با سلام به شما کاربر محترم
ابتدا بابت اعتمادی که به ما کردید و سؤال خود را با ما به اشتراک گذاشتید تشکر میکنم. حس و حال شما را نسبت به اینکه مدام در معرض داوری همسر و مقایسه با جاریتان قرار بگیرید را درک میکنم، ولی دلسردی شما نسبت به همسرتان و فاصله گرفتن از او، مشکلتان را حل نخواهد کرد.
درست است که همسرتان بیش از اینکه با کسی دیگر صمیمی شود، باید با شما ارتباط صمیمی داشته باشد، ولی فاصله گرفتن شما از همسرتان نه تنها مشکلتان را حل نخواهد کرد، بلکه به تقویت ذهنیت منفی همسرتان نسبت به شما منجر می شود. پس راه حل چیست و چه باید کرد؟
همه ما در زندگی یکسری مشکلاتی داریم؛ یکی بچهدار نمیشود، یکی درآمد همسرش پایین است و بسیاری از افراد دیگر با مشکلات جورواجور! اگر منتظر بمانیم خود به خود مشکلاتمان حل شود یا فکر کنیم که روزی، یک حامی یا ناجی خواهد آمد و مشکلاتمان را برطرف میکند، همه اینها چیزی جز خیالپردازی ذهنی نیست! نه اوضاع بناست بهتر شود و نه کسی قرار هست بیاید و مشکلاتمان را حل کند. قرار نیست زندگی آسانتر شود، بلکه این ما هستیم که باید قویتر شویم و صد در صد مسئولیت تمام زندگی خود را بپذیریم.
زمانی که ما صد در صد مسئولیت تمام جوانب زندگی را بپذیریم، به بلوغ رسیدهایم. شاید بگویید ما مقصر خیلی از اتفاقات بد نیستیم. بله، درست است؛ اما این چیزی را عوض نمیکند و دقیقاً همینجاست که خیلیها اشتباه میکنند. بسیاری از افراد فکر میکنند که تنها در برابر چیزهایی که مقصرند، مسئول هستند؛ در صورتی که شما در برابر چیزهایی که مقصر نیستید هم مسئولید. پذیرش صد در صدی مسئولیت زندگیتان، نابودکننده تمام نگرانیهای شما در زندگی خواهد بود.
ریشه بسیاری از نگرانیها این است که حال خوب ما گره خورده است به کسی یا چیزی که ما هیچ کنترلی روی آن نداریم؛ مثلاً نکند همسرم مرا رها کند، نکند به من خیانت کند، نکند مرا فریب دهد و ...
وقتی شما صد در صد مسئولیت تمام اتفاقات زندگی را میپذیرید، آرامشی در وجود شما ایجاد خواهد شد؛ چون شما دیگر فکر نمیکنید اوضاع دست کسی بیرون از شماست و شما هیچ کنترلی روی آن ندارید! حالا دیگر حال شما بد نیست؛ چون میدانید که کلید بهبود شرایط، دست خودتان است؛ نه دست همسرتان!
پس از پذیرش صد در صدی مسئولیت زندگی، اولین احساسی که تجربه میکنید، احساس آزادی است؛ چون آزادی یعنی عبور کردن از ترس و شما دیگر نمیترسید که مبادا اتفاقاتی بیفتد که دلتان نمیخواهد؛ زیرا میدانید هر اتفاقی هم بیفتد، شما قبول کردید که مدیریت و حل کردن آن با خود شماست.
