عقلانیت در مکتب شیعه

06:17 - 1392/05/15
برخی گزاره های دینی، عقل پذیرند و عقل مستقیم یا غیر مستقیم آنها را درک می کند، و برخی دیگر هم عقل گریزند بدین معنا که عقل توانایی درک آنها را ندارد، لذا حکمی موافق یا معارض با حکم دین ندارد، ولی هیچ یک از آن آموزه ها، عقل ستیز نیست یعنی هیچ آموزه ای نیست که عقل، حکمی مخالف و معارض با حکم شرعی یا دینی داشته باشد
عقلانیت در مکتب شیعه

بی شک عقل یکی از ابزارهای شناخت محیط اطراف به شمار می رود. در مذهب شیعه عقل نقش اساسی و بنیادی در شناخت دین دارد، اما سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که این عقل چه جایگاهی در دین دارد؟ و قلمرو دخالت آن در دین تا کجاست؟

 

معنای لغوی واژه عقل
قبل از هر چیز باید ابتدا دید که خود واژه «عقل» به چه معناست؛  واژه «عقل»، مصدر «عقل یعقلُ» است، که در کتاب های لغویین، به معانی مختلفی به کار رفته است ولی به طور کلی  به معنى منع و نهى است و از اين جهت به اين نام خوانده شده كه شبيه افسار شتر است زيرا همانطور كه عقال (افسار) شتر را از بدى بازمى‏دارد، عقل نیز صاحب خود را از عدول از راه درست بازمى‏دارد.[1]
در قرآن کریم خود واژه «عقل» به کار نرفته، ولی مشتقات آن به صورت فراوانی به کار رفته است و به معنای فهم و ادراک آمده است. [2] در روایات هم واژه عقل و مشتقات اسمی و فعلی آن فراوان استعمال شده است و منظور همان قوۀ ادراک و وادار کننده انسان به نیکی و صلاح و بازدارنده وی از شر و فساد است.[3]

 

اهمیت تعقل از منظر آیات
وقتی به آیات مراجعه می کنیم متوجه می شویم که عقل از جایگاه والایی برخوردار است. برای بیان مقام عقل همین بس که قرآن کسانی را كه از عقل خود استفاده نمى‏كنند، به بدترين چهارپايان تعبير كرده است و مى‏فرمايد: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ ؛ همانا بدترين جنبندگان نزد خداوند، اشخاص كر و گنگى هستند كه تعقّل نمى‏كنند»[4]، و در جايى ديگر مى‏فرمايد: «وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ؛ خداوند پليدى را براى كسانى قرار داده كه تعقل نمى‏كنند».[5]

 

اهمیت تعقل از منظر روایات
وقتی هم که به روایات مراجعه می کنیم عقل به عنوان «اساس دین»، «رهوارترین مرکب»، «بهترین دوست» و معیار و «میزان برای تقرب الی الله» و «کسب پاداش» معرفی گردیده است؛ به عنوان نمونه، پیامبر اکرم (ص) فرمود: «قوام المرء عقله و لا دین لمن لاعقل له؛ اساس موجودیت انسان عقل اوست و آن کس که عقل ندارد دین ندارد».[7] در حدیثی از امام صادق (ع) نقل شده است که: «ان الثواب علی قدر العقل؛ ثواب و پاداش عمل، به نسبت عقل است». [8]

در رساله های عملیه اولین چیزی که گفته اند این است که باید هر فرد اصول دین خود را با استدلال و دلیل، ثابت نماید و درک کند و به آن برسد .
شهید مطهری می نویسد:«در اصول دین اسلام، جز عقل هیچ چیز دیگری حق مداخله ندارد، یعنی اگر از شما بپرسند که به چه دلیل به خدا ایمان آورده اید شما باید دلیل عقلی بیاورید. اسلام جز از راه عقل از شما قبول نمی کند. اگر بگویید من در خواب یقین پیدا کردم یا تاثیر محیط است و ....، اسلام جز تحقیقی که عقل تو با دلیل برهان مطلب را دریافت کرده باشد، هیچ چیز دیگر را قبول ندارد. [9]
حتی در فروع دین هم عقل یکی از منابع استنباط احکام می باشد.

 

