صدّیقه طاهره (س) محروم از ارث پدری

10:53 - 1395/12/11

- ارث فرزند از پدرش حقی است که خداوند آن را مقرر کرده است و هر فرزندی(فرقی نمی کند که پدرش یک انسان عادی است یا یک پیامبر الهی) از پدر خود ارث می برد.

ارث

در دین اسلام، مسئله ارث بردن فرزند از پدر خود، مطلبی کاملاً قطعی بوده و هر فرزندی(در صورت نبود مانع ارث) وارث پدرش است و دختر یا پسر، در اصل ارث بردن فرقی با هم ندارند. ارث بردن از یکدیگر شامل پیامبران و فرزندان آن ها نیز است و فرزندان پیامبران مستثنا از این حکم الهی نیستند، چنانچه آیاتی از قرآن(بعضی به صورت عام و بعضی به صورت خاص) به صراحت به آن اشاره می کند که در این نوشتار بعد از اشاره به برخی از موانع ارث، به این آیات خواهیم پرداخت.

موانع ارث:
بر طبق آیه «يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ[نساء/ 11]خداوند شما را دربارۀ[ارث] فرزندانتان سفارش می کند» که به صورت عام به حق الارث فرزندان اشاره می کند، هر فرزندی از پدرش ارث می بَرَد ولی این آیه به وسیله روایات تخصیص خورده است و برابر روایاتی که بیانگر موانع ارث هستند، بعضی از فرزندان، از ارث پدر محروم هستند.

برخی از این موانع عبارتند از:
1 – رِقّیّت(عبد بودن): اگر پدر، حُرّ است و فرزندش، عبد؛ در این صورت فرزند از پدرش ارث نمی برد.[1]
2 – قتل: اگر فرزندی پدرش را کشته است، در این صورت از او ارث نمی برد.[2]
3 – کفر: اگر فرزند، کافر است و پدرش مسلمان، در این صورت از پدرش ارث نمی برد: «لایَتَوارَثُ اَهلُ مِلَّتَین»[3] این حدیث بیانگر این است که اهل دو ملت(کافر و مسلمان) از یکدیگر ارث نمی برند. در اینجا دو فرض وجود دارد:
یکی اینکه مسلمان از کافر ارث نمی برد و دیگری اینکه کافر از مسلمان ارث نمی برد. اینکه کافر از مسلمان ارث نمی برد، طبق همین حدیث، صحیح است و فقها بر طبق آن فتوا داده اند.[4]
ولی ارث نبُردن مسلمان از کافر، از این حدیث خارج است(یعنی مسلمان از کافر ارث می برد)؛ دلیلش قاعده ای است به نام: «الاِسلامُ یَزیدُ وَ لا یَنقُص[5] اسلام مایه زیادی است نه مایه نقص.» لذا اگر فرزند، مسلمان بود و پدرش کافر، در این صورت این فرزندِ مسلمان از پدرِ کافر ارث می برد.

شبهه عدم وارث و مُوَرِّث بودن انبیا و فرزندانشان:
نزاعِ معروفی بین اهل سنت و شیعه است که آیا انبیا ارث می گذارند یا نه؟ و آیا فرزندان پیامبران از آنها ارث می برند یا نه؟
آیه «یُوصِيكُمُ اللّهُ فِي أَوْلاَدِكُم[نساء/ 11]» عام بوده و شامل انبیا نیز است یعنی انبیا، هم مُوَرِّث هستند(یعنی ارث می گذارند) و هم وارث(یعنی ارث می بَرَند)؛
ولی فخر رازی(یکی از بزرگان اهل سنت) نقل می کند که این آیه به عمومش باقی نمانده و روایتی خاص، شمول آیه را درباره انبیا تخصیص زده است(و انبیا از تحتِ عموم این آیه خارج هستند).
حدیثی که فخر رازی به آن استناد کرده است، این حدیث است: «نحن مَعاشِرَ الأنبياءِ لا نُوَرِّثُ ما تَركناه صَدَقَةٌ[6]» یعنی ما پیامبران، چیزی به ارث نمی گذاریم و آنچه می ماند، صدقه است.
او این حدیث را مخصِّصِ عموم آیه قرار داده و به گمان خود ثابت کرده است که فرزندان پیغمبر ارث نمی برند.
فخر رازی در ادامه می گوید: در آن مناظره که بین حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و خلیفه وقت اتفاق افتاد؛ خلیفه با استناد به همین روایت، او را از ارث محروم کرد، و بعد حضرت زهرا(سلام الله علیها) به این آیه از قرآن تمسک کرد که «يُوصِيكُمُ اللّهُ فِي أَوْلاَدِكُم لِلْذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ[نساء/ 11]».
آن گاه استنباط فخر رازی این است که شاید به گمان فاطمه(سلام الله علیها)، خبر واحد[7]نمی تواند عامِّ قرآنی را تخصیص بزند، در حالی که در اصول ثابت شده است که می توان عموم آیه قرآن را با روایتِ واحد، تخصیص زد.[8]
بنابراین فخر رازی با این سخن، خواسته بگوید که استدلال فاطمه(سلام الله علیها) ناتمام است.