زیباترین صحنهای که پس از احساس آزادی با آن مواجه میشوید این است که وقتی آستینهای خود را بالا میزنید و وسط میدان میآیید تا مشکل را حل کنید، خواهید دید که خداوند قبل از شما وسط میدان و مشغول مرتب کردن اوضاع است و وقتی از خداوند میپرسید که من سالها برای حل این مشکل، تو را صدا زده بودم و تو چرا جواب مرا نمیدادی، او به شما خواهد گفت که من هم سالها وسط میدان منتظر تو بودم، ولی تو بیرون از گود ایستاده بودی و داشتی مرا صدا میزدی و من در کتابی که برای راهنمایی تو فرستاده بودم به تو گفته بودم که من تنها سرنوشت کسانی را عوض میکنم که تصمیم بگیرند سرنوشت خودشان را عوض کنند.[1]
با این توضیح چه راهبردی را باید با همسرتان اتخاذ کنید تا رابطه شما و همسرتان بهبود پیدا کند؟
تصور کنید که شما نگران این هستید که مبادا دزد به خانه شما بیاید. لذا مدام دوربینهای مدار بسته خانه و کوچه را چک میکنید، غافل از اینکه دیوار خانه کوتاه است و امکان دزدی بالاست. پس به جای اینکه مدام دوربینها را چک کنید، کافی است دیوار خانه را بالا ببرید تا احتمال دزدی به حداقل برسد. گاهی کافی است به جای نگاه به بیرون، یک نگاهی به درون خودمان کنیم و مسئله را ریشهای حل کنیم. کافی است روابطمان با همسرمان را بهبود بدهیم، آن وقت دزد رابطه با دیدن این زن و شوهر ناامید میشود!
نمیخواهم بگویم که بهبود رابطه، جلوی ارتباط صمیمی همسرتان با جاری شما را میگیرد، اما تاحد زیادی جلوی لغزشهای احتمالی آینده همسرتان را خواهد گرفت، اما مهمتر از آن، این است که بهبود رابطه شما و همسرتان، میتواند تضمین کننده حفظ این رابطه و زندگی مشترک شود. فرض کنید که اصلاً همسرتان با کسی رابطهای ندارد و از این به بعد هم بنا نیست با کسی رابطه خاصی داشته باشد، اما رابطه شما و همسرتان یک رابطه رضایت بخشی نیست، به نظرتان آیا میشود به آینده این رابطه و زندگی مشترک امیدوار بود؟
قطعا نه، آنچه تضمین کننده یک رابطه و زندگی مشترک است رضایتمندی طرفین از همدیگر است و آن در بستر یک رابطه خوب اتفاق می افتد. برای بهبود رابطه توصیه میکنم نکات زیر توجه کنید:
1- همواره به این قاعده توجه کنید که خُوش خُلقی، باخود محبت را میآورد، لذا هیچ گاه از محبت به همسرتان دریغ نکنید. مطمئن باشید که با محبت و احترام به همسرتان خواهید توانست که نظرش را نسبت به خود تغییر دهید: در روایتی از امام على علیهالسلام آمده است: «حُسنُ الْخُلقِ یُورِثُ الْمَحَبَّةَ وَ یُؤَكِّدُ الْمَوَدَّةَ؛ خُوش خُلقى محبّت به بار مىآورد و دوستى را استوارتر مىسازد.»[2]
چه بسا بگویید که محبت یك طرفه چه فایده دارد؟ جوابش این است كه محبت، دلها را نرم و شما را به همسرتان نزدیکتر میکند. البته باید در این راه هیچ ناامید نشوید و نباید بخاطر کج خُلقی و یا بدرفتاری همسرتان از او ناامید شوید، بلکه با تکرار محبت به او خواهید توانست که به او نزدیک شوید.
2- بهترین شیوه اثرگذاری یک زن بر همسرش، استفاده از قدرت عاطفی فوق العادهای است که خداوند به زنان بخشیده است؛ مثلاً شما میتوانید به مناسبت روز تولد، سالگرد ازدواج، اعیاد، هدیهای برای او بگیرید؛ پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در حدیثی در این باره فرموده: «تَهادَوا تحابُّوا فَانَّ الهَدیَّةَ تَذهَبُ بِالضَّغائِن؛ هدیه دهید و به یکدیگر محبت کنید چراکه هدیه کینهها را از دل میبرد.»[3]
3- هرگاه قصد داشتید مطلبی را به صورت مستقیم به همسرتان بازگو کنید، توجه داشته باشید که بی مقدمه سر اصل مطلب نروید؛ بلکه ابتدا دقایقی را به ذکر خصوصیات و ویژگیهای مثبت او بپردازید و سپس به او بگویید که شما با این همه جنبههای مثبت، حیف نیست که با بیتوجهی به فلان موضوع، ارزش خود را پایین بیاوری.
لطفاً نکاتی را که اشاره کردم به کار ببندید سپس به ما بازخورد بدهید.
