تبليغ نظام مند (1)

22:02 - 1395/07/28

روش تحلیل مسائل تبلیغی

محمد علی پیلتن

مقدمه: در امر تبليغ، متغيرهاي گوناگوني همچون توانايي مبلّغ، نوع پيام تبليغي، سطح و رتبة مخاطب، چگونگي ارائة پيام و... مؤثرند و توجه نداشتن به این امور در غالب اوقات مشكل آفرين خواهد بود. چه بسا مبلّغي از تواناييهاي تبليغي لازم برخوردار بوده و پيام تبليغي مناسبي را نیز جهت تبليغ انتخاب كرده باشد؛ اما به دليل لحاظ نكردن شرايط و ويژگيهاي مخاطب، با شكست روبرو شود. نحوة اثرگذاري ساير عوامل نیز همين گونه است؛ چراکه تبليغ مؤلفه هايي دارد كه به صورتي نظام مند در كنار يكديگر قرار مي گيرند و با رعايت آن نظام، مي توان ساده تر و با كميّت و كيفيت بهتري به اهداف مطلوب دست يافت و از طریق تحلیل دقیق مسائل تبلیغی و تنظیم و رعایت اقتضائات آن، دستیابی به اهداف تبلیغ را تسهیل کرد.

البته دستاورد تحليل عالمانة مسائل تبليغي، در پيشرفت كمّي و كيفي تبليغ منحصر نیست؛ بلكه تسهيل فرآيندِ تربيت مبلّغان، بالا بردن توانايي نقدِ فعاليتهاي تبليغي، تسهيل تفاهم مبلّغان با يكديگر و نيز مقابلة روش مند با تهاجم فرهنگي، همگی از لوازمِ تبليغ نظام مند هستند.

در اینجا به بحث و بررسی پیرامون مؤلفه های مؤثر در تبلیغ می پردازیم و قبل از آن مفاهیم مرتبط با موضوع را تبیین می کنیم.

مفهوم شناسي

روش: در فرهنگِ لغت روش به اسلوب، راه و طريقه معنا شده است.[1] مراد ما از روش در عنوان مقاله، فرآیند منطقي ذهن برای شناخت تحليلي مسائل تبليغي است.[2]

تحليل: تحليل در لغت به معناي حل و تجزيه كردن است.[3] در اين نوشتار مراد از تحليل، تجزية تبليغ به عناصر و عوامل مؤثر در آن است كه عبارتند از: مبلّغ، مخاطب، محتوا (پيام)، زمان، مكان و... 

تبليغ: تبلیغ از مادّة «بَلَغ» (بلوغ و بلاغ) به معنای «رسیدن به امری معيّن» یا «رسيدن به انتهای مقصد، اعمّ از آنكه مكان باشد يا زمان» است. گاهی نیز «نزديك شدن شخص به مقصد، هرچند به آن نرسد» مراد است.[4] از این رو، قدر متیقن در معنای تبلیغ «به انتهای مقصد رساندن» می باشد. مبلّغِ دیني نيز کسی است که «منطق دين، ارزشها و اخلاق دينى و تمام چيزهايى را كه در بناى شخصيت انسان بر مبناى دين تأثير دارد»[5] را به انتهای مقصدش؛ يعني «قلب مخاطب» می رساند تا از این طریق، زمينة اصلاح عقاید و اعمال و در نهایت، گسترش عبودیت در عالم فراهم گردد.

