اشاره
خاطرات مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ایحفظهالله حاوی نکاتی ارزشمند برای روحانیت و مبلّغان دینی است تا در عرصه های مختلف تحصیل و تبلیغ و حتی در مواردی که مسئولیتهای اجتماعی به آنان واگذار می شود، از آن بهره مند شوند و به عنوان درسهایی آموزنده از آن مرد الهی استفاده کنند.
خطبه نماز جمعه هفت-هشت ساعت مطالعه میخواهد
من براى رفتن به نماز جمعه، شاید به طور متوسط سه ساعت مطالعه مىكنم و همیشه هم ناراضیم؛ به خاطر اینكه واقعاً سه ساعت وقت كمى است. به دلیل اشتغالات زیادى كه همیشه داشتم، قبل از روز جمعهاى كه مىخواهم به نماز بروم، فرصت نمىكنم مطالعه كنم. روز جمعه از ساعت هشت صبح تا وقتى كه به نماز مىروم، مىنشینم مطالعه مىكنم؛ درعینحال احساس مىكنم وقتِ بسیار كمى است.
واقعاً جا دارد كه یك خطبۀ روز جمعه، هفت، هشت ساعت مطالعه پشت سر خودش داشته باشد. اگر ما بتوانیم این مهم را تأمین كنیم، احساس مىشود كه یك كلاس عمومى سراسرى براى عامۀ مردم خواهیم داشت، و این چیزى است كه قطعاً انقلاب را پیش خواهد برد. بنابراین، بایستى هم ارتباط و اتصال آقایان روزبهروز مستحكم تر بشود، و هم آنچه كه به مردم داده مىشود، روزبهروز سطحش بالاتر رود.
مردم به نماز جمعه و امام جمعه و چیز فهمیدن و یادگیرى مسائل سیاسى عالم علاقهمندند. هر كس قدرى از اخبار و تحلیلها و حرفهاى تازۀ دنیا و كشور را براى مردم بزند، آنها با شوق و علاقه دور او جمع مىشوند و به حرف او گوش مىدهند. اگر این برنامه در نماز جمعه باشد، بلاشك جاذبه پیدا خواهد كرد. باید با جاذبههاى گوناگون، نماز جمعه را مورد توجه مردم قرار داد، تا آنها بیایند و اهمیت آن را درك كنند. (1)
باشگاه جوانان
زمان طلبگی ما، باشگاهی در نزدیك مدرسۀ نواب بود – به نام باشگاه جوانان – پدر ما هم مخالف بود كه ما باشگاه برویم؛ امّا دكتر بهدلیلی گفته بود كه فلانی باید ورزش كند. پدرم اجازه داد كه من باشگاه بروم. بنده به باشگاه جوانان میرفتم. وقتی میخواستم وارد باشگاه بشوم، این طرف و آن طرف را نگاه میكردم، ببینم طلبهها مرا نبینند! متأسفانه نزدیك مدرسۀ نواب هم بود، هر دفعه میخواستیم برویم، طلبهای از این طرف، یا از آن طرف میآمد! بالاخره یكی میدید. (2)
آسفالت
بنده در زمان مسئولیت قبلى خودم - ریاست جمهورى - به كشورى سفر كردم كه هم بزرگ است و جمعیت زیادى دارد و هم انقلابى در آن به وقوع پیوسته بود. روزى كه بنده به آن كشور - كه نمىخواهم اسمش را بیاورم - رفتم، نوزده سال از انقلابشان گذشته بود.
در حال حركت از فرودگاه به طرف محلّى كه براى ما در نظر گرفته بودند، رئیس جمهور آن كشور، كنار من در اتومبیل نشسته بود و راجع به بعضى از امور صحبت مىكردیم. من دیدم بعضى خیابانها را بستهاند و كارگران كار مىكنند. گفتم: «مثل اینكه مشغول كارهایى هستید؟» گفت: «بله؛ ما تا امسال فرصت نكرده بودیم آسفالت خیابانهاى پایتخت را كه در انقلاب خراب شده بود، ترمیم كنیم. امسال فرصتى بهدست آمده است و آسفالت خیابانها را بعد از نوزده سال، ترمیم مىكنیم!»
ببینید؛ این كارآیى انقلابهاست. انقلابهایى كه ما دیدهایم همۀ همّتشان صرف نگه داشتن خودشان مىشد. نه یك انتخابات درست، نه یك سازندگىاى در كشور و نه بناى تازهاى. آن انقلابهایى كه بسیار پیشرفته بودند، برنامههاى پنج ساله و چند ساله اعلام مىكردند؛ اما صورى بود و در باطن تقریباً چیزى نداشت. غالباً هم این انقلابها یكى پس از دیگرى به دلیل كمكاریها، ناتوانیها و عیوب دیگرشان، شكست خوردند؛ چه كمونیستها و چه غیركمونیستها كه بههرحال چپ بودند. آرى؛ نوزده سال از انقلابشان گذشته بود، تازه به فكر افتاده بودند كه پولى هم خرج ترمیم خیابانهاى پایتخت كنند! (3)
علامه جعفریرحمهالله و روحیه پژوهش و تحقیق
در آقاى جعفریرحمهالله خصوصیات برجستهاى بود كه بهنظر من همۀ اینها براى نسل جوان و پژوهنده و اهل علم و تحقیق الگوست. ایشان آن وقتى كه كارهاى تحقیقى خودشان را شروع كردند، خیلى جوان بودند.
