرانِ!
اگر روی تربیت فرزندمان، بسیار سهل گیر یا سختگیر باشیم، حاصل و نتیجه این تربیت، چیزی جز تربیت منفعلانه نخواهد بود؛ به گونهای که چنین فرزندانی در دامن چنین خانوادههایی در آینده به یک شهروند منفعل، ترسو و بی خاصیت برای جامعه تبدیل میشوند.
اما چگونه میتوان بچهها را اهل تفکر پرورش داد؟ یکی از روشهای تعاملی با بچهها این است که به جای توضیح و بیان مستقیم درباره همه اتفاقات و رویدادها بهتر است از طریق پرسیدن و ایجاد انگیزه سؤال، قوه تعقل و تفکر فرزندمان را تحریک کنیم؛ مثلاً فرض بگیرید با فرزند خود به بازار رفتیم و در بازار، بنر و پرچمهای سه رنگی را آذین بندی کردند، در اینجا به جای اینکه بالافاصله دلیل این کار را به فرزندمان بگوییم از او بخواهیم حدس بزند که علت این کار در بازار چیست؟ به طور کلی، هرچقدر پرسشگری و کنجکاوی پرسشگرانه را در فرزندانمان فعال کنیم، خود به خود قوه تعقل و تفکر در کودکان و نوجوانان فعالتر شده و تمایل به فهمیدن در آنها بیشتر خواهد شد.
موفق باشید.
با سلام مجدد به شما کاربر محترم
آنچه در موفقیت و پیشرفت انسان بسیار اهمیت دارد، نهادینه شدن برنامه ریزی، تلاش و پشتکار در سبک و روش زندگی اوست. مهم نیست که انسان در کجای این جهان زندگی میکند، مهم این است که با این پیش فرض به زندگی نگاه کند که هرجایی که زندگی میکند، مهمترین جای جهان و مهمترین کار و رسالت را جهان را دارد، آن وقت حس تعلق و جدیت بیشتری به آن کار و زندگی خواهد داشت.
اگر واقعاً چنین باوری در هر انسانی شکل بگیرد که هرجایی که هست مهمترین کار و رسالتی است که در این جهان انجام میدهد، میتواند به صورت جهشی به موفقیت و پیشرفت و هدایت برسد و گرنه در قلب آمریکا یا اروپا باشیم و بهترین شرایط و امکانات زندگی را هم به ما بدهند، ولی سبک زندگی یک انسان شکست خورده را داشته باشیم، بیشک طولی نخواهد کشید که تمام آنچه داریم را از دست خواهیم داد.
بنابراین آنچه در موفقیت و پیشرفت اهمیت دارد، سبک و روش زندگی یک انسان موفق را داشته باشیم، آن وقت در بدترین جای جهان هم که قرار بگیریم، احساس لذت، مفید بودن و ارزشمندی را در زندگی خواهیم کرد و کسی که به چنین احساسی دست پیدا کند، حس شکرگزاری در او فعال میشود و چنین کسی به تعبیر امام جعفر صادق (علیهالسلام) همواره در نعمت و رحمت الهی غوطهور خواهد شد. «مَن اُعطِیَ الشُّكَر اُعطِیَ الزِّیادةَ یَقولُ اللهُ عَزّوجَلّ لَئِن شكَرتُم لَاَزیَدنَّكُم؛ كسی كه توفیق شكرگزاری به او عطا شده، زیادتی نعمت هم نصیب او میگردد. خداوند متعال میفرماید: اگر شكرگزار باشید، حتماً شما را زیاده خواهم بخشید.» [بحارالانوار، ج ٧١، ص ٤٠]
موفق باشید.
با سلام مجدد به شما کاربر محترم
همانطور که قبلاً هم اشاره کردم، مسئولیتپذیر کردن کودکان و نوجوانان نیازمند مراحلی است که باید طی شود و در این مراحل، کاملاً طبیعی است که نوجوان مقاومت میکند، بهانه برای زیر بار نرفتن مسئولیت میآورد، حتی بددهنی و پرخاشگری نیز میکند و ... اما بعد از این مراحل، کم کم نوجوان از جهت روانی و ذهنی این آمادگی در او ایجاد میشود که گریزی از تعهد و مسئولیت پذیری نسبت به کارها ندارد.
لذا شما از طریق دو عامل تشویق و محرومیت میتوانید نوجوان خود را مسئولیت پذیر و متعهد بار بیاورید؛ مثلاً فرض بگیرید که نوجوان شما تکالیفش را به موقع انجام نمیدهد، در این زمینه شما با محروم کردن از بعضی از کارهای مورد علاقهاش؛ مثل تلویزیون دیدن و گوشی، میتوانید او را وادار به انجام تکالیف در موعد مقرر کنید. اگر این روند با جدیت و پیگیری شما (و همسرتان) به صورت قاطعانه انجام گیرد، کم کم این سبک و روش زندگی در نوجوان شما نهادینه میشود که تکلیف و کاری که به او واگذار شده را در وقت و موعد خودش انجام دهد.
از طرفی هرگز از تشویق و ابراز خوشحالی خود هنگامی که از نوجوان خود رفتار مثبت میبینید، دریغ نکنید؛ چراکه خیلی از رفتارها با تأیید، تمجید و تشویق در کودکان و نوجوانان شکل میگیرد.
موفق باشید.
Páginas