نقش آقازاده‌ها در حوادث کربلا

15:47 - 1399/06/01

یکی از عوامل مهم در پیدایش واقعه کربلا را می‌توان این دانست که خواص و افراد تاثیرگزار به وظایفشان درست عمل نکردند.

کربلا

یکی از موضوعات مهم صدر اسلام چگونگی به انحراف رفتن جامعه ای است که توسط تلاش‌های شبانه روزی رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بنا شده بود، انحرافی که سبب شد بعد از حدود نیم قرن از وفات پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فردی شراب‌خوار به مسند حکومت جامعه اسلامی تکیه زده و خویشتن را خلیفه و جانشین پیامبر نام گذاری کند، این انحراف و دگرگونی به حدی بود که نهایتا زینت دوش رسول به همراه یارانش که برای اصلاح آن اقدام کرده بودند به زیر سم اسب‌ها برده شدند.

در مورد دلایل به وقوع پیوستن حادثه کربلا قلم‌ها زده شده و سیاه‌ها پر شده است ولی آنچه که نباید از آن غفلت کرد، نقش آقازاده‌هایی است که به خاطر جایگاهِ پدرانشان در صدر اسلام می‌توانستند جامعه را از انحراف نجات داده و با حمایت خویش از وقوع حادثه کربلا جلوگیری کنند، ولی متأسفانه در آن برهه مهم تاریخی سخنی از ایشان به میان نیامده است، افرادی مانند ابراهیم بن مالک اشتر، که در قوم مذحج و خاندان نخع که از طائفه‌های مهم یمن به شمار می‌آمده بزرگ شده بود[1] قبیله‌ وی در فتوحات شام و عراق و قادسیه نقش بسزایی داشته[2] و پدرش مالک اشتر سرور طائفه خویش به شمار می‌رفته، که به خاطر نقش‌هایی که در صدر اسلام، مخصوصاً مقابله با انحرافات موجود در زمان برخی از خلفاء[3] و همراهی با مولای متقیان امام علی(علیه‌السلام) در جنگ‌های صفین و جمل داشته است، مورد احترام دیگر مسلمانان بوده است.اما با وجود آنکه پدرِ ابراهیم از خواص اصحاب امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) به شمار می‌آمده ـــ به گونه‌ای که امام علی(علیه‌السلام) پس از شنیدن خبر شهادت وی‌ می‌فرماید: «خدا رحمت کند مالک را، او برایم چنان بود که من برای رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بودم» [4]ــ ولی فرزندش ابراهیم هیچ نقشی در همراهی با امامان شیعه نداشته است، این فرد گرچه بعدها در قیام مختار ثقفی شرکت کرد و انتقام خون شهداء کربلا را گرفت، ولی در واقعه کربلا نامی از وی به میان نیامده است با وجود آنکه از چنان جایگاه مهم و شخصیت نیرومندی برخوردار بود که شیعیان کوفه پیوستن وی را به قیام مختار سبب قدرت گرفتن آن می‌دانستند و از سوی محمد بن حنفیه برای این کار نامه‌ای به سوی وی ارسال شده بود.[5]

فرد دیگری که می‌توانست به خاطر نقش و جایگاه پدرش در صدر اسلام از امام حسین(علیه‌السلام) حمایت کند، ولی متأسفانه از این کار سر باز زد عبدالله بن زبیر است، پدر وی، زبیر از اولین افرادی است که به پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) ایمان ‌آورد[6] و جزء اولین مهاجرین به سوی حبشه به شمار می‌آمد.[7] زبیر در زمان حمله سقیفه نشینان به خانه وحی تنها فردی است که  برای دفاع از حریم ولایت دست به شمشیر می‌برد،[8] و تا زمان برپایی حکومت مولای متقیان امام علی(علیه‌السلام) از افرادی است که از ایشان حمایت می‌کند  و حتی جزء افرادی است که مردم را برای بیعت با آن حضرت ترغیب می‌کند، ولی بعدها زمانی که از سوی امیر المؤمنین علی(علیه‌السلام) به وی منصبی داده نشد[9] دست به توطئه زده فتنه جمل را برپا می‌کند، فرزند وی، عبدالله نیز در این کش و قوس‌های زندگی پدر همراه وی بوده و بنا بر برخی از احادیث وی یکی از دلایل انحراف و گمراهی پدر خویش به شمار آمده است.[10] عبدالله بن زبیر بعد از مرگ پدر خویش، نیز در سطح جامعه از قدرت و مقبولیت بالایی برخوردار بوده است به همین خاطر معاویه، به فرزند خویش توصیه می‌کند که بعد از رسیدن به خلافت جزء اولین کارهایش برخورد با وی باشد[11]، به همین خاطر یزید در اولین اقدام خویش با نوشتن نامه به حاکم مدینه از وی می‌خواهد که از عبدالله به زبیر بیعت بگیرد، که وی از این کار سرباز می‌زند و به مکه مهاجرت می‌کند.[12]