البته من حدود سالهاى سىوچهار و سىوپنج بود كه ایشان را شناختم. ایشان تازه از نجف آمده بودند و جوان و فاضل و اهل تحقیق و فعّال و پر شور و مورد احترام بزرگان ما - مانند مرحوم آقاى میلانى و بعضى از آقایان دیگر در مشهد - و نیز مورد احترام طلّاب بودند. اخوانشان هم در مشهد بودند؛ مثل آقاى آمیرزا جعفر كه مرد بسیار با صفا و با معنویت و با روحى است. بله؛ عرض مىكردم كه ایشان هم به مناسبتى به مشهد آمده بودند و چند ماه یا یك سال - درست یادم نیست - در مشهد ماندند. ما از آنجا با ایشان آشنا شدیم. در ایشان واقعاً روح تحقیق و تفحّص و نشاط و شور علمى مشاهده مىشد.
این روحیه، از دوران جوانى تا پایان عمر ادامه داشت. آن وقت ایشان تقریباً سى و چند ساله بودند. همۀ این شور جوانى، در كار علمى و فكرى و بحث و نوشتن و تحقیق و مطالعه و اینگونه كارها صرف مىشد و البته حافظۀ فوقالعاده و استعداد علمى ایشان هم به جاى خود محفوظ بود. این حالت تا همین آخر هم ادامه داشت كه این چیز عجیبى است. یعنى در عین اینكه ایشان یك مرد هفتاد و چند ساله بودند، ولى تا آخرین بارى كه ایشان را دیدیم - به گمانم یك سال، یا هفت، هشت ماه پیش بود كه ایشان را ما زیارت كردیم - باز انسان همان حالت و همان شور و همان تحرّك را در ایشان مىدید.
این خیلى باارزش و قیمتى است كه انسان نگذارد گذشت زمان و حوادث گوناگون، شور و تحرّك و تهیجى را كه خداى متعال در او قرار داده و مىتواند آن را مثل یك سرمایۀ گرانبها براى پیشرفتهاى گوناگون در میدانهاى مختلف مصرف كند، از بین ببرد. بههرحال وجود ایشان، حقیقتاً وجود ذىقیمتى بود و براى اسلام و مسلمین و نظام اسلامى ارزش داشت. ایشان تا آخر هم كار كردند؛ یعنى واقعاً آقاى جعفرى هیچ وقت از كارافتاده و كنار نشسته و بیكاره نشدند و دائم مشغول كار و تلاش و تحرّك بودند. خداوند انشاءاللَّه درجاتشان را عالى كند. (4)
پاى تخته مىایستادم و با دانشجویان حرف میزدم
قبل از انقلاب، بعضى از روحانیون، از جمله بندۀ حقیر با دانشجوها ارتباطاتى داشتیم. این ارتباطات، ارتباطات سازمانى نبود، ارتباطات تشكیلاتى نبود، ارتباطات در مسائل مبارزاتىِ تند نبود؛ ارتباط فكرى و تبیینى بود؛ یعنى جلساتى داشته باشیم كه دانشجوها در آنجا شركت كنند، یا ما احیاناً در جلسهاى از جلسات دانشجویى در دانشگاه شركت كنیم.
در آن اوقات، بنده در مشهد جلسهاى داشتم كه بین نماز مغرب و عشاء برگزار می شد. پاى تخته مىایستادم و به قدر بیست دقیقه یا نیم ساعت صحبت می كردم. مستمعین هم نود درصد جوان بودند؛ جوانها هم غالباً دانشجو و بعضاً دبیرستانى. یك شب مرحوم شهید باهنررحمهالله مشهد بود، با من آمد مسجد ما. وضعیت را كه دید، شگفتزده شد. حالا آقاى باهنر كسى بود كه در تهران با مجامع جوان و دانشجویى هم مرتبط بود. ایشان گفت كه من به عمرم اینقدر جمعیت دانشجویى و جوان در یك مسجد ندیدهام. حالا توى مسجد ما مگر چقدر جوان بود؟ حداكثر مثلاً سیصد و چهل پنجاه نفر. در عین حال براى یك روحانىِ روشنفكرِ مرتبط با جوانها، مثل آقاى باهنر، كه خودش هم دانشگاهى بود و دورههاى دانشگاهى را دیده بود و محیطهاى دانشجویى را می شناخت و از فعالیتهاى مذهبىِ بهروز و متجددانه هم مطلع بود، جمع شدن حدود سیصد یا سیصد و پنجاه نفر جوان - كه شاید از این تعداد، مثلاً دویست نفرش دانشجو بودند - چیز عجیبى بود و ایشان را دهشتزده و تعجبزده كرده بود: دویست تا دانشجو یك جا جمع بشوند و یك روحانى برایشان صحبت كند؟!
حالا این را مقایسه كنید با وضعیتى كه امروز شما توى دانشگاه دارید. دسترسى روحانى فاضل جوان - مثل شما - به محیط دانشگاهى، به دانشجو، به استاد؛ این را مقایسه كنید، ببینید چه فرصت عظیم و گرانبهایى است. این فرصت را باید نگه دارید، این فرصت را باید خیلى مغتنم بشمرید.
پینوشـــــــــــــتها:
(1). سخنرانى مقام معظم رهبریحفظهالله در مراسم بیعت ائمۀ جمعۀ سراسر كشور به اتفاق رئیس مجلس خبرگان، 12/4/68.
(2). بیانات مقام معظم رهبریحفظهالله در دیدار با طلاب حوزه علمیه مشهد، 22 تیر 1376.
(3). بیانات مقام معظم رهبریحفظهالله در خطبه های نماز جمعه، 20 بهمن 1374.
(4). بیانات مقام معظم رهبریحفظهالله در دیدار خانواده و مسؤولان ستاد برگزارى مراسم ارتحال استاد علامه محمدتقى جعفرىرحمهالله؛ 17/09/1377.