غزالی همنشین شیطان

21:56 - 1396/05/10

احمد غزالی یکی از اقطاب بزرگ تصوف است که انحراف او به حدی شدید است که شیطان را الگو و مربی خود میداند.

تفكرات هر شخصي بيانگر شخصيت مذهبي اوست, با سيري كوتاه در تفكرات احمد غزالي در مي يابيم كه او مسلماً شيعه نيست. لكن از مذهب غزالي يك بحث مستقل ارائه مي كنيم: شاگرد امام محمد غزالي در رساله محاكات به اين مضمون حكايت نموده چنانكه قاضي در مجالس نيز فرموده كه: امام غزالي در سفر مكه معظم سيد شريف مرتضي ملاقات كرده و ميان ايشان مباحثات در مذهب جاري شد و به اين سبب غزالي از تسنن برگشت و شيعه گشت و چون از حج برگشت و به برادر خود احمد غزالي برخورد و حال آنكه رجوع او را به تشيع شنيده بود پس احمد به او گفت كه: رجوع تو به مذهب اماميه عجب است. امام محمد غزالي گفت كه: اختيار كردن من سابقاً مذهب غير اماميه را عجب است بعد از آن اين شعر را بر احمد خواند:

درست بر ما عرض ايمان كرد و رفت         

پير گبري را مسلمان كرد و رفت

پس ميان غزالي و برادرش مناظره به طول انجاميد تا آنكه احمد روز سوم به موت فجاه متوفي گرديد))1

از اين حكايت به خوبي مذهب احمد غزالي معلوم مي شود.

علامه محمد علي بن وحيد بهبهاني چنين مي گويد: ((احمد غزالي شيطان را سيد الموحدين مي دانسته و مي گفته من لم يتعلم التوحيد من ابليس فهوزنديق))2 يعني كسي كه توحيد را از شيطان نياموزد كافر است.

دكتر حلبي نيز مي گويد, ((ريتر معتقد است كه احتمالا همين عقيده به ((يزيديه)) پرستش شيطان را داده است و احمد تيمور پاشا در اليزيديه ص 61-59 بدين معنا اشاره كرده است.))3

عقيده احمد غزالي در مورد شيطان در مقياس هيچ يك از منابع اصيل اسلامي و شيعي نمي گنجد و ما با سيري مختصر در منابع اسلامي, ريشه اين تفكر را نتقادانه زير و رو خواهيم كرد:

الف: قرآن و ديدگان آن در مورد شيطان.

1-شيطان عامل خروج آدم از بهشت: فازلهما الشيطان عنها فاخرجهما مما كانافيه4

2-شيطان به فحشا امر مي كند: الشيطان يعدكم الفقر و يامركم بالفحشاء5

چگونه موجودي كه سلطان فحشاست مي تواند در عين حال سيدالموحدين هم باشد!!

3-شيطان عصيان گر در پيشگاه الهي: ان الشيطان كان للرحمن عصيا6

4-دوست شيطان زيانكار است: و من يتخذ الشيطان وليا من دون الله فقد خسر خسرانا مبيناً7

5-شراب خواري و قماربازي از شيطان است, انما الخمر و المسير و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشيطان8

6-بدترين همراه شيطان است: و من يكن الشيطان له قرينا فساء قرينا9

7-شيطان در كنار رباخواران است: الذين ياكلون الربالايقومون الا كما يقوم الذي يتخبطه الشيطان من المس10

8-شيطان دشمن بشريت: ان الشيطان للانسان عدو مبين11

9-شيطان كافر به حق تعالي است: و كان الشيطان لربه كفوراً12

10-طرفداران شيطان زيانكارند الا ان حزب الشيطان هم الخاسرون13

11-امر حق تعالي به اينكه شيطان را دشمن بگيريد: ان الشيطان لكم عدو فاتخذوه عدوا14

اين چند آيه اجمالي بود از ده ها آيه اي كه در مورد شيطان نازل شده است, آيا موجودي كه از ديدگاه حق تعالي كافر است و شراب خواري و قمار بازي و بت پرستي و رباخواري را ترويج مي كند سيد الموحدين است؟ آيا اقتداء به اين سيدالموحدين, ثمره اي بهتر از اقطاب منحرف و مثلاً موحد!! صوفيه خواهد داشت؟!

ب: روايات و شيطان

1-قال علي عليه السلام:.... فعدو الله امام المتعصبين و سلف المتكبرين... الاترون كيف صغره الله بتكبره و وضعه بترفعه فهو في الدينا مدحوراً و اعدله في الاخره سعيرا15

حضرت مي فرمايند: شيطان دشمن خدا و پيشواي اهل تعصب است, بزرگ متكبرين آيا نمي بينيد كه خداي تعالي او را به خاطر كبرش چگونه كوچك كرد و به واسطه بلندپروازي اش او را پست گردانيد, پس در دنيا مطرود است و در آخرت اهل جهنم است))

2-و باز امير المومنين عليه السلام مي فرمايند: فاحذروا عبادالله عدوالله ان يعديكم يدائه .... فانما تلك الحميه تكون في المسلم من خطرات الشيطان....16

يعني: اي بندگان خدا از دشمن خدا برحذر باشيد كه مي خواهيد شما را گرفتار بلاي خودش كند پس آن تعصب كه در ابليس بود و اكنون در وجود شماست از وسادس شيطان است.