جواب شبهه

1 - صریحِ آیات قرآن، دالّ بر ارث بَری انبیا و فرزندان آنان
اینکه خبر واحد می تواند عموم آیه قرآن را تخصیص بزند، در علم اصول ثابت شده است و ما این را قبول داریم؛ اما در خصوص این مورد(یعنی ارث انبیا و فرزندانشان)، آیاتی از قرآن بالخصوص آمده است:

آیه اول: «وَ إِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِنْ وَرَائِي وَ كَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا [مریم/ 5] زکریا گفت: من از بعدِ خويش از وارثانم بيم دارم، و زنم نازا است، مرا از نزد خود فرزندى عطا كن.»

آیه دوم: «وَ وَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُدَ[نمل/ 16] و سليمان وارث داوود شد.»

باید توجه داشت که نمی توان این آیات را بر غیر اموال حمل کرد و نباید گفت که اینها مربوط به علوم و معارف هستند، چون هر کدام از انبیا با عنایت الهی به آن علوم می رسند نه با ارث!
اینکه زکریا عرض می کند: «إِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِن وَرَائِي وَ كَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِراً»، از این نمی ترسد که پسر عموهایش، نبوت و رسالت و ولایت او را ارث ببرند؛ چرا که اگر آنها جزءِ عِبادِ صالح هستند، در این صورت خداوند هم می داند که چه کسی را به این مقام برساند: «اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ[انعام/ 124] خدا بهتر داند كه پيغمبرىِ خويش كجا نهد»؛ و اگر ناصالح هستند، «قال لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[بقره/ 124]فرمود عهد من به ستمگران نمى رسد.» 
بنابراین زکریا از این جهت ترسی ندارد، بلکه می گوید: من می ترسم این خانه ای که در آن نشسته ام و مالی که در دستم است، به دست نااهل ها بیفتد. زکریا فرزند صالحی از خدا می خواهد که این زندگی-و لو همین مقدار ساده- به فرزندش برسد(و بعد از او فرزندش آن را در راه خدا مصرف کند.) آیا این که فرزند صالحی بیاید و در خانه زکریا بنشیند و عبادت کند، بهتر است یا طالِحان اسرائیلی بیایند و همین مختصر را بگیرند و مرکز معصیت قرار بدهند؟![9]

2– جعلی بودن روایت نقل شده:
وارثان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در آن زمان عبارت بودند از: فاطمه(سلام الله علیها)، علی(علیه السلام) و عباس(عموی پیامبر)، یعنی محلّ ابتلای ارث پیامبر، این چند نفر بودند و اگر قرار بود ارثی از پیامبر برسد، به آنها می رسید(چون، دختر، پسر عمو و عمو با رعایت طبقات ارث، وارث محسوب می شوند.)
حال چگونه است که پیامبر، این حدیث را به وارثان خود اطلاع نداده(و مثلاً نفرموده که شما از من ارث نخواهید بُرد) ولی این مطلب را به یک غریبه(که قرار نیست ارثی از پیامبر به او برسد) فرموده است؟!
این همان مطلبی است که حضرت زهرا(سلام الله علیها) خطاب به خلیفه وقت فرمود که آیا پدرم چیزی گفته که تو می دانی و من نمی دانم؟![10]
از نوع بیان فاطمه(سلام الله علیها) به دست می آید که حضرت برای اولین بار با این حدیث که خلیفه نقل کرد رو به رو شده بود.[11]