پینوشت:
1- «إِنَّ اللهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ». (رعد، 11)
2- غررالحکم، ج۳، ص۳۹۴، ح۴۸۶۴.
3- وسائل الشیعه، ج۷، ص۲۸۹.
با سلام و عرض ادب به شما کاربر محترم
ابتدا بابت اعتمادی که به ما کردید و سؤال خود را با ما به اشتراک گذاشتید تشکر میکنم. اینکه دوست دارید خواهرتان در ازدواج برادرش شرکت کند قابل درک است، ولی اینکه خواهرتان از زندگی مشترکش راضی هست یانه، اینکه با همسرش دچار مشکل هست یانه، مسئله کاملاً جداگانهای است که باید در جای خود و توسط خود خواهرتان مورد بررسی قرار داد وگرنه ورود شخص ثالث به زندگی آنها میتواند مسئله را از اینی که هست پیچیدهتر کند. از این رو تنها کاری که میتوانید برای خواهرتان بکنید این است که اگر واقعاً احساس میکنید که او در زندگی با همسرش، دچار مسئله هست پیشنهاد بدهید که از مشاوره حتماً کمک بگیرد. مشاوره اینترنتی رایگان که در اینجا وجود دارد میتواند پیشنهاد خوبی برای خواهرتان باشد.
اما در حال حاضر چگونه خواهرتان میتواند همسرش را مجاب کند تا به او اجازه دهد برای عروسی برادرش شرکت کند؟ در قدم اول باید بررسی کرد چه عواملی باعث شده تا همسر خواهرتان چنین تصمیمی را بگیرد؟ آیا اخیراً در روابط همسرخواهرتان با خانوادهتان مشکلی به وجود آمده است؟ گاهی کدورت، ناراحتی و سوءتفاهمها موجب فاصله گرفتن افراد از همدیگر میشود. آنچه میتواند روابط بین فامیل را مستحکم کند و ناراحتی و دلخوریها را برطرف کند، گفتگوی صادقانه، محترمانه همراه با مهر و محبت و دیدار طرفین با هم است که آتش حسرت و کینهها را برطرف میسازد.
باتوجه به توضیحاتی که دادید به نظر میرسد که همسر خواهرتان انتظارات و توقعاتی از خانواده شما دارد که برآورده نشده یا احتمالاً حساسیتهایی دارد که هنوز پی به حساسیتهای او نبردهاید و همین عامل موجب فاصله گرفتن او و چه بسا بدبینیاش نسبت به خانواده همسرش شده است. در چنین وضعیتی اگر خانواده شما رفتارهایی دارند که به همسر خواهرتان بر خورده است، باید برای آن جبران کرد. بهتر است اگر اشتباه یا سهل انگاری یا کم کاری از سوی خانواده شما بوده با رفتارهایی؛ نظیر خریدن هدیه، دیدار و ابراز ارادت و محبت جبران کنند.
این نکاتی که گفته شد ناظر به شما و خانواده شماست، اما رفع مشکل و ریشه یابی مشکل زندگی خواهرتان با همسرش منوط به آن است که خواهرتان برای مشاوره اقدام جدی کند. قطعاً خواهرتان می تواند از زوایای مختلف و با جزئیات بیشتری زندگیاش را بازگو کند که از منظر شما پنهان است و میتواند به ریشه یابی مسئله و حل آن کمک کند.
خوشحال میشویم باز هم در خدمتتان باشیم.
موفق باشید.
با سلام مجدد به شما کاربر محترم
از آنجایی که در مهدهای کودک، کودکان در کنار هم قرار میگیرند و باهمدیگر آشنا میشوند و مربی مهد به بچهها ارتباط میگیرد و یکسری آداب و رفتارهایی را در آنها نهادینه میکند میتواند تاثیر مثبت داشته باشد.
بهتر است قبل از اینکه کودکتان را به آن محیط ببرید، درباره مکان مهد و جذابیتهای آن و حضور بچهها و بازی کردن آنها با همدیگر با کودکتان صحبت کنید تا فرایند خوشایند سازی و ایجاد انگیزه برای حضور در چنین مکانی برای او فراهم شود. از آنجایی که روزهای اول بچهها با فضای مهد غربیهگی میکنند و احساس راحتی نمیکنند، بهتر زمان حضور طولانی نباشد تا کم کم کودک با فضای جدید مهد انس بگیرد.