مقام معظم رهبري> دربارة انتهاي مقصد تبليغ فرموده اند: «تبليغ يعنى چه؟ تبليغ يعنى رساندن؛ بايد برسانيد. به كجا؟ به گوش؟ نه، به دل. بعضى از تبليغهاى ما حتى به گوش هم درست نمى رسد! گوش هم حتى آن را تحمل و منتقل نمى كند! گوش كه گرفت، مى دهد به مغز. قضيه اينجا نبايد تمام بشود؛ بلكه بايد بيايد در دل نفوذ و رسوخ كند و به هويت ما، هويت مستمع تبديل شود. تبليغ براى اين است. ما تبليغ نمى كنيم فقط براى اينكه چيزى گفته باشيم. ما تبليغ مى كنيم براى اينكه آنچه را كه موضوع تبليغ است، در دل مخاطب وارد شود و نفوذ كند.»[6]

و اما نويسندگان و انديشمندان اسلامى دربارة تبليغ تعاریف  مختلفی ارائه كرده اند که با بررسی بیش تر می توان دریافت که اساس تمام این تعاریف، به همان معنایي كه بيان شد (رساندن پيام دين به قلب مخاطب)، بر می گردد.

شهيد مطهري) در اين باره مي نویسد: «ابلاغ، در مورد رساندن يك فكر و يا يك پيام است؛ يعنى در مورد رساندن چيزى به فكر و روح و ضمير و قلب كسى به كار مى رود، و لهذا محتواى ابلاغ نمى تواند يك امر مادى و جسمانى باشد. حتماً يك امر معنوى و روحى است. يك فكر و يك احساس است... در مورد چنين چيزهايى كلمه "تبليغ" و "ابلاغ" به كار مى رود، و قرآن كريم اين كلمه را در مورد رسالات كه عبارت است از پيامها، به كار برده است، پس تبليغ؛ يعنى رساندن يك پيام از كسى به كس ديگر.»[7]

به نظر مي رسد كه در تعريف تبليغ، بايد حداقل سه مؤلفة: پيام دين، قلب مخاطب و وسيلة مشروعِ انتقال پيام به مخاطب، لحاظ شود. از اين رو، شايد بتوان از تبليغ تعريف جامع تري را اينگونه بيان كرد: «رساندن پيام دين به قلب مخاطب، به كمك هر وسيلة ممكن و مشروع.»

تبيين نظام تبليغي

شهيد مطهري) در موفقيت يا شكست يك پيام تبليغي، چهار عامل زير را مؤثر مي داند:

1. ماهيت پيام (حقانيت و غنى بودن محتواى آن)؛

2. شخصيت خاص پيام رسان؛

3. ابزار پيام رسانى؛

4. كيفيت، متد و اسلوب رساندن پيام. [8]

ايشان معتقد است: «اگر اين چهار شرط در يكجا جمع شود، موفقيت آن پيام قطعى است.»[9]  به نظر مي رسد كه با تحليل دقيق موارد فوق و احياناً افزودن عوامل ديگري به آنها، و نيز از طريق يك دسته بندي و طبقه بندي جديد، مي توان به يك «نظام تبليغي» دست يافت؛ نظامي كه متشكل از دو بخش «عناصر تبليغ» و «الگوي تبليغي» مي باشد. عناصر عمدة مؤثر در تبليغ عبارتند از: پيام (محتوا)، مبلّغ، مخاطب، زمان، مكان، اصول، روش، ابزار و قالب.

و اما بخش «الگو»، به معرفي دو الگوي محتوايي و اجرايي مي پردازد؛ «الگوي محتوايي» روشي است براي ابلاغ نظام مند پيام تبليغي به مخاطب؛

و «الگوي اجرايي» تركيبي نظام مند از عناصر ياد شده مي باشد كه جهت اجراي مرحله به مرحلة فعاليتهاي تبليغي، به مبلغ پيشنهاد مي گردد.

در ادامه به شرح عوامل و عناصر مؤثر در تبليغ خواهيم پرداخت.

1. پيام (محتواي تبليغ)

در اين بخش، «چيستي محتوا» و «چرايي» ابلاغِ آن به مخاطب مورد بررسي قرار مي گيرد. ضمن اينكه به مبلغ يك «الگوي محتوايي» براي ارائة نظام مند پيام تبليغي، پيشنهاد مي شود.

