بسم الله الرحمن الرحیم
انسان موجودی دو بعدی است که از یک جهت مانند سایر حیوانات است و با آنان مشترکاتی دارد. اما انسان دارای بُعد دیگری است که به او مزيت و تعالى بخشيده و او را بىرقيب ساخته است، از سایر حیوانات و همجنسان خود متمایز می سازد.
این سلسله تفاوتهای انسان که ملاک انسانیت او نامیده می شود و منشا تمدّن و فرهنگ بشری گردیده است از دو جهت است: 1. از جهت بینشهای انسانی، 2. از جهت گرایشها و تمایلات انسانی.
سایر حیوانات خود و جهان خارج را درک میکنند و به آنها آگاهی دارند و با استفاده از این آگاهیها برای رسیدن به خواستهها و مطلوبهایشان تلاش میکنند. انسان نیز از همین مزیت(آگاهی به خود و جهان اطراف) بهرهمند است. اما تفاوت انسان با سایر جانداران در این زمینه در شعاع و وسعت و گستردگی آن است. در جهت خواستهها و مطلوبها نیز به همین شکل است یعنی خواسته ها و تمایلات انسانی گستردهتر از حیوانات است. اين است آنچه به انسان مزيت و تعالى بخشيده و او را از ساير جانداران جدا ساخته است.
میزان آگاهى و سطح خواسته حيوان
آگاهیهای حیوانات دارای چند شاخصه است:
اولا سطحى و ظاهرى است، به درون و روابط درونى اشياء نفوذ نمىكند؛ زیرا تنها از طریق حواس ظاهری بدست میآیند.
ثانياً فردى و جزئى است، از كلّيت و عموميت برخوردار نيست؛
ثالثاً منطقهاى است، محدود به محيط زيست حيوان است و به خارج محيط زيست او راه پيدا نمىكند؛
رابعاً حالى است، يعنى بسته به زمان حال است، از گذشته و آينده بريده است. حيوان نه از تاريخ خود يا جهان آگاه است و نه درباره آينده مىانديشد و نه تلاشش به آينده تعلق دارد.
به تعبیر شهید مطهّری: حيوان از نظر آگاهى هرگز از چهارچوب ظواهر، فرديت و جزئيت، محيط زيست و زمان حال خارج نمىگردد؛ در اين چهار زندان براى هميشه محبوس است و اگر احياناً خارج شود، نه آگاهانه و از روى شعور و انتخاب است بلكه تحت تسخير اجبارى طبيعت و به صورت غريزه و ناآگاهانه و غيرشاعرانه است.
سطح خواستهها و مطلوبهاى حيوان، مانند شعاع شناخت و آگاهىاش از جهان، در محدودهاى خاص است. اولًا مادى است، از حدود خوردن و آشاميدن و خوابيدن و بازى كردن و خانه و لانه گرفتن و استفاده از جنس مخالف بالاتر نمىرود. براى حيوان، خواسته و مطلوب معنوى، ارزش اخلاقى و غيره مطرح نيست. ثانياً شخصى و فردى است، مربوط است به خودش و حداكثر به جفت و فرزندش. ثالثاً منطقهاى است، مربوط است به محيط زيست خودش. رابعاً حالى است و به زمان حال تعلق دارد. يعنى همان محدوديتهايى كه بُعد ادراكى وجود حيوان دارد، بُعد خواهشها و گرايشهاى وجودش دارد. حيوان از اين نظر نيز در محدوده خاصى زندانى است.
حيوان اگر هدفى را تعقيب كند و به سوى غايتى حركت كند كه از اين محدوده خارج باشد، مثلًا به نوع تعلق داشته باشد نه به فرد، به آينده تعلق داشته باشد نه به حال- مانند آنچه در بعضى حيوانات اجتماعى از قبيل زنبور عسل مشاهده مىشود- ناآگاهانه و به حكم غريزه و فرمان مستقيم نيرويى است كه او را آفريده و جهان را تدبير مىكند.[1]
میزان آگاهى و سطح خواسته انسان
قلمرو انسان، چه در ناحيه آگاهيها و بينشها و شناختها و چه در ناحيه خواستهها و مطلوبها، بسى وسيعتر و گستردهتر و متعالىتر است. آگاهیهای انسان از سطح ظاهری اشیاء و پدیده ها عبور کرده و به درون ذات و ماهیت آنها و روابط و وابستگیهای آنها و ضرورتهای حاکم بر انها نفوذ میکند. آگاهیهای انسان محدود به مکان و زمان نمیشود. به همین خاطر است که انسان به خارج از محیط زیست خود آگاهی میابد تا آنجا که به کرات دیگر اطلاع پیدا میکند. همچنین علاوه بر آگاهی به زمان حال بر گذشته و آینده خود اطلاع پیدا میکند. تاريخ زمين، آسمان، كوهها، درياها، گياهان و جانداران ديگر را كشف مىكند و درباره آينده تا افقهاى دوردست مىانديشد.
آگاهی انسان از فردیت و جزئیت فراتر میرود و قوانین کلی و حقائق عمومی و فراگیر جهان هستی را کشف میکند و بوسیله آن تسلط خویش را بر طبیعت مستقر میکند. از نظر خواستهها و مطلوبها نيز پا را فراتر میگذارد.
به تعبیر شهید مطهری: انسان موجودى است ارزشجو، آرمانخواه و كمال مطلوبخواه؛ آرمانهايى را جستجو مىكند كه مادى و از نوع سود نيست؛ آرمانهايى كه تنها به خودش و حداكثر همسر و فرزندانش اختصاص ندارد، عام و شامل و فراگيرنده همه بشريت است، به محيط و منطقه خاص يا قطعهاى خاص از زمان محدود نمىگردد.
انسان آنچنان آرمانپرست است كه احياناً ارزش عقيده و آرمانش فوق همه ارزشهاى ديگر قرار مىگيرد؛ آسايش و خدمت به انسانها از آسايش خودش با اهميتتر مىگردد؛ خارى كه در پاى ديگران فرو برود مثل اين است كه در پا بلكه چشم خودش فرو رفته باشد؛ با ديگران همدرد مىشود؛ از شادى ديگران شاد و از اندوه آنان اندوهگين مىگردد؛ به عقيده و آرمان مقدس خود آنچنان دلبستگى پيدا مىكند كه منافع خود، بلكه حيات و هستى خود را به سهولت فداى آن مىنمايد. جنبه انسانى تمدن بشرى كه روح تمدن به شمار مىرود، مولود اين گونه احساسها و خواستههاى بشرى است.[2]
پی نوشت:
[1]. مجموعهآثاراستادشهيدمطهرى - انسان و ايمان،ج2، 22
[2]. مجموعهآثاراستادشهيدمطهرى، ج2، ص: 24
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم