دستبرد به عراقی ها

09:13 - 1392/03/09
رهروان ولایت ـ فهمیدم می خواهد به مواضع عراقی ها دستبرد بزند . خطر داشت ، ولی چاره ای نبود
دستبرد به عراقی ها

حفاظت دو تپه که به نام های تپه علی و تپه حسین بین بچه ها مشهور شده بود، به عهده ی بچه های ما بود . هر گروهی که می رفت ، باید غذای پانزده روزه ی خودش را هم می برد .

چهار – پنج کیلومتری تپه ها چشمه ی آبی بود که با زحمت و خطر زیاد بیست لیتری ها پر می شدند و بالای تپه می رفتند . حتی پتو ها را نمی توانستیم آفتاب کنیم . پتو ها پر از شپش شده بود . حمام را هم که اصلا حرفش را نزنید .یک روز آذوقه مان تمام شد . آن موقع ها نان را در گونی هایی از جنس کنف و پارچه می گذاشتیم . گونی ها را تکاندیم و خاک ها را از خرده نان ها جدا کردیم . باور کنید سهم هر کس یک قاشق خرده نان هم نشد . عزت الله ایزد پناه اجازه خواست برود برای تهیه غذا . می دانستم به طرف نیروهای خودی نمی تواند برود .چند ساعت پیاده باید می رفت . فهمیدم می خواهد به مواضع عراقی ها دستبرد بزند . خطر داشت ، ولی چاره ای نبود . یادم نیست چه ساعتی از شب رفت .صبح اول وقت با یک گونی کنسرو آمد...

 راوی: غلامحسین غیب پرور، فرمانده لشکر پیاده 19 فجر

 

 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 0 =
*****