الف) چيستي محتوا

منظور از محتوا، همان پيام غني و قدرت مند وحي است كه پيامبران الهي و ائمة اطهار( و در رتبة بعد از ايشان، مبلّغان ديني،  قصد دارند آن را به مخاطبان خود ابلاغ كنند. مسئلة حائز اهميت اين است كه اين پيام، هر سه ساحت وجودي انسان (بينشي، گرايشي و رفتاري) را تحت پوشش قرار مي دهد. به بياني ديگر، لازم است عقل از طریق علم و بینش، و قلب از طریق گرایشات عالی، و اعضا و جوارح توسط رفتارهاي مشروع تغذيه شوند تا فلسفه و هدف نهايي از خلقت (عبوديت و بندگي خداي متعال) در وجود انسان محقق گردد.[10]

شهيد مطهري) دربارة غنا و قدرت محتواي تبليغي مي فرمايد: «اولين شرط موفقيت يك پيام، عقلى بودن، قدرت و نيرومندى محتواى آن است؛ يعنى اينكه خود آن پيام براى بشر چه آورده و چگونه برآورندة نيازهاى بشر باشد؟ بشر صدها نياز دارد؛ نيازهاى فكرى، احساسى، عملى، اجتماعى و مادّى. يك پيام، نه تنها نبايد بر ضد نيازهاى بشر باشد؛ بلكه بايد موافق و منطبق بر آنها باشد. يك پيام، در درجة اول بايد منطقى باشد؛ يعنى با عقل و فكر بشر سازگار باشد، به گونه اى كه جاذبة عقل انسان آن را به سوى خودش بكشد. اگر پيام ضد منطق و عقل باشد، ولو مثلاً احساسى باشد، براى مدت كمى ممكن است دوام پيدا كند؛ ولى براى هميشه قابل دوام نيست. اين است كه قرآن كريم دائماً دم از تعقّل و تفكّر مى زند. قرآن هرگز عقل و منطق را ترك نكرده است؛ بلكه از عقل و منطق، به عنوان يك پايه براى خود استفاده كرده و دعوت به تعقّل نموده است.»[11]

ايشان در ادامه به لزوم انطباق پيام تبليغي با احساسات عالي بشر و نيز هماهنگي آن با نيازهاي عملي او اشاره كرده، مي فرمايد: «همچنين براى اينكه محتواى يك پيام، غنى و نيرومند باشد، بايد با احساسات بشر انطباق داشته باشد. انسان كانونى دارد، غير از كانون عقلى و فكرى، به نام «كانون احساسات» كه آن را نمى توان ناديده گرفت. توافق و هماهنگى با احساسات و تا حدى اشباع احساسات عالى و رقيق بشر و نيز هماهنگى با نيازهاى زندگى و نيازهاى عملى و عينى بشر، از ديگر شرايط غنى بودن محتواى يك پيام است. اگر پيامى با نيازهاى طبيعى بشر ضديت داشته باشد، نمى تواند موفق باشد.»[12]

ب) چرايي محتوا

بخش چرايي، در واقع روح حاكم بر «بينشها، گرايشها و رفتارها» و نيز «رابطة آنها با يكديگر» را بررسي مي كند و روح حاكم بر محتواي ديني، ناظر به تبيين فلسفة خلقت انسان است.

آیت الله مصباح یزدی> در مبحث «فلسفة خلقت انسان» قرب الهي را کمال نهايي انسان دانسته است و می فرماید: «غایت و کمال نهایی انسان در فرهنگ اسلامی «قرب معنوی به خداوند» است که از طریق عبودیت (اعم از عبودیت باطنی و ظاهری، نظری و عملی، فردی و اجتماعی، حقوقی و اقتصادی یا سیاسی و عبادی) تحقق می یابد.»[13]