ضمناً شما میتوانید در همان روز اول، کودکتان را با مربی و بقیه بچهها آشنا کنید و یک همبازی به او پیشنهاد بدهید تا زودتر با فضای مهد و آدمهایش انس بگیرد.
موفق باشید.
با سلام به شما کاربر محترم
ابتدا بابت اعتمادی که به ما کردید و سؤال خود را با ما به اشتراک گذاشتید تشکر میکنم. حال درونی شما بهعنوان مادر را درک میکنم که وقتی با بدرفتاری فرزندتان به خصوص در مقابل دیگران مواجه میشوید چه حسی را تجربه میکنید. چهبسا بیتوجهی و تغافل نشان دادن تنها ابزاری است که در چنین شرایطی استفاده میکنید، ولی باید توجه داشت که استفاده زیاد از حد از تغافل و بیتوجهی بدون اینکه کودکتان را با عواقب بدرفتاریهایش مواجه کنید نه تنها مشکل بدرفتاریهایش حل نمیشود، بلکه شدت آن افزایش پیدا میکند. از طرفی برخورد فیزیکی مثل زدن هم جنبه تربیتی برای کودک نمیتواند داشته باشد. پس باید چهکار کرد تا بدرفتاریهای کودک کمتر شود؟
1- باید در قدم اول بررسی کنید که علت بدرفتاریهای کودکتان چیست و برای چه رفتارهای بدی از خودش نشان میدهد؛ لذا تا بستر بدرفتاریهای فرزندتان را پیدا نکنید، دوباره این بدرفتاریها تکرار میشود؛ مثلاً کمحوصلهگی، ناراحتی و عصبانیت، خستگی و گرسنگی چهار عاملی است که میتواند کودک شما را به سمت بدرفتاری سوق دهد؛ لذا در جاهایی که فرزندتان خسته یا گرسنه یا بیحوصله و یا عصبانی است نمیتوان انتظار بالایی از او داشت؛ ازاینرو باید موقعیتسنج باشید و تا جایی که امکان دارد به این موارد توجه کنید. اگر به این موارد توجه کنید، جنبه پیشگیری خواهد داشت و در بسیاری از موارد، میزان و شدت بدرفتاریهای کودکتان کاهش پیدا میکند.
پس اگر میبینید، پسرتان گرسنه یا خسته است یا از چیزی عصبانی هست، احتمال بدرفتاریاش به شدت بالا میرود. لذا باید این بسترها را شناسایی کرده و آن را برطرف کنید و آن وقت میتوانید انتظار داشته باشید که بدرفتاری فرزندتان کمتر شود.
2- جاهایی که کودکتان، رفتار خوبی از خودش نشان میدهد، حتماً بازخورد مثبت بدهید و نشان دهید که از این رفتارش خوشتان آمده است تا بفهمد بین رفتار خوبش با خوشحالی شما رابطه وجود دارد. شما میتوانید از رفتار مثبتش در خانه و حتی بیرون تعریف و تمجید کنید تا حس خوبی بابت تشویق نسبت به رفتارهای خوب در او ایجاد شود.
3- به صورت جدی، قاطع و روشن، انتظاراتی که از فرزندتان دارید را برایش بازگو کرده و دقیق و با جزئیات برایش بگویید که دقیقاً چه کارهایی را نباید انجام دهد و او را نسبت به پیامد بدرفتاریهایش آگاه کنید؛ مثلاً اگر فحش داد یا فلان حرف بد را زد، حق دیدن برنامه تلویزیونی موردعلاقهاش را ندارد! (دقت کنید او را چیزی باید محروم کنید که خیلی به آن علاقهمند است تا این محرومیت کارساز شود.)
