نگرشي كه در غرب نسبت به انسان و شئون زندگي او حاكم است، در نهايت منجرّ به ارائة تصويري از زنان در رسانهها ميشود كه جايگاه او را تنزّل ميبخشد. آنها به زن به عنوان يك كالا يا ابزار نگاه ميكنند.
«براي بررسي و ريشهيابي وضعيت موجود زن در اين رسانهها، بايد علّت را در مباني نگرشي و انديشهاي غرب جُست و به دنبال پاسخ بود كه اساساً در نگاه غرب، انسان و رابطهاش با خدا و جهان پيرامونش چگونه تصوير ميشود؟ و جايگاه زن در اين روابط كجا قرار دارد؟»[1]
در ادامه به برخي از اين انديشهها مختصراً اشاره ميشود:
1. انسان محوري (اومانيسم): اومانيسم قائل است انسان ـ مادّي و زميني است ـ و تنها موضوع ارزشمند براي تلاش و تفكّر است و چيزهاي ديگر تنها بر اين پايه تحليل و ا رزيابي ميشوند.[2] به عبارت ديگر، معتقدند به دنبال لذّتها و زيباهييهاي مادّي و اصالت دادن به غرايز انساني و مادّي، بايد بود.
2. فرد گرايي: در اين نگرش كه برگرفته از اومانيسم است، فرد به خودي خود «ارزش برتر» تلقِّ ميشود و جامعه در واقع، ابزاري براي رسيدن فرد به اهداف فردي است. بر مبناي فلسفة اصالت فرد، جامعه و نهادهاي اجتماعي اموري فرضي و ذهني و فاقد هر گونه واقعيت عيني به شمار ميروند.
در نتيجه، محدوديتهايي كه زندگي اجتماعي به ناگزير بر فرد تحميل ميكند، ملال آور و بيهوده مينمايد. بنابراين، «فردگرايي گام بعدي را در تكميل اومانيسم برداشت. اگر در اومانيسم انسان محور و مدار همة هستي قرار ميگرفت، در اينجا مطرح شد كه فرد با همه خصوصيات فردياش معيار و ميزان است.» [3]
3. اصالت جسم: پس از رنسانس و باز در ساية تفكّر اومانيستي، جسم انسان و به خصوص توجّه به ويژگيهاي جسماني و جنسي زن در هنرهاي تصويري و تجسمي جايگاه ويژهاي يافت و هنرمندان با توجّه به اين ويژگيها و با تكيه بر تكنيكهاي جديدي هنري، آثار زيادي آفريدند كه مركز توجّه آنها، پيكر زنان بود.
در ساية اين نگرش، مثلاً رسانه تلويزيون با نمايش تمثالي از زنان در برنامههاي خود كه به طور اغراق شدهاي، خوش اندام و داراي پوستي كم عيب و زيبا هستند، تصويري خاص از زن نشان ميدهد و در ذهن مخاطب خود اين گونه القا ميكند كه هر زني اين معيارها را نداشته باشد، دچار اختلال جسمي و شخصيتي است.[4]
4. لذّت گرايي: مروّجين اين نگرش بر آنند كه لذت بردن فاعلِ عمل اخلاقي، ارزش ذاتي دارد. به عبارت ديگر، سعادت، برخورداري هر چه بيشتر فرد از لذّت است.
استدلال پيروان اين مكتب اخلاقي براي اثبات ارزش ذاتي لذت اين است كه انسان طبيعتاً طالب لذت است و از رنج و درد ميگريزد. براي هر فرد، خوشي و لذت خود او مطلوب است و هيچ كس رنج و ناراحتي خود را نميخواهد. بر اين پايه، ارزش ذاتي و منشأ مطلوبيت، لذت خود فرد است.