آیت الله جوادی آملی> نيز با تعبير قرآني «لقاء الهي» از كمال نهايي انسان سخن مي گويد و در این رابطه می فرماید: «مجموعة نظام هستي به سوي خدا در حركت است و به او نزديك مي شود و در نهايت، او را ملاقات مي كند: ]أَلا إِلَى  اللَّهِ  تَصِيرُ الْأُمُور[؛[14] ]يَا أَيُّهَا الْإِنْسانُ  إِنَّكَ  كادِحٌ  إِلى  رَبِّكَ  كَدْحاً فَمُلاقِيه [؛[15] ]وَ أَنَ  إِلى  رَبِّكَ  الْمُنْتَهى[؛[16] اين ملاقات، همگاني است و شامل كافران نيز مي شود؛ ليكن موحّدان به ملاقات با صفات جمال خدا بار مي يابند و كافران، صفات جلال خدا را ملاقات مي كنند. اصطلاحاً از ملاقات با صفات جمال خدا، به نزديكي و قرب تعبير مي شود: ]إِنَ  رَحْمَتَ  اللَّهِ  قَرِيبٌ  مِنَ  الْمُحْسِنِين [؛[17] چنانكه ملاقات با صفات جلال، بُعد و دوري ناميده مي شود: ]أُولئِكَ  يُنادَوْنَ  مِنْ  مَكانٍ  بَعِيد[؛[18] ]بُعداً للقوم الظالمين[؛[19] ]فَبُعْداً لِقَوْمٍ  لا يُؤْمِنُون [؛[20] ]غَضِبَ  اللَّهُ  عَلَيْهِ  وَ لَعَنَه [؛[21] ]أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ  عَلَى  الظَّالِمِين [[22] و... اين مقصد عمومي و مقصود همگاني؛ يعني ذات اقدس الهي، كمال بي حدّي است كه پايان ندارد، لذا اهداف همة كارهاي انساني، مادامي كه به لقاي خداوند نرسد، هدف متوسط است، نه نهايي، و قهراً هدف بالعرض خواهد بود، نه بالذات.»[23]

و اما بحث پيرامون نحوة ارتباط سه ساحت بينشي، گرايشي و رفتاري، تحقيق مستقلي مي طلبد و ما در اينجا تنها به ذكر نكته اي كاربردي در اين باره اكتفا مي كنيم:

به نظر می رسد که «گرایش» در مقایسه با «بینش و رفتار» یا همان «علم و عمل»، از اهمیت بیش تری برخوردار است؛ زیرا بر هر علمی که به ایمان (تصدیق قلبی) نینجامد، و یا هر عملی که ناشی از ایمان نباشد، فایده و اثری مترتب نیست، و ای بسا نامطلوب نیز باشد. به همین جهت، مبلغین نیز باید اهتمام اصلی خود را رشد و اصلاح گرایشات مخاطبین قرار دهند و قلب مخاطب خود را هدف بگیرند.

در بحث مفهوم شناسي تبليغ نيز، با استناد به قول مقام معظم رهبری> و... بيان شد كه تبلیغ، رساندن پیام به قلب مخاطب است و اين خود مي تواند شاهد ديگري بر اهميت بعد گرايشي انسان، نسبت به دو بعد ديگر باشد.

البته سیر طبیعی تأثیرگذاری در مخاطب، بدین صورت است که اول بر اندیشه، سپس بر احساس و آنگاه بر رفتار مخاطب اثر گذاشته شود؛ اما همیشه به این صورت نیست و گاهی تأثیرگذاری را از هر یک از این سه طریق می توان شروع کرد؛[24] ولی در تمامی حالات باید تأثیر نهایی تبلیغ منجر به رشد و اصلاح گرایشهای مخاطب گردد.

جمع بندي

بر اساس آنچه تاكنون بيان شد، مي توان گفت: ابلاغ معارف اسلامي در هر سه ساحت بينشي، گرايشي و رفتاري، به منظور تقرّب الهي و محقق ساختن عبودیت و بندگی در وجود انسان است، به گونه اي كه مخاطب كاملاً آگاهانه و عاشقانه، مودَّب به آداب بندگي گردد.