شما با استفاده از اصل محرومیت میتوانید فرزندتان را به رفتارهای مثبت و کاهش بدرفتاری هدایت کنید. حتماً باید از محرومیت که یکی از تبعات و پیامدهای رفتاری اوست استفاده کنید تا فرزندتان متوجه شود که بین بدرفتاریاش با محرومیت رابطه وجود دارد. سعی کنید مواردی را برای محرومیت انتخاب کنید که واقعاً موردعلاقه فرزندتان باشد. اگر مثلاً بیرون رفتن از خانه موردعلاقه او نباشد، محروم کردن او از این کار مؤثر نیست. درنتیجه مواردی را به عنوان محرومیت انتخاب کنید که تأثیرگذار باشند. شما میتوانید لیستی از مواردی که موردعلاقه کودکتان هست تهیه کنید و به تناسب بدرفتاریهایش او را محروم کنید.
سعی کنید نوع محرومیت با نوع بدرفتاری کودکتان در تناسب باشد؛ مثلاً اگر خانه پدربزرگش به بزرگترش توهین کرد و کودکتان علاقه زیادی به رفتن مهمانی و خانه پدربزرگ دارد، شما میتوانید او را از بردن به مهمانی و خانه پدربزرگش برای مدتی محروم کنید تا به صورت دقیق و واضح کودکتان متوجه بدرفتارهایش شود و دقت بیشتری نسبت به رفتارهایش داشته باشد.
در مورد کودک خردسال دو سالهتان هم باید عرض کنم که وقتی روی تربیت کودک 5 سالهتان متمرکز میشوید، خودبهخود اثر تربیتیاش روی خردسال دو ساله شما هم خواهد گذاشت؛ چراکه در بسیاری از موارد خردسال دو ساله شما از کودک 5 سالهتان در رفتارهایش الگوگیری میکند.
لطفاً مواردی که گفته شد را رعایت کنید و به ما بازخورد بدهید.
موفق باشید.
با سلام و عرض ادب به شما کاربر محترم
در ابتدا بابت اعتمادی که به ما کردید و سوال خود را با ما به اشتراک گذاشتید، تشکر میکنم. اینکه نسبت به روابط فرزندانتان اهمیت میدهید و دنبال حل مسئله هستید، نشان از هوشمندی، دغدغهمندی و درایت شما دارد که در جای خودش ارزشمند است.
درباره دوستیابی و ارتباطات بچهها باید توجه داشت که عوامل مختلفی میتواند در این زمینه دخالت مستقیم و غیرمستقیم داشته باشد که منجر به شکل گیری روابط مستحکم یا متزلزل بین بچهها با دوستانشان میشوند. از این رو 1- شیوه فرزندپروری والدین در خانه 2- محیط فیزیکی و فضای پیرامونی بچهها، 3- شخصیت و میزان جذابیت بچهها 4- نداشتن مهارت ارتباطی
اینها از عمده عواملی است که میتواند در روابط بچهها تاثیر مثبت یا منفی بگذارد. تصور کنید که اگر شیوه فرزندپروری شما از نوع سختگیرانه باشد، میتواند میزان اعتماد به نفس بچهها را در ارتباط گیری به شدت کاهش دهد و احساس کهتری (خوب نبودن) و بی ارزشی نسبت به خودشان داشته باشند. لذا در روابطشان با دیگران حس خوبی پیدا نمیکنند یا مثلاً فرض بگیرید بچهها در مجتمع یا آپارتمانی زندگی میکنند که کمتر در معرض ارتباط با دیگران و بچههای همسن و سال خود قرار میگیرند و در هیچ کلاس و فضای آموزشی و مهارتی غیر از مدرسه حضور ندارند، خودبه خود این موضوع هم باعث کاهش ارتباطات و دوستی آنها میشود یا مثلاً شخصیت بچهها از نوع درون گرایی شدید باشد که میل به ارتباط با دیگران و حضور در جمع در آنها کم است یا مهارت کافی در ارتباط گیری با دیگران را بلد نیستند و نمیتوانند دوستیهایشان را محکم کنند.
بنابراین ریشه یابی مسئله، خیلی کمک میکند تا بفهمید که مشکل بچهها از چه نوعی است و چه کاری باید انجام داد. احتمال اینکه مجموعهای از عوامل در این زمینه دخالت داشته باشد نیز وجود دارد. به هرحال نگاه همه جانبه در این زمینه داشته باشید تا چیزی از قلم نیفتد. در این زمینه بررسی کنید و به ما بازخورد بدهید.