موجودي كه پرچمدار عصبيت و كفر و بت پرستي در پيشگاه الهي است چگونه از ديدگاه عارفي بصير!! چون غزالي, سيدالموحدين است؟!

آيا احمد غزالي براي ادعاي پرچم خود- توحيد شيطاني جز آنچه كه صوفيه مي گويند مبني بر اينكه چون ابليس آدم را سجده نكرد پس موحد حقيقي است دليل محكمي مي تواند از مصادر وحي ارائه دهد؟ يا مرجع اوهام او خيالبافيهاي توجيه گونه سران صوفيه است؟

آيا طبق آنچه كه ريتر مبني بر ابداع خرقه يزيديه براساس تفكر غزالي ادعا كرده نبايد غزالي را يك بدعت گذار بزرگ در شريعت مصطفوي دانست؟! بله:

آنچه كه از غزالي در كتب تاريخي به يادگار مانده ثابت مي كند كه شالوده تفكر يزيديه را احمد غزالي گذارده است. به عبارت ديگر پايه ريز تفكر (يزيديه) بعد از حلاج و ابوالقاسم گرگاني جز غزالي كسي نيست.

امام علي عليه السلام مي فرمايند: ((ان ابغض الخلائق الي الله رجلان, رجل وكله الله الي نفسه فهو جائر عن قصد السبيل, مشغوف بكلام بدعه و دعا ضلاله, فهو فتنه لمن افتتن به ضال عن هدي من كان قبله, مضل لمن اقتدي به في حياته و بعد وفاته, حمال خطايا غيره, رهن بخطيئته....))17

يعني: دشمن ترين آفريده ها نزد خداوند دو نفرند: مردي كه خدا او را به حال خود گذاشته و از راه راست دور افتاده است, دل او شيفته بدعت است و مردم را گمراه كرده به فتنه انگيزي مي كشاند و راه رستگاري گذشتگان را گم كرده و طرفداران خود را و آيندگان را گمراه ساخته است. بار گناه ديگران را بر دوش كشيده و گرفتار زشتي ها خود نيز مي باشد.....))

آيا انساني كه در كلام حضرت امير سلام الله عليه به عنوان بدترين خلائق ناميده شده مي توند پرچمدار هدايت آن هم از ناحيه امام معصوم عليه السلام باشد؟ هر كسي كه بدعتي را در جامعه پايه ريز مي كند طبق فرمايش حضرت مولا گرفتار گناه خود و ديگراني كه به آن عمل كرده اند مي باشد. يقيناً با چنين افكاري كه از غزالي برجاي مانده هيچگاه نمي توانيم او را به شيعه بودن متصف نمائيم.

و باز حضرت مولانا علي عليه السلام مي فرمايند: ((ان شر الناس عندالله امام جائر ضل و ضل به فامات سنه ماخوذه و احيا بدع متروكه))- يعني: بدترين مردم در نزد حق تعالي پيشواي ستمگري است كه خود گمراه و مايه گمراهي ديگران است. كه سنت پذيرفته شده اي را بميراند و بدعت ترك شده اي را زنده گرداند)).18

سنت متروك و مردود حلاج و شعار موحد بودن شيطان را احمد غزالي براي ديگر بار زنده كرد و ننگ اين بدعت سياه را بر پيشاني سلاسل اقطاب چسباند آنكسي كه در بيان اميرالمومنين عليه السلام شرالناس است گمراه و گمراه كننده ديگران و زنده كننده بدعت آنان است هيچ گاه لياقت رهبري آن هم رهبري عرفاني را نخواهد داشت. اگر در ميان سلسله خيالي صوفيه جز غزالي با اين تفكرات شخص ديگري وجود نمي داشت براي مخدوش دانستن آن كافي بلكه فوق كفايت بود. اقتدا به چنين پيشوائي كه به تعبير حضرت امير سلام الله عليه ضال و مضل است. نتيجه اي جز ايجاد خرقه يزيديه نخواهد داشت. چگونه آنكسي كه قلبش در گرو بدعت است و از گمراهي نفس در سيه چالهاي خودخواهي بي خبر است مي تواند جامعه اي را به سوي نور هدايت كند.

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

منابع:

1-مجالس المومنين ج 2 ص 192- قصص العلماء ص 417- خيراتيه ج 1 ص 84

 2-خيراتيه ج 2 ص 126- شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 1 ص 107

 3-مباني عرفان و احوال عارفان ص 415

 4-بقره 26

 5-بقره 268

 6-مريم 44

 7-آل عمران 119

 8مائده 90

 9-نساء 38

 10-بقره 275

 11-يوسف 5

 12-اسراء 27

 13مجادله 19

 14-فاطر 6

 15-نهج البلاغه خطبه192

 16-نهج البلاغه خطبه 192

 17-نهج البلاغه خطبه 17 – ترجمه مرحوم دشتي

 18-نهج البلاغه خطبه 162 ترجمه مر حوم دشتي

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 0 =
*****