ج) الگوي محتوايي

به طور كلي «الگوي» تبليغ، اعم از الگوي محتوايي يا اجرايي، ناظر به كيفيت و اسلوب ابلاغ پيام به مخاطب است. بحث «كيفيت تبليغ» متّكي بر اين سؤال دقيق مي باشد كه: آیا از معارف اسلامی می توان فرایندی برای هدايت و تزکیة نفس استنباط کرد؟ به عبارت دیگر، آیا دين ضمن پاسخ به نیازهای بشری، هر بخش از نيازها را با اسلوب و روشی منسجم و به  صورت نظام مند پاسخ داده است؟ یا اینکه در دین فقط به نيازهاي واقعي بشر اشاره شده، بدون آنكه به ارائة محتوا و ساختاری نظام­مند بپردازد؟

پس از بررسی شیوه های هدايت انسان در آموزه های قرآنی و روایی، به این نتیجه می رسیم که تزکیة نفوس در اسلام از ساختار و نظامی معقول برخوردار است!

 بدین بیان که اسلام قرارگاه و مقصود نهایی انسان را «لقاء الله» معرفی می کند و تزکیه، فرایندی است که با تحت پوشش قرار دادن گرایشها، بینشها و رفتارهای آدمی، ظرفیت ملاقات الهی را در وی ایجاد می کند.

حرکت تزکیه ای انسان را باید از بیدار کردن ضمیر ناآرام و بی قرار آدمی نسبت به لقاء الهی آغاز کرد، و سپس با ارائة بینشهای لازم؛ یعنی معرفت به نفس، حیات، راه و راهنما، فرد را در برداشتن گامهای عملی در تزکیه؛ یعنی: عزم، دعا، استغفار، توسل و تقوا (ترک معصیت، ترک لذتهای مباحی که زمینه ساز معصیت اند، انجام طاعات و نیز زمینه سازی برای انجام آنها) هدایت کرد.[25]

بنا بر این گامهای مقدماتی در فرایند تزکیه عبارتند از:

1. داشتنِ احساس بی قراری؛

2. جستجو برای یافتن قرارگاهِ دل؛

3. ایمان به لقاءالله، به عنوان قرارگاهِ نهایی؛

4. «ذکر» و یادآوری لقاءالله؛

5. معرفت نفس؛

6. معرفت حیات؛

7. معرفت راه؛

8. معرفت به راهنما.

و گامهای عملی در فرایند تزکیه عبارتند از:

1. عزم حرکت یا عزمِ تقوا؛

2. دعا؛

3. استغفار؛

4. توسل؛

5. ترک معصیت؛

6. ترک زمینة معصیت، یا ترک لذات مباحی که زمینه ساز معصیت اند؛

7. انجام طاعات؛

8. زمینه سازی برای انجام طاعت.

2. مبلّغ

يكی از مهم ترين و مؤثرترين عناصر در ابلاغ پيام به مخاطب، «شخصيت علمي و معنوي» خود مبلّغ است که براي وی مي توان يك سري «ويژگيهاي عام» و نيز يك سري «ويژگيهاي خاص» برشمرد.

مراد از ويژگيهاي عام مبلّغ، برخورداري وي از بينش و گرايش و رفتارهاي صحيح اسلامي مي باشد. مسلماً به هر ميزاني كه اسلام شناسي، عشق و دلباختگي، و عمل به آموزه هاي اسلامي در مبلّغ بيش تر باشد،  به همان ميزان اثرگذاري و بازدهي فعاليتهای تبليغي وي افزايش مي یابد و بالعکس، به هر ميزان در موراد مذكور نقص وجود داشته باشد، ناكامي مبلّغ در تبليغ بيش تر خواهد شد، و چه بسا موجب گمراهي مردم شود.