اما راهکارهای پیشنهادی موقت برای حل مسئله:
1- قطعاً در بین فامیل و دوست و آشنا، کسانی را میشناسید که بچههای همسن و سال شما را دارند، خب خود شما میتوانید زمینه روابط فامیلی را بیشتر کنید تا بچهها بیشتر در معرض ارتباط قرار بگیرند. شما میتوانید با هماهنگی و توجه به علاقه مندیهای بچهها آنها را باهمدیگر به پارک، بازی و فضای تفریحی و سرگرم کننده ببرید. این موارد میتواند شروع خوبی برای ارتباط گیری و دوستی باشد.
2- مهارت ارتباطی بچهها را تقویت کنید.
شما میتوانید به عنوان یک والد از ویژگیهای مثبت بچههای خودتان تعریف کنید و به آنها بازخورد مثبت بدهید؛ مثلاً به دخترتان میتوانید بگویید چقدر دست خط قشنگی داری! یا به پسرتان بگویید چقدر خوش سلیقه است! یا ... وقتی بازخورد مثبت به بچهها میدهید، هم حس خوبی پیدا میکنند که در ادامه اعتماد به نفسشان بهتر و هم روابطتان صمیمیتر میشود. شما با 1- بازخوردهای مثبتی که به بچهها میدهید. 2- پرهیز از دست گذاشتن روی حساسیتهایشان 3- صحبت کردن درباره موضوعات مورد علاقهشان 4- بازی کردن به آنها 5- یادآوری خاطرات و رویدادهای قشنگ و زیبا 6- همدلی و خیرخواهی با آنها یاد میدهید که چگونه در دل یک نفر نفوذ کنند و چگونه روابط و دوستیشان را محکمتر کنند. این خوب است که درباره این مسئله با هم شفاف صحبت کنید.
موفق باشید.
با سلام و عرض ادب
در ابتدا بابت اعتمادی که به ما کردید و سوال خود را با ما به اشتراک گذاشتید تشکر میکنم. اینکه در رابطهای که قرار دارید، قصد و نیتتان ازدواج است ارزشمند است و امیدواریم در ادامه بتوانید بهترین تصمیم را در این زمینه بگیرید. طبیعی است که روابطی که بین زن و مرد شکل میگیرد بعد از مدتی احساسات و عواطف طرفین درگیر میشود و باعث به وجود آمدن انس میان آنها میگردد، ولی همیشه این احساس و انسی که برای زن و مرد به وجود میآید به معنای مناسب بودن طرفین برای همدیگر نیست.
فارغ از اختلاف سنی ده ساله که بین شما و طرف مقابلتان وجود دارد که در جای خود بسیار اهمیت دارد، اشاره کردید که در گذشته، ایشان 6 دوست پسر داشته است، به نظر شما به چنین فردی در زندگی مشترک میتوان اعتماد کرد؟ گرچه ممکن است که طرف مقابلتان بابت این قضیه اظهار پشیمانی کرده باشد، ولی واقعاً چه تضمینی وجود دارد که ایشان دوباره در چنین تلهای قرار نگیرد؟ چقدر مطمئن هستید که دوباره درگیر چنین روابطی نشود؟ همین رابطهای که در حال حاضر ایشان با شما دارد، به نظرتان تحت چه عنوانی قرار میگیرد؟ اگر کسی واقعاً روابط هنجارشکن را بد بداند، این را در رفتارش باید مشاهده کرد وگرنه مثل این میماند که فرد بگوید که من از دروغگویی بدم میآید، ولی خودش در ارتباط با دیگران به راحتی دروغ میگوید! آیا چنین فردی برای زندگی مشترک قابل اعتماد است؟
اینکه طرف مقابلتان هنگام عصبانیت به شما حرفهای رکیک میزند، این میتواند گویای این باشد که توانایی کنترل زبان خودش را ندارد و همین رویه در زندگی مشترک با شدت و میزان بیشتری تکرار خواهد شد؛ چون وقتی در حال حاضر که هنوز مناسبات عادی بینتان برقرار نیست و ایشان خودکنترلی روی زبان خودش ندارد، در آینده و در زندگی مشترک که روابط طرفین نزدیکتر میشود، هیچ ابایی از بددهنی و به کاربردن کلمات زشت نخواهد داشت، ولو اینکه در این زمینه به شما قول و تعهد بدهد که جلوی زبان خودش را در آینده خواهد گرفت! زیرا ملاک ارزیابی افراد قول و تعهدشان نیست، بلکه رفتارشان میباشد و شما باید آنچه در رفتار طرف مقابل مشاهده میکنید، به عنوان ملاک و معیار قضاوت خود از او قرار دهید.