عبدالله که در برهه‌ای از تاریخ تلاش می‌کند که با حمایت از امام حسین(علیه‌السلام) خویشتن را طرفدار خاندان رسالت جلوه دهد و مقبولیت از دست رفته خاندان زبیر را در میان طرفداران اهل بیت(علیه‌السلام) باز جوید،  برای گرفتن حق امام حسین(علیه‌السلام) دست به شمشیر برده و در مقابل حاکمِ معاویه می‌ایستد آنچنان که نقل کرده‌اند، میان حضرت سید الشهدا (علیه‌السلام) و ولید بن عتبه که از طرف عمویش معاویه در مدینه حکومت داشت درباره مالی که آن حضرت بود نزاعی روی داد و ولید بن عتبه می‌خواهد از قدرت خود بر علیه آن حضرت استفاده کند و حق او را پایمال سازد. امام حسین(علیه‌السلام) در مقابل با وی ایستاده و می‌فرماید: حق مرا به من باز گردان و گرنه شمشیر به دست خواهم گرفت و در مسجد رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به پای ایستاده مردم را به حلف الفضول[13] دعوت می‌کنم. عبدالله بن زبیر که در همان ساعت در مجلس ولید حضور دارد در همراهی با حضرت اباعبدالله الحسین(علیه‌السلام) می‌گوید: به خدا سوگند اگر او چنین دعوتی کند من نیز شمشیرم را به دست خواهم گرفت و به دفاع از او قیام خواهم نمود تا حق او را از تو بگیرم ... ولید بن عتبه که کار را بدین منوال می‌بیند حق آن حضرت را به ایشان باز می‌گرداند.»[14]  اما همین عبدالله بن زبیر  زمانی که پی به مرگ معاویه بن ابوسفیان می‌برد، به طمع، به دست گرفتن قدرت، از همراهی با حضرت اباعبدالله الحسین(علیه‌السلام) خود داری می‌کند، در حالی که پس از واقعه عاشورا با در دست گرفتن پرچم خونخواهی شهداء کربلا تلاش می‌کند مردم را برای مقابله با بنی‌امیه ترغیب کند، در حالی که اگر در آن دوران با امام حسین(علیه‌السلام) همراهی می‌کرد و خاندان زبیر را  ــ که بعدها به وسیله ایشان پایه‌های حکومت خویش را مستحکم کرد ــ به حمایت از آن حضرت تشویق می‌کرد، شاید واقعه کربلا اتفاق نمی‌افتاد.

در جریان حادثه کربلا افراد دیگری نیز حضور دارند که پدرانشان از افراد تأثیرگذار صدر اسلام بوده‌اند و در رکاب رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) شمشیر زده‌اند، ولی به خاطر خوی اشرافی گری و دنیا طلبی خویش، در مقابل امام حسین(علیه‌السلام) ایستاده و ایشان را به شهادت رساندن در این زمینه می‌توان از عمر بن سعد یاد کرد، عمر در خانواده‌ای رشد نمود که پدرش سَعد بن ابی‌وَقّاص از اولین افرادی است که به رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) ایمان آورد، و قبل از ایشان به مدینه مهاجرت کرد. وی به خاطر مهاجرتی که به مدینه داشت از تمکن مالی زیادی برخوردار نبود، ولی بعد از آنکه خلیفه دوم سهم بیشتری (تبعیضی) در بیت المال برای همراهان پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در جنگ‌ها قرار داد، سعد نیز به خاطر حضور در جنگ بدر و احد از ثروت زیادی بهره‌مند شد، به گونه‌ای که بعد از مدتی به کاخ نشینی روی آورد[15]. این خلق و خوی اشرافی‌گری سعد به فرزندش عمر نیز سرایت کرد به گونه‌ای که بعدها وی به طمع مُلک ری حاضر شد فرزند اشرف مخلوقات را به شهادت برساند.