با چنين نگرشي، نه تنها سخن مبلّغ؛ بلكه تمام حركات، سكنات و حالات وي نيز به نوعي ابلاغ پيام دين به مخاطب است و شايد از اين روست كه اسلام نسبت به «تبليغ عملي» اهميت فراواني قائل شده است.

در اينجا به ذكر چند نمونه آیات و روایات در این باب اكتفا مي كنيم:

]يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ[ ؛[26] «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چرا چيزهايى مى گوييد كه به آنها عمل نمى كنيد؟ خدا سخت از آن خشمگين مى شود كه چيزهايى بگوييد و به آنها عمل نكنيد.»

]أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَفَلا تَعْقِلُونَ[؛[27] «چرا مردم را به نيكوكارى مى خوانيد و خود را فراموش مى كنيد، در صورتى كه شما كتاب (خدا را) مى خوانيد؟ آيا خرد خويش را به كار نمى بريد؟»

امام صادق (ع): «كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ  بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ لِيَرَوْا مِنْكُمُ الِاجْتِهَادَ وَ الصِّدْقَ وَ الْوَرَعَ؛[28] مردم را با اعمال خود تبليغ كنيد، نه با زبانهاى خود، تا از شما اجتهاد، صدق و ورع مشاهده كنند.»

و فرمود: «إِنَّ الْعَالِمَ إِذَا لَمْ يَعْمَلْ بِعِلْمِهِ زَلَّتْ  مَوْعِظَتُهُ عَنِ  الْقُلُوبِ  كَمَا يَزِلُّ الْمَطَرُ عَنِ الصَّفَا؛[29] چون عالم به علم خود عمل نكند، اندرز او در دلها كارگر نمى افتد و از آنها فرو مى ريزد، همان گونه كه دانة باران از سنگ صاف فرو مى ريزد.»

مقام معظم رهبري> نیز به روایت امیرالمؤمنین علی (ع) اشاره کرده و می فرماید: «مَن  نَصَبَ  نَفسَهَ لَلنَّاسِ اَمَامَاً فَلْيَبْدَأ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْليِمِ غَيْرِهِ؛[30] اگر اين تعليم انجام گرفت، تعليم آسان خواهد شد. مشكل كار ما اين است! عزيزان من! ... اگر مي خواهيد مثل بوتة گلي عطر شما فضا را معطر بكند، اگر مي خواهيد معنويت مثل چشمه اي از شما سرازير بشود و بدون اجبار، بدون اكراه، تشنگان بنوشند و به سوي او بشتابند، راهش اين است: فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ  نَفْسِه .»[31]

ايشان در جاي ديگري به لزوم برخورداري طلاب از تواناييهاي علمي و معنوي تصريح كرده و مي فرمايند: «درس را بايد خيلى خوب خواند. بى مايه فطير است و فايده اى ندارد. كسى كه خيال كند حالا درس نخوانيم؛ اما خدمت كنيم، براى دين نتيجه اى ندارد. بدون درس خواندن، نمى شود اين خدمت را انجام داد. حالا ممكن است خدمات ديگرى كرد؛ ولى اين خدمت، متوقف به علم است. بايد خوب درس خواند و از درس مهم تر، آن معنويت و روحانيتى است كه درون خود ما بايد باشد.»[32]

منظور از «ويژگيهاي خاص مبلّغ»، برخورداري وی از مهارتهاي لازم در تبليغ، مثل: بيان نيكو، تیزهوشی و نکته سنجی، توانايي در برقراري ارتباطات اجتماعي و... مي باشد.

ادامه دارد...

_______________________________________________

[1]. فرهنگ فارسی معين، محمد معین، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1375ش، مدخل روش.

[2]. نقل با تغيير و تصرف. براي اطلاع بيش‏تر درباره معناي روش ر.ك: مقاله «معناي روش و روش‏شناسي»، پايگاه اطلاع‏رساني حوزه.

[3]. فرهنگ معين، مدخل روش.

