مقایسه میزان آگاهی و سطح خواسته‌های انسان و حیوان

05:19 - 1392/05/17
رهروان ولایت ـ سایر حیوانات خود و جهان خارج را درک می‌کنند و به آن‌ها آگاهی دارند و با استفاده از این آگاهی‌ها برای رسیدن به خواسته‌ها و مطلوب‌هایشان تلاش می‌کنند. انسان نیز از همین مزیت (آگاهی به خود و جهان اطراف) بهره‌مند است.
مغز انسان

بسم الله الرحمن الرحیم‏

انسان موجودی دو بعدی است که از یک جهت مانند سایر حیوانات است و با آنان مشترکاتی دارد. اما انسان دارای بُعد دیگری است که به او مزيت و تعالى بخشيده و او را بى‌‏رقيب ساخته است، از سایر حیوانات و هم‌جنسان خود متمایز می سازد.

این سلسله تفاوت‌های انسان که ملاک انسانیت او نامیده می شود و منشا تمدّن و فرهنگ بشری گردیده است از دو جهت است: 1. از جهت بینش‌های انسانی، 2. از جهت گرایش‌ها و تمایلات انسانی.

سایر حیوانات خود و جهان خارج را درک می‌کنند و به آن‌ها آگاهی دارند و با استفاده از این آگاهی‌ها برای رسیدن به خواسته‌ها و مطلوب‌هایشان تلاش می‌کنند. انسان نیز از همین مزیت(آگاهی به خود و جهان اطراف) بهره‌مند است. اما تفاوت انسان با سایر جانداران در این زمینه در شعاع و وسعت و گستردگی آن است. در جهت خواسته‌ها و مطلوب‌ها نیز به همین شکل است یعنی خواسته ها و تمایلات انسانی گسترده‌تر از حیوانات است. اين است آن‌چه به انسان مزيت و تعالى بخشيده و او را از ساير جانداران جدا ساخته است.

میزان آگاهى و سطح خواسته حيوان‏
آگاهی‌های حیوانات دارای چند شاخصه است:
اولا سطحى و ظاهرى است، به درون و روابط درونى اشياء نفوذ نمى‌‏كند؛ زیرا تنها از طریق حواس ظاهری بدست می‌آیند.
ثانياً فردى و جزئى است، از كلّيت و عموميت برخوردار نيست؛
ثالثاً منطقه‌‏اى است، محدود به محيط زيست حيوان است و به خارج محيط زيست او راه پيدا نمى‏‌كند؛
رابعاً حالى است، يعنى بسته به زمان حال است، از گذشته و آينده بريده است. حيوان نه از تاريخ خود يا جهان آگاه است و نه درباره آينده مى‌‏انديشد و نه تلاشش به آينده تعلق دارد.

به تعبیر شهید مطهّری: حيوان از نظر آگاهى هرگز از چهارچوب ظواهر، فرديت و جزئيت، محيط زيست و زمان حال خارج نمى‏‌گردد؛ در اين چهار زندان براى هميشه محبوس است و اگر احياناً خارج شود، نه آگاهانه و از روى شعور و انتخاب است بلكه تحت تسخير اجبارى طبيعت و به صورت غريزه و ناآگاهانه و غيرشاعرانه است.

سطح خواسته‌‏ها و مطلوب‌هاى حيوان، مانند شعاع شناخت و آگاهى‌‏اش از جهان، در محدوده‌‏اى خاص است. اولًا مادى است، از حدود خوردن و آشاميدن و خوابيدن و بازى كردن و خانه و لانه گرفتن و استفاده از جنس مخالف بالاتر نمى‏‌رود. براى حيوان، خواسته و مطلوب معنوى، ارزش اخلاقى و غيره مطرح نيست. ثانياً شخصى و فردى است، مربوط است به خودش و حداكثر