در کنار این دو مورد بالا، ایشان در گذشته دو ازدواج داشته است که به سرانجام نرسیده است. همین موضوع خود میتواند دایره شک و ابهام را بیشتر کند. بنابراین با این توضیحات به نظر میآید بیش از هرچیز شما تحت تاثیر احساسات و عواطف قرار گرفتهاید و در تله هیجانات افتادهاید! وگرنه احساس و علاقهمندی شما به ایشان برای ازدواج با توضیحاتی که دادید منطقی نیست.
باید توجه داشت که این تله احساسی که شما در آن افتادهاید مانع از این میشود که به موضوع به صورت منطقی و وواقع بینانه نگاه و تصمیم گیری کنید. لذا توصیه میکنم خودآگاهی خود را نسبت به این قضیه بیشتر کرده و به عاقبت تصمیمی که میخواهید بگیرید تأمل بیشتری کنید.
موفق باشید.
با سلام مجدد به کاربر محترم
قبل از هر چیز باید توجه داشت که فلسفه و نوع نگاه ما به زندگی در این دنیا خیلی اهمیت دارد. اگر نوع نگاهمان به زندگی، بر مبنای خدامحوری، دستگیری، خیرخواهی و یاریرسانی باشد، حتی اگر در خانه فرعون زمانه هم باشیم، خدای متعال ما را همچون آسیه عروج میدهد و فرزندی همچون موسی را در دامن ما تربیت میکند. وقتی زندگی اولیای الهی را میخوانیم، در مییابیم که علیرغم اینکه برخی از همسران اولیای الهی، انسانهای خطاکاری بودند، ولی هرگز آنها از سوی اولیای الهی ترک نشدند؛ چرا؟ چون نوع نگاه و فلسفه زندگی اولیای الهی، دستگیری و یاریرسانی بوده است و با این نوع نگاه هم در دامن خود، فرزندانشان را تربیت میکردند.
بنابراین، مهم این است که نیت و انگیزهمان در زندگی خدامحوری باشد، آنگاه خدا هم پردهای، روی تمام نگرانیهای ما خواهد کشید و شرایط را تسهیل میکند. اما اگر نوع نگاهمان به زندگی بر مبنای دودو تا چهارتا باشد، در آن صورت با همان مبنای دو دوتا چهارتا هم در زندگی نتیجه میگیریم.
اما درباره نگرانی دخترتان نسبت به تربیت فرزندانش، مسئله مهمتر این است که چقدر دخترتان برای فرزندپروری آمادگی و مهارت دارد. البته منکر تأثیرگذاری همسرشان نسبت به فرزندان نیستم، ولی آنچه اهمیت دارد این است که آقا و خانم به ویژه خانم چقدر مهارت ارتباطی و تربیت فرزند را دارا هستند. در واقع اگر خانم و آقا مهارت لازم و کافی در حوزه تربیت فرزند را نداشته باشند، فارغ از هرگونه مسئلة دیگری، در تربیت فرزندان دچار مشکل میشوند.
پس شرط اول در تربیت، داشتن مهارت و آگاهی در فرزندپروری است. اما با توجه به اختلاف دینداری بین خانم و آقا چهکار باید کرد؟
قبل از هر چیز تا زمانی که مشکل دخترتان با همسرش حل نشود، نباید برای فرزندآوری اقدام کند. در واقع باید در قدم اول، مسائل بین آقا و خانم حل شود. سپس برای فرزندآوری اقدام کنند.