حوادث صدر اسلام حکایت کننده از این واقعیت است که خواص و افراد تأثیر گذار که معمولاً به خاطر جایگاه پدرانشان می‌توانستند جامعه را از انحرافات مختلف آگاه کرده و از وقوعِ واقعه کربلا جلوگیری کنند، متأسفانه به خاطر عدم بصیرت و همچنین مطامع دنیایی اقدام به چنین عملی نکردند، در نتیجه پنجاه سال بعد از وفات پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، اهل بیت ایشان به اسارت رفته و عزیزترین افرادشان به شهادت رسیدند.

ــــــــــــــــــــــــــ

پی‌نوشت
[1]. جمهرة انساب العرب، ابن‌حزم‌اندلسی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ١4١٨ه. ق،ص4١5.
[2]. مصنف ابن ابی شیبة فی الاحادیث و الآثار، ابن ابی‌شیبه، عبدالله بن محمد، مصنف ابن‌ابی شیبه فی الاحادیث و الآثار، تحقیق سعید محمداللحام، بیروت: دارالفکر، ۱۴۰۱ق، ج۸، ص۱۴.
[3]. الغدیر،علامه امینی، بی‌تا،بی‌جا،ج9،ص199.
[4]. شرح نهج البلاغة ابن أبی الحدید، ابن ابی الحدید مکتبة آیة الله العظمی المرعشي النجفي (ره)ج15،ص98.
[5]. طبقات الکبری، ابن‌سعد، محمد، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارصادر.،ج۵،ص۹۹.
[6]. الطبقات الکبری، ابن سعد، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، درالکتب العلمیة، ۱۴۱۰ق. ج۳، ص۷۵.
[7]. تاریخ ابن خلدون (دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر)، ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تحقیق خلیل شحادة، بیروت،‌ دار الفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸/۱۹۸۸ق.ج۲، ص۴۱۵.
[8]. الإمامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، ابن قتیبه دینوری، عبد الله بن مسلم، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، چاپ اول، ۱۴۱۰/۱۹۹۰ق. ج۱، ص۲۸.
[9]. الامامة و السیاسة، ج ۱، ص ۴۹.
[10]. نهج البلاغه، حکمت ۴۵۳.
[11]. انساب الاشراف، البَلَاذُري، دار الفكر – بيروت، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996 م،  ج۵، ص۱۴۵.
[12]. تاریخ طبری، طبری، محمد بن جریر، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج5، ص 338.
[13]. حلف الفضول یا پیمان جوان مردان، پیمانی که در دوره جاهلیت بین بزرگانی از قبایل مختلف در مکه در جهت حمایت وقیام به خاطر رفع ظلم و ستم از هر مظلومی در مکه و در خانه عبدالله بن جدعان بسته شد. ر.ک. انساب الاشراف،ج3،ص55.
[14]. السیرة النبویه، ابن هشام، دار المعرفة‌،ج1، ص 134-135.
[15]. الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ابن عبدالبر قرطبی، یوسف بن عبدالله، تحقیق: علی محمد بجاوی، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.، ج۲، ص۶۱۰.
 

حوادث صدر اسلام حکایت کننده از این واقعیت است که خواص و افراد تأثیر گذار که معمولاً به خاطر جایگاه پدرانشان می‌توانستند جامعه را از انحرافات مختلف آگاه کرده و از وقوعِ واقعه کربلا جلوگیری کنند، متأسفانه به خاطر عدم بصیرت و همچنین مطامع دنیایی اقدام به چنین عملی نکردند.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
18 + 1 =
*****