دلیل اینکه پیامبر معظم اسلام صلیاللهعلیهوآله نتوانستند سمیه و یاسر را از زیر شکنجههای مشرکان مکه نجات دهند، فقدان نیروی نظامی کافی بود. همین دلیل موجه و منطقی نیز باعث شد امیرالمؤمنین علیهالسلام نتوانند از حق مسلم خود یعنی خلافت دفاع کنند و ظالمان توانستند خانه ایشان را هتک حرمت کنند.
یکی از روشهای طرفداران سقیفه برای انکار شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام آن است که این جریان را با جریانهای تاریخی مشابه در اسلام مقایسه کرده و شیعه را وادار سازند که نتیجه دلخواه آنان را بپذیرند.
در نگاه منکران شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام، ممکن است شیعیان برای اثبات و توجیه سکوت و صبر امیرالمؤمنین علیهالسلام چنین اشکال کنند: «یاسر و سمیه، والدین عمار بودند که در زیر شکنجههای شدید مشرکان مکه به شهادت رسیدند. این در حالی است که پیامبر معظم اسلام صلیاللهعلیهوآله در برابر هتک حرمت به آن دو مخصوصا سمیه هیچ دفاعی انجام ندادند؛ زیرا قدرت و توان نظامی نداشتند. همین توجیه میتواند سکوت و صبر امیرالمؤمنین علیهالسلام را نیز توضیح دهد».
پاسخ دشمنان اهلبیت علیهمالسلام چنین است: «سمیه و یاسر به عنوان دو برده و کنیز نزد مشرکان بوده که مثل اموال و داراییها با آنان برخورد میشد. پس پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله اجازه دخالت در رفتار و تصرف مشرکان با سمیه و یاسر را نداشتند، پس مقایسه این جریان با جریان هجوم به منزل امیرالمؤمنین علیهالسلام صحیح نیست».
در پاسخ به این ادعا به چند نکته اشاره میشود:
الف- بر اساس گزارشهای تاریخی، هرچند یاسر و سمیه در ابتدا جزء بردگان مکه بودند، اما این بردگی ادامه پیدا نکرد. یاسر از اهالی یمن بود که به مکه مهاجرت کرد و پذیرفت که غلام و برده قبیله «مخزوم» باشد. رئیس قبیله به نام «ابوحذیفة» نیز کنیزش «سمیه» را به ازدواج یاسر درآورد که عمار حاصل این پیوند بود. پس از آنکه عمار متولد شد، یاسر توسط ابوحذیفه آزاد شد، اما یاسر و عمار تا پایان عمر ابوحذیفة در کنارش ماندند.[1]
همچنین طبق قوانین اسلام، «سمیه» با اسلام آوردن، از بردگی خارج شد؛ زیرا کسی که میخواهد صاحب برده شود، باید مسلمان باشد و هیچ غیر مسلمانی نمیتواند بر مسلمان سلطه داشته باشد.[2]
بنابراین سکوت خاتم الانبیاء صلیاللهعلیهوآله به این دلیل که یاسر و سمیه، برده مشرکان بودند، نادرست میباشد و هر دو، مسلمان و آزاد بودند.
ب- حتی اگر فرض بر این باشد که سمیه و یاسر در حال بردگی بوده و توسط مشرکان شکنجه میشدند، این توجیه مناسبی برای سکوت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نیست. چنین نیست که اگر یک مسلمان هرچند برده یا کنیز، در چنگال دشمنان در حال آزار و اذیت باشد، نتوان از او حمایت کرد.
جالبتر آنکه طرفداران سقیفه بر این باور هستند آن هنگام که مشرکان مکه در حال شکنجه بلالحبشی بودند، ابوبکر با پرداخت پول به مشرکان، بلال را از آنها خرید و او را از شکنجه نجات داد.[3]
بنابراین ناگفته پیداست که پیروان خلفای خودخوانده مانند بسیاری از موارد، در اینجا نیز ابوبکر را بر پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآله برتری دادهاند؛ زیرا برده بودن بلالحبشی مانع از آن نشد که ابوبکر از او حمایت کند، ولی بردگی یاسر و سمیه اجازه نداد که پیامبر از آنها حمایت کنند.
البته شیعیان بر این باورند که بلالحبشی از آزاد شدگان خاتم الانبیاء صلیاللهعلیهوآله است[4] و بلال همانند عمار با گفتن کلمات کفرآمیز توانست از شکنجه مشرکان مکه خلاصی یابد و سپس به مدینه مهاجرت کند.[5]
به هر حال، مسلمانان در مکه جمیعت زیادی نداشته و با فشار شدیدی از سوی مشرکان مکه روبهرو بودند و در شرایط سختی به سر میبردند، از اینرو، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله قدرت و توان نظامی برای نجات جان سمیه و یاسر و همچنین دیگر مسلمانان از زیر بار شکنجهها را نداشتند.
مشابه همین وضعیت نیز برای امیرالمؤمنین علیهالسلام پس از جریان سقیفه روی داد؛ شیعیان بر این باورند افزون بر آنکه آن حضرت مأمور به صبر و سکوت در برابر هتک حرمت به خانه و خانواده خود بودند،[6] به صراحت فرمودند که نداشتن یاور و نیروی نظامی به اندازه کافی، زمینه را برای خانهنشینی ایشان فراهم ساخت.[7]
پینوشت:
[1]. ابنسعد، الطبقات الکبری، ج3، ص186، دار الکتب العلمیة.
[2]. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهلبيت عليهمالسلام، ج1، ص484، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى بر مذهب اهلبيت عليهمالسلام.
[3]. ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج3، ص175، دار الکتب العلمیة.
[4]. مرتضی عاملی، سید جعفر، الصحيح من سيرة النبى الأعظم، ج3، ص210، دار الحدیث.
[5]. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج19، ص34، دار إحياء التراث العربي.
[6]. کلینی، محمد، الكافي، ج1، ص282، اسلامیة.
[7]. صفار، محمد، بصائر الدرجات، ج1، ص275، کتابخانه آیتالله مرعشی.