شیطانی که شیعه امیرالمؤمنین(ع) شد

13:23 - 1403/04/03

هام‌‌ بن‌‌ هیثم بن لاقیس بن ابلیس، شیطانی بود که در زمان حضرت نوح توبه کرد و در زمان رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله از شیعیان امیرالمؤمنین علیه‌السلام شد.

من کنت مولاه فهذا

شیطان شیعه امیرالمؤمنین | ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام و محبت آن امام همام، نعمتی است که خداوند دل‌های پاک و حق‌پذیر را از درک آن بی‌بهره نمی‌گذارد.

امام صادق علیه‌السّلام فرمودند: رسول خدا صلّى‌اللَّه‌علیه‌و‌آله در کوه‌هاى تهامه مردى را دیدند که بر عصاى بلندى به اندازه درخت خرما تکیه زده است [و ایشان را صدا می‌زند].

پیامبر به او فرمود: این صدای یک جن است. آن جن گفت: [بله] من هام‌‌ بن‌‌ هیثم بن لاقیس بن ابلیس هستم. حضرت فرمود: بین تو و ابلیس دو پدر هست؟

گفت: آرى.

پیامبر: بر تو چه گذشته؟

جنی: روزگارم را به بیهودگى گذراندم مگر اندکى از آن را. از روزى که قابیل، هابیل را کشت، من بودم. مى‌‌توانستم حرف بزنم. مردم را از توجه به خدا منع می‌کردم، در بیشه‌ها مى‌‌گشتم و از تپه‌‌ها بالا مى‌‌رفتم و مردم را به قطع رحم با خویشاوندان و مال حرام دعوت مى‌‌نمودم.

پیامبر: بد سیره‌‌اى است که پیرمردی در سنین کهنسالى به اندیشه مى‌‌نشیند؛ ولی سنین جوانیش را در آرزوها و خیال‌پردازى، گذرانده است.

آن جن گفت: من توبه کرده‌‌ام [و دیگر مانند گذشته عمل نمی‌کنم. در واقع] آن زمان که همراه حضرت نوح علیه‌السّلام در کشتى‌‌اش بودم، [به نظرم رسید که او باید صبر می‌کرد و قومش را نفرین نمی‌کرد؛ برای همین] او را به خاطر نفرینی که علیه قوم خویش مى‌‌نمود، ملامت کردم، آن حضرت نیز [که گویا موقعیت را مناسب دیده بود،] مرا به توبه واداشت [و گفت: تو که برای مردم خیرخواهی می‌کنی، پس چرا به فکر خودت نیستی و توبه نمی‌کنی؟ من هم به دست او توبه کردم]. پس‌از‌آن، با حضرت هود علیه‌السّلام، همراه با کسانى که به او ایمان آورده بودند، در مسجد آن حضرت بودم ... و با الیاس در منطقه شنزار به سر مى‌‌بردم و همراه حضرت ابراهیم علیه‌السّلام نیز آن هنگام که قومش با او بد کردند و آن حضرت را در آتش انداختند حضور داشتم. من در میانه منجنیق و آتش بودم که خداوند آتش را بر آن حضرت سرد و سلامت کرد.

پس‌ازآن نیز، آنگاه که برادران یوسف به او حسادت ورزیده و او را در چاهى افکندند، با او بودم. من او را گرفته و با آرامی در قعر چاه گذاشتم. بعد از آن، در زندان نیز یار و انیس‌‌ او بودم تا اینکه خداوند وى را از آنجا رهایى بخشید.

سپس، همراه با حضرت موسى علیه‌السّلام بودم. آن حضرت بخشى از تورات را به من آموخت و فرمود: اگر در زمان حضرت عیسى هم بودى، سلام مرا به او برسان.

من نیز عیسى علیه‌السّلام را ملاقات کردم و سلام موسى را به ایشان رساندم و همراه آن حضرت بودم تا اینکه بخشى از انجیل را به من آموخت و فرمود: اگر در دوران محمّد صلّى‌اللَّه‌علیه‌وآله بودى سلام مرا به آن حضرت ابلاغ کن. پس اى رسول خدا! عیسى بر تو سلام مى‌‌رساند.

رسول خدا صلّى‌اللَّه‌علیه‌وآله فرمود: بر عیسى، روح خدا و کلمه‌‌اش تا آن زمان که آسمان‌ها و زمین پا برجایند، سلام و بر تو نیز سلام اى هام! که سلام آنان را به من رساندى. اگر درخواست و حاجتى دارى، بگو.

هام گفت: حاجت و خواسته من آن است که خداوند تو را براى امّتت نگاه دارد و آنان را براى تو نیکو و شایسته و صالح گرداند و به آنان استقامت عطا کند تا به پای وصى و جانشین پس از تو بایستند؛ چرا که امت‌هاى قبل، به خاطر سرپیچى از اوصیاى الهى، به هلاکت رسیدند و خواسته من آن است که اى رسول خدا سوره‌‌اى از قرآن به من تعلیم دهى تا آن را در نمازم بخوانم.

رسول خدا نیز به امیرالمؤمنین علیه‌السّلام فرمودند: به هام قرآن یاد بده و با او مدارا کن.

هام گفت: اى رسول خدا! این کسى که مرا به او مى‌‌سپارى کیست؟ ما گروه جنّیان دستور نداریم از کسى که پیامبر یا جانشین پیامبر نیست، فرمان‌بردارى کنیم.

رسول خدا فرمود: اى هام! در کتاب‌های پیشین، وصى «آدم» را چه کسى یافتید؟ گفت: «شیث».

فرمود: جانشین «نوح» که بود؟ گفت: «سام».

فرمود: جانشین «هود»؟ گفت: «یوحنا بن حنان» پسر عموى هود.

فرمود: وصىّ و جانشین «ابراهیم»؟ گفت: «اسماعیل و جانشین اسماعیل، اسحاق».

فرمود: جانشین «موسى»؟ گفت: «یوشع بن نون».

فرمود: جانشین «عیسى»؟ گفت: «شمعون بن حمون صفا» پسر عموى مریم.

فرمود: چرا این‌ها جانشینان پیامبران بودند؟

گفت: چون زاهدترین مردم در دنیا و راغب‌‌ترین ایشان به آخرت بودند.

فرمود: در کتاب‌های [پیشین]، جانشین «محمّد» را چه کسى یافته‌‌اید؟ گفت: در تورات، نامش «إلیا» است.

فرمود: ایشان همان «إلیاست»، او على جانشین و برادر من است، او زاهدترین مردم نسبت به دنیا و راغب‌‌ترین ایشان در نزد خداوند به آخرت مى‌‌باشد.

هام بر امیرالمؤمنین علیه‌السّلام سلام کرد و گفت: اى رسول خدا! آیا او نام دیگرى هم دارد؟

فرمود: آرى، «حیدر».

آنگاه امیرالمؤمنین علیه‌السّلام سوره‌‌هایى از قرآن را به او آموخت.

هام گفت: اى على! اى جانشین محمّد! آیا آنچه از قرآن به من آموختى براى نماز من کافى است؟

فرمود: آرى. اندک قرآن هم، بسیار است.

هام بعد از یادگیری قرآن دوباره خدمت پیامبر رسیده و از ایشان خداحافظی کرد و رفت... .[1]

و بدین ترتیب این جنی که از فرزندان ابلیس بود، به دست پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله از شیعیان و محبین امیرالمؤمنین علیه‌السلام شد.

پی‌نوشت:
[1]. خرائج و جرائح، موسسه امام مهدی عجل ‌الله‌ تعالی ‌فرجه، ج2، ص856.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
13 + 6 =
*****