در نتيجه، كاري كه براي فاعل اخلاقي، لذت بخش باشد، ارزش غيري مثبت دارد و بايد صورت گيرد و كاري كه براي فاعل وي رنجآور است، ارزش غيري منفي دارد و نبايد انجام گيرد.[5]
5. «منِ غربي» در مقابل «ديگري شرقي»: در ديدگاه شرق شناسي، «من غربي» به عنوان من متكامل، عقلاني، متمدّن، قاعدهمند و منظم است و در مقابل «ديگري شرقي» يا در اينجا مسلمان، به عنوان من طبيعي، ساده، غير عقلاني، غير متمدّن و وحشي مطرح گرديده.
اين ديدگاه در رويكرد نوشرقشناسانه به نشانههاي فرهنگي ـ گفتماني تبديل شده كه مهمترين اين نشانهها، مطرح كردن «من غربي» با ويژگيهاي متن (متنيت)، فرهنگ، و تعدد فرهنگي، علمي، جهاني، دموكراتيك و ... است. در مقابل آن «ديگري شرقي» با ويژگيهاي نامتنيت، غير فرهنگ (ضد فرهنگ)، سنّتي و ... مطرح ميباشد.[6]
آنچه ذكر شد، تنها بخشي از اصول حاكم بر جوامع غربي است و نگرشهاي ديگري مانند: اصالت دادن به غرايز انساني، نسبي گرايي، حاكميّت اميال و ... نيز از جملة اين نگرشها است. رسانهاي كه در چنين جامعهاي رشد و نمو دارد و در پس پردة توليدات آن، اينچنين نگرشهايي حاكم است، با بهرهگيري از آزادي عملي كه به آن داده شده، با مبنا قرار دادن ميل بشري و بي توجّهي به دو عنصر مهم نياز و مصلحت مخاطب، در توليد و پخش برنامههاي خود هيچ محدوديّتي نداشته، با ناديده گرفتن ارزشهاي حقيقي زنان، الگوي دلخواه خود را ارائه خواهد داد. [7]
منابع:
1. بررسي تطبيقي مباني نگرش زن در رسانهها با رويكرد ديني و غير ديني، سلمان رضواني، مجموعه مقالات همايش دين و رسانه، قم، مركز پژوهشهاي صدا و سيماي قم، 1390 ش، ص 193، (با كمي تغيير و برداشت).
2. در آمدي بر نظام شخصيتي زن در اسلام، محمدرضا زيبايينژاد و محمدتقي سبحاني، دار الثقلين، قم، 1379 ش، ص 20.
3. همان، ص 29.
4. بررسي تطبيقي مباني نگرشي زن در رسانهها، سلمان رضواني، ص 196 (با كمي تغيير).
5. فلسفه اخلاق، مجتبي مصباح يزدي، مؤسسه آموزشي امام خميني، قم، 1387 ش، ص 172.
6. سياست فرهنگي تفاوت در بازنمايي حجاب اسلامي در رسانههاي غربي، حسن بشير، فصلنامة تحقيقات فرهنگي، ش 3ف 1390 ش، ص 47.
7. براي مطالعه بيشتر ر.ك: حجاب زن مسلمان و تقابل رسانه اي غرب با آن، محمدمهدي قرباني، ماهنامه مبلغان، شماره 168.
نظرات
سلام.
وقتی آدم بخواد فقط با دیدن،به همه چی یقین پیدا کنه،به فاکتورهای انسان رنسانس میرسه.
یک انسان خوش تیپ تهی از روح با حیات جسمانی خیلی خیلی محدود!
رنسانس،به قول خودشون،اوج شکوفائی فکر انسان متمدن!غربی بوده.نتیجه ی این شکوفائی رو تو جوامع غربی امروزی،داریم می بینیم.
انسانهایی خسته،افسرده و روبوتی که یکی یکی از بند این تفکر دارن خودشون رو رها می کنن.
الگوهای رنسانسی خیلی وقته با شکست مواجه شده مث تفکرات خوشگل مارکسیستی!
الانه تنها راه آرامش رو من غربی تو دیگری شرقی میدونه.
بی چاره من!اگه بخوام دنباله رو تفکرات این بی چاره تر از خودمها باشم...
فوق العاده بود...مرسی.