رابطه عقل با تعالیم دینی
مراتب سه گانه عقل
به طور کلی می توان رابطه عقل با تعالیم دینی را به سه مرتبه تقسیم کرد:
1-عقل مفتاح : یعنی ورود ما به دین و پذیرش ما نسبت به دین از طریق عقل می باشد و ما به کمک عقل وارد ساحت دین می شویم و با كلید عقل، درِ گنج دین را باز می‌كنیم و از این جهت است كه اصول دین تحقیقی و عقلی است (مانند اثبات اصل وجود خدا، لزوم بحث از وجود خدا، اثبات صدق خدا و انبیاء). در این صورت عقل بعد از اثبات مفاهیم کلی، حق دخالت در محدوده شرع (البته جزئیات آن) را ندارد.[10]
2-عقل مصباح : بدین معناست كه برخی از معارف دینی را به كمك عقل دریافت می‌كنیم، حال چه در مباحث فقهی، چه در فضایل اخلاقی، و یا حقایق تكوینی، و البتّه عقل در حدّ خود می‌تواند نورافشانی كند، و لذا گاهی حكم عقل قطعی است و گاهی قطعی نیست [11]، مانند اینکه خدا در قرآن می فرماید: «ید الله فوق ایدیهم »[12]. طبق ظاهر آیه، خدا دست دارد و دست او فوق همه دست هاست، ولی عقل بررسی می کند که واجب الوجود جسم نیست لذا دست هم ندارد پس کلمه «ید» در این آیه، به معنای دیگری خواهد بود (و مثلا کنایه از قدرت می باشد).
3-عقل معیار: در مواردى همچون اصل ضرورت شریعت و یا بطلان شرک است که در این موارد، اگر وحى هم اظهار نظر کند، اظهار همان گنیجینه‏هایى است که در عقول آدمیان ذخیره شده است. حضرت على (ع) فرموده اند: «پیامبران آمده‏اند تا گنجینه‏هاى عقول را بر آدمیان آشکار نمایند».[13] در این جا عقل، در مقابل وحى نیست، بلکه عقل و وحى، دو مرتبه از هدایت الاهى ‏هستند، به گونه‏اى که وحى فایق بر عقل و عقل ناظر به وحى است و هر دو، حجّت الاهى هستند[14]، بدون آن که یکى سر مخالفت با دیگرى داشته باشد. عقل بدین معنا معیار و میزان است كه مطالب شرع، نباید مخالف عقل باشد. البتّه گاهی عقل نسبت به پذیرش مطلبی استبعاد دارد و این ناشی از نقص آن است و با مخالفت عقل تفاوت دارد. [15]

 

راه های درک و رسیدن به معارف و احکام
با توجه به مراتب سه گانه عقل، می توان گفت: راه های رسیدن به معارف و احکام سه دسته است:
الف: عقل فقط: راه رسیدن به بعضی معارف (مانند اصل وجود خدا) تنها عقل است، چون اثبات آنها از طریق وحی (یعنی قرآن و کلام ، فعل و تقریر معصوم ) ممکن نیست، زیرا اثبات آنها از طریق وحی، منجر به اشکلات منطقی و عقلی می گردد ( مراد از عقل در اینجا، عقل مفتاح است).
ب: وحی فقط: راه رسیدن به برخی از معارف (مانند خصوصیات بهشت و جهنم و ... و اکثر احکام عملیه)، تنها وحی است، و عقل مفتاح در اینجا کارایی ندارد، بلکه عقل مصباح در اینجا کاربرد دارد.
ج: راه رسیذن به برخی دیگر از معارف (مانند مباحث توحید و اصل معاد)، هم از طریق عقل مفتاح  و هم از طریق وحی (که کاشف از عقل معیار است)، قابل معرفت هستند.

لازم به ذکر است که برای عقل هم یک مناطق ممنوعه ای وجود دارد که عبارتند از عدم توانایی ادراک کنه ذات و صفات خداوند متعال که هیچ عقلی، توانایی ادراک آن را ندارد. همچنین عقل، تنها کلیات احکام را درک می کند ولی توانایی درک جزئیات احکام و نیز فلسفه احکام را ندارد.

خلاصه اینکه برخی گزاره های دینی، عقل پذیرند و عقل مستقیم یا غیر مستقیم آنها را درک می کند، و برخی دیگر هم عقل گریزند بدین معنا که عقل توانایی درک آنها را ندارد، لذا حکمی موافق یا معارض با حکم دین ندارد، ولی هیچ یک از آن آموزه ها، عقل ستیز نیست یعنی هیچ آموزه ای نیست که عقل، حکمی مخالف و معارض با  حکم شرعی یا دینی داشته باشد.

 

پی نوشت
----------------------------------------
 [1]- ر.ک. به: خلیل، کتاب العین، ماده عقل؛ احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ماده عقل، ج ۴، ص ۶۹؛ ابن درید، الاشتقاق، ماده عقل؛ جوهری، صحاح اللغه، ماده عقل؛ زبیدی، تاج العروس، ماده عقل، ج ۸؛ فیومی، مصباح المنیر، ماده عقل، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۱، ماده عقل؛ راغب، مفردات قرآن، ماده عقل؛فرهنگ علم كلام ،ص 162،ماده عقل..
[2] - سجادی،‌ سید جعفر،‌ فرهنگ علوم فلسفی و کلامی، ماده عقل
[3]- کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۱۱
[4]- سوره انفال ،آیه 22.
[5] - سوره یونس، آيه 100.
[7] - نهج الفصاحه، ص ۶۰۲، دنیای دانش، شارح، پاینده، ابوالقاسم.
[8] - تستری، محمد تقی، بهج الصباغه، ج۱۲، ص ۴۸۲ ، مجمع البحوث الاسلامیه، چاپ اول، مشهد، ۱۴۱۸ ق،
[9] - انسان كامل،شهيد مطهري ،ص152
[10] - جوادى آملی، عبدالله، شریعت در آینۀ معرفت، ص213 و 214
[11] - همان ، ص212و 213
[12] - سوره فتح ، آیه 10
[13] - «و یثیروا لهم دفائن العقول» نهج البلاغه، خطبه ۱.
[14] - امام هفتم (ع) به هشام مى‏فرماید: «خداوند را بر آدمیان دو حجت است؛ یکى حجت درونى که همان عقل است و دیگرى حجت بیرونى که وحى مى‏باشد». تحف العقول، ص ۴۰۷
[15] - جوادى آملی، عبدالله، شریعت در آینۀ معرفت، ص 211و 212

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
12 + 0 =
*****