بنابراین اگر دختر شما راضی به ادامه این زندگی نباشد، در آن صورت هیچ بحثی باقی نمیماند، اما اگر دخترتان با شرط اصلاح رفتار همسر به زندگی برگردد و آقا هم در مسیر اصلاح قدم بردارد، در آن صورت مشکلی در فرزندآوری نخواهند داشت، اما اگر دخترتان تضمین لازم برای اصلاح پایدار همسرش نداشته باشد و نگران است که مبادا همسرش دست از اصلاح رفتار بردارد، در آن صورت دخترتان باید به نوع نگاه و فلسفه زندگیاش رجوع کند. آیا حاضر است آسیه زندگی خود باشد و فرزندانی همچون موسی را در دامنش پرورش دهد؟
چه زیبا امام علی (علیهالسلام) درباره مواجه شدن با سختیها میفرماید: «مَنْ تَوكَّلَ عَلَى اللّه ِ ذَلَّتْ لَهُ الصِّعابُ وَتَسَهَّلَتْ عَلَيْهِ الأْسْبابِ؛ هر كس به خدا توكل كند، دشوارىها براى او آسان مىشود و اسباب برايش فراهم مىگردد.» [غررالحکم، ح 9028]
موفق باشید.
با سلام مجدد به شما کاربر محترم
اینکه دخترتان طی 4 سال زندگی مشترک تلاش کرده تا تقید و میزان پایبندی همسرش را افزایش دهد، بسیار ارزشمند است، ولی تعبیر به بیفایده بودن از این همه تلاش، گویای این نکته است که هیچ اثر و پیشرفتی در تغییر نگرش و رفتار آقا به وجود نیامده است، آیا واقعاً طی این مدت، هیچ تأثیر مثبتی ولو اندک در حالات و رفتار آقا مشاهده نشده است؟
اگر واقعاً در این مدت به این نتیجه رسیدهاید که هیچ تأثیر مثبتی در رفتار و کردار و باورمندی آقا ایجاد نشده است، در آن صورت، تصمیم دخترتان در این زمینه قابل احترام است، ولی اگر تغییر و تأثیر مثبت به وجود آمده است، اما با نقطه مطلوب و مورد انتظار فاصله هست، در آن صورت این میتواند نشانهای از تغییر و روزنهای از امید باشد. آیا به نظرتان، گیاهی که در حال روزنه زدن از دل خاک است، ولو اینکه زمان زیادی نیاز دارد، نباید دیگر به او آب داد و از او مراقبت کرد؟ فرض بگیرید کسی در چاه عمیقی افتاده است و شما تلاش و زمان زیادی را گذاشتید تا او را از چاه بیرون بکشید، ولی پیشرفت چشمگیری نداشتهاید، آیا باید دست از تلاش کشید و او را رها کرد؟
قطعاً نه بلکه از زوایای مختلف به مسئله نگاه میکنید و حتی از مشورت دیگران استفاده میکنید تا با ابزار مناسب بتوانید آن فرد را نجات دهید. در واقع مسئله صبر و بردباری ماست که چقدر حاضریم برای سبز شدن گیاه زندگیمان و بزرگ شدنش بهایی از جنس صبوری و شکیبایی بدهیم!
در هر صورت، باید به این نکته نیز توجه داشت که تصمیم گیرنده نهایی در این زمینه، تنها دختر شما نیست که به صرف تصمیم به جدایی، این جدایی اتفاق بیفتد، بلکه تصمیم گیرنده نهایی دختر شما به اتفاق همسرش میباشد؛ لذا هر تصمیمی که بناست گرفته شود، بهتر است با گفتگو و توافق همدیگر انجام شود تا از پیامدهای منفی احتمالی آن در آینده جلوگیری شود.
موفق باشید.
با سلام مجدد به شما کاربر محترم
کار مشاور و راهنما همین است که به شما کمک کند تا مسیر و راهکار مناسب را بتوانید پیدا کنید. اینکه گفته میشود تنها خود شما می توانید به خودتان کمک کنید، معنایش این نیست که یک طرفه و بدون همفکری و مشورت پیش بروید، بلکه منظور این است که شما با همفکری و مشورت از دیگران نهایتا خودتان باید راهکارهای پیشنهاد شده را بکار گیرید و به نتیجه برسید. از این رو لطفا نکاتی را که در پست قبل اشاره کردم، برای یک تا دو هفته به کار گیرید و نتیجهاش را به ما بازخورد بدهید.
ضمنا هرچقدر جزئی تر درباره افکار خودتان به ما بگویید بهتر میتوانیم مصداقیتر به شما در این زمینه کمک کنیم.
موفق باشید.
Páginas