[4]. المفردات فی غریب القرآن، حسین بن محمد راغب اصفهانی، دار العلم الشامیه، دمشق – بیروت، 1412ق، ج 1، ص 144.

[5]. بیانات رهبر معظم در دیدار با روحانیون و مبلغان، در آستانه محرم 5/11/1384.

[6]. همان.

[7]. مجموعه ‏آثار، مرتضي مطهرى، صدرا، تهران، چاپ هشتم، 1378ش، ج ‏17، ص 321؛ حماسه حسيني، مرتضی مطهری، صدرا، تهران، 1368ش، ج 1، ص 191.

[8]. ر.ك: مجموعه ‏آثار، ج ‏17، ص 332.

[9]. همان، ص 325.

[10]. اشاره به آيه 56 سوره مباركه ذاريات: ]وَ ما خَلَقْتُ‏ الْجِنَ‏ وَ الْإِنْسَ‏ إِلَّا لِيَعْبُدُون‏ [.

[11]. مجموعه ‏آثار، ج ‏17، ص 325.

[12]. همان.

[13]. برای اطلاع بیش‏تر، ر.ک: استاد مصباح و ده نکته در باب تئوری خشونت و تروریزم، پژمان احسان‏بخش، فصلنامة نقد و نظر،  1379ش، ص 344.

[14]. شوری/ 53.

[15]. انشقاق/ 6.

[16]. نجم/ 42.

[17]. اعراف/ 56.

[18]. فصلت/ 44.

[19]. هود/ 44.

[20]. مؤمنون/ 44.

[21]. نساء/ 93.

[22]. هود/ 18.

[23]. ادب فنای مقربان، عبدالله جوادی آملی، محقق: محمد صفایی، اسراء، قم، ج 3، ص 280.

[24]. روش سخنراني ديني، حسین ملانوری، مرکز مدیریت حوزه‏های علمیه، قم، 1391ش، ص 87.

[25]. برگرفته از سخنراني حجت الاسلام پناهیان تحت عنوان «اصول و فرايند تزكيه»؛ «پایگاه اینترنتی بيان معنوي».

[26]. صف/  3- 2.

[27]. بقره/ 44.

[28]. بحار الأنوار الجامعة لدرر اخبار الأئمّة الاطهار(، محمّدباقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1403ق، ج ‏67، ص 309.

[29]. الكافي، محمد بن يعقوب بن اسحاق كليني رازی، دارالكتب الاسلامية، تهران، 1365ش، ج ‏1، ص 44، بَابُ اسْتِعْمَالِ الْعِلْم؛ بحار الأنوار، ج ‏2، ص 26، باب 9: استعمال العلم و الإخلاص في طلبه و تشديد الأمر على العالم.‏

[30]. «وَ قَالَ%‏ مَنْ‏ نَصَبَ‏ نَفْسَهُ‏ لِلنَّاسِ‏ إِمَاماً- [فَعَلَيْهِ أَنْ يَبْدَأَ] فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ‏؛ آن كس كه خود را رهبر و پيشواى مردم مى‏سازد، بايد پيش از آموزش ديگران، به تأدیب خويش بپردازد و پيش از آنكه با زبان و گفتار ديگران را تربيت كند، بايد با كردار شايسته ادب آموزد؛ و آنكه خود را ادب آموزد و تربيت نمايد، از آنكه ديگرى را آموزش مى‏دهد، به تجليل و گرامي‏داشت شايسته‏تر است.» نهج البلاغه، سید رضی، دارالهجرة، قم، بی‏تا، حكمت 73.

[31]. بيانات مقام معظم رهبري حضرت آیت الله خامنه‏ای> در جمع طلاب كرمانشاه، 12/8/90.

[32]. بيانات مقام معظم رهبري حضرت آیت الله خامنه‏ای> در مراسم عمامه‏گذارى گروهى از طلاب، 22/ 12/ 1368.

برچسب‌ها: