وقتی دیدمش حس خیلی کمی بهش داشتم و دارم!

10:18 - 1392/02/10
سلام من پسر 30 سالمه کارمندم دولتم و فوق لیسانسم تازگی با یه خانمی اشنا شدم که دانشجوی دکتراست و حدودا دو ماهی است که باهم حرف می زنیم و از کلیات باهم بحث کردیم و همجنین وارد جزئیات هم کمی شدیم ولی ...
شکست عشقی

سلام

من پسری هستم 30 ساله. کارمند دولتم و فوق لیسانس. به تازگی با یه خانمی آشنا شدم که دانشجوی دکتراست و حدودا دو ماهی است که باهم حرف می زنیم و از کلیات با هم بحث کردیم. همچنین مقداری وارد جزئیات هم شدیم. برام جالبه که تا به حال نقطه منفی در ایشون ندیدم و مخالفتی با هم نداشتیم. ولی چند تا مشکل وجود داره. یکی اینکه وقتی به ایشون میگم یکم بیشتر حرف بزنیم و خانوادت رو هم در جریان بذار تا بیشتر در مورد من بدونن، میگه می ترسم و آمادگی ندارم. 

دوم اینکه من وقتی ایشون رو دیدم نسبت به ایشون حس خیلی کمی داشتم و دارم (نمی دونم احساس می کنم اون جذابیت ظاهری کمی رو واسم داره) و ایشون هم همین حالت رو نسبت به من داشتن. آیا این حس برامون مشکلی ایجاد نمی کنه؟

سوم اینکه من قبل از این، یه مورد شکست عاطفی هم داشتم که همه چی رو در این مورد به ایشون توضیح دادم؛ ولی هنوز اون مورد قبلی رو کاملا فراموش نکردم! لطفا راهنمایی بفرمایید.

پاسخ

سلام
در مورد اینکه ازش خواستی به خونوادش بگه خب این پیشنهاد خوبی نیست و ممکنه خونوادش مخالف این رابطه باشن و حتی اگه بدونن شما اینطور با هم رابطه برقرار کردین با ازدواج شما هم مخالفت کنن. از طرفی ممکنه به خانوادش بگه و بعد خانواده شما قبول نکنن. راه درست اینه که اگه شما ایشون رو فرد مناسبی برای ازدواج میدونی و میدونی تناسب های لازم فکری، اعتقادی، اخلاقی و رفتاری رو باهم دارین باید رسما از طریق خانواده اقدام کنی.
در مورد اینکه ظاهر طرف زیاد برات جذاب نبود و اون هم همین حس رو نسبت به شما داشت خب یک پسند اولیه برای ازدواج نیازه و نباید اینطور باشه که به هیچ وجه از ظاهر طرف خوشت نیاد ولی پسند حداقلی هم کفایت میکنه؛ چون بعد از ازدواج قیافه یواش یواش عادی میشه و اونی که مهمه و عشق و علاقه و زندگی پایدار رو میسازه تناسب های لازمیه که بالا گفتم و باید بیشتر اون ها رو بررسی کنی.
در مورد اینکه شکست عاطفی داشتی و هنوز مورد قبلی رو کامل فراموش نکردی، باید اول تکلیف اون عشق اولی رو مشخص کنی. اینکه اون رو کامل فراموش نکردی شاید به این خاطره که هنوز تو دلت امیدی برای رسیدن به اون هست و برای اینکه کامل فراموشش کنی باید اون امید رو از بین ببری و برای این یا باید به این نتیجه برسی که به هیچ وجه به درد هم نمی خوردین و یا اینکه به هیچ وجه به هم نمیرسین. در هر صورت باید دلت از رسیدن به اون نا امید بشه تا بتونی با ازدواج و عشق جدید اون رو به طور کامل فراموش کنی.
پیروز و سربلند

نظرات

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

با سلام. داداش من کاملا واضح است که برای رفع کوتی میخواهید ازدواج کنید.

تصویر فاطمه
نویسنده فاطمه در

سلام من 24 سالمه آقا پسري كه همكلاسي من بوده از خود من خواستگاري كرده و ميخواد منو به خونوادش معرفي كنه منتها 2 ماه از من كوچيكتره و من از اين بابت خيلي ميترسم كه نكنه بعدا مشكل بوجود بياد :( كمكم كنين

تصویر حسین وجدانی «مشاور»

سلام
یک ملاک ترجیحی در انتخاب همسر این است که دختر چند سالی کوچکتر باشد چون زن ها زودتر شکسته می شوند و از نظر جنسی زودتر سرد می شوند و همچنین رشد عقلی دخترها زودتر است اما این ملاک ترجیحی قابل گذشت است یعنی در موارد مشاوره ای از ازدواج هم سن ها منع نمی شود چون شکسته شدن زنها با لوازم آرایش قابل اصلاح است و مشکل سردی انها با کمک تقویت کننده های جنسی قابل حل است در زمینه رشد عقلی هم باید گفت که اختلاف رشد عقلی دختر و پسر در سنین کم بیشتر است اما اگر سن بالا باشد این اختلاف کمتر است .
لذا از آنجایی که شما تقریبا هم سن هستید این ازدواج با در نظر گرفتن سایر شرایط مشکلی ندارد یعنی اگر بقیه شرایط تان به هم بخوره مسئله سن قابل حل می باشد

تصویر سپیده
نویسنده سپیده در

باسلام من از زمانی که 10سالم بود مشکلات خانوادگی زیادی داشتیم. تصادف برادرم و به دنبالش مشکل مغزی که براشون بوجود آمد و هنوز درگیر هستیم. جدایی هر سه برادرم از همسرشون، جدایی خواهرم از همسرش و اینکه همسر فعلی اش بینهایت اذیتش میکنه و شکست عشقی که خودم خوردم و انقدر بخاطر مشکلات خواهروبرادرای بزرگتر از خودم غصه خوردم که به شدت روی من تاثیر گذاشته و دوبار نامزدیمو به هم زدم و به هیچ کس نمی توانم اعتماد کنم. ضمن اینکه هرکس از مشکلاتی که پشت سر گذاشتیم مطلع میشه سرزنشم میکنه و میگه شما کلا مشکل دارین و آدم نیستین من به شدت دچار افسردگی شدم.

تصویر mahsa
نویسنده mahsa در

سلام.من 20 سالمه پارسال با يه پسر اشنا شدم واقعا بهش علاقه داشتم خانوادشم مطلع بودن قرار بود 2سال بعد ازدواج كنيم اما بعد يك سال فهميدم بهم خيانت كرده و همزمان با چند نفر ديگه هم رابطه داشته بدجور شكست خوردم تقريبا يه ماه جدا شديم اما نميدونم ديگه از اين به بعد چطور به كسي اعتماد كنم باهاش ازدواج كنم من واقعا به كمك احتيج دارم وضعيت روحيم خوب نيس خواهشا كمكم كنين...

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
8 + 1 =
*****