تحقیقی درباره اصل حدیث:
حدیثی که در جوامع روایی شیعه آمده است، به این صورت است که: «نَحنُ مَعاشِرُ الاَنبیاء لانُوَرِّث[12] یعنی ما پیامبران(نیامده ایم) که مال و اموال(به ارث) بگذاریم.»
منظور از اینکه انبیا مال و اموال به ارث نمی گذارند، این نیست که حتی به فرزندانشان هم چیزی از اموال آنها تعلق نمی گیرد، چون صریح آیات قرآن(که ذکرش گذشت) اثبات می کند که پیامبر از پیامبر ارث می برد و انبیا ارث می گذارند؛ بلکه منظور این است که آنچه مردم از انبیا ارث خواهند بُرد، ارث معنوی است مثل این حدیث که: «اِنَّ العُلَماءَ وَرَثَةُ الاَنبیاء[13] دانشمندان، وارثان پیامبران هستند» که واضح است ارثی که دانشمندان از پیامبران می بَرَند، علم و دانش است نه مال و اموال. مشکل اصلی با جمله ای است که خلیفه وقت به ذیل روایت، اضافه کرده است یعنی: «ما ترکناه صدقة: آنچه ما به جا می گذاریم، صدقه است». بنابراین اگر جناب فخر رازی، اصرار بر صحیح بودن این روایت دارد، وقتی می بیند که این روایت، مخالف و رو در روی آیات قرآن است، باید آن را کنار بگذارد نه اینکه عموم آیه ارث را با آن روایت، تخصیص بزند.[14]

سخن پایانی: با توجه به صریح آیات قرآن(چه آن آیه ای که به صورت عام، مسئله ارث را مطرح می کند و چه آیات خاصی که بیان شد)، انبیا نیز مانند سایر مردم برای فرزندانشان ارث می گذارند. بنابراین استدلال حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به آیه یِ «يُوصِيكُمُ اللّهُ فِي أَوْلاَدِكُم لِلْذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ[نساء/ 11] خداوند شما را دربارۀ[ارث] فرزندانتان سفارش می کند؛» برای دفاع از حق ارث خود، کاملاً صحیح بوده است.

پی نوشت:

[1]. الکافی، شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، ناشر: الاسلامیة، سال چاپ: 1407 ق، ص147.
[2]. همان، ص140.
[3]. همان، ص142و143.
[4]. المقنع، شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، ناشر: پیام امام هادی(علیه السلام)، سال چاپ: 1415 ق، ص502.
[5]. مَن لایَحضُرُهُ الفقیه، شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی، سال چاپ: 1363 ش، ج4، ص334.
[6]. التفسیر الکبیر، الرازی، فخر الدین، ناشر: دار احیاء التراث العربی، سال چاپ: -، ج9، ص514؛ کتابخانه فقاهت.
[7]. مقصود از خبر واحد، خبری است که باعث اطمینان انسان نمی شود بلکه تنها مفیدِ ظن است: بحوث فی علم الاصول، آیة الله صدر، سیدمحمدباقر، ناشر: مدین، سال چاپ: 1423 ق، ج4، ص338.
[8]. التفسیر الکبیر، الرازی، فخر الدین، ناشر: دار احیاء التراث العربی، سال چاپ: -، ج9، ص514؛ کتابخانه فقاهت.
[9]. درس تفسیر، آیت الله جوادی آملی، عبدالله، سوره نساء، جلسه 51.
[10]. الاحتجاج، شیخ طبرسی، احمد بن علی، ناشر: مطابع النعمان، سال چاپ: 1386 ق، ج1، ص102.
[11]. درس تفسیر، آیت الله جوادی آملی، عبدالله، سوره نساء، جلسه 51.
[12]. بحار الانوار، علامه مجلسی، محمدباقر، ناشر: مؤسسة الوَفاء، سال چاپ: 1403 ق، ج29، ص355.
[13]. همان، ج2، ص92.
[14]. درس تفسیر، آیت الله جوادی آملی، عبدالله، سوره نساء، جلسه 51.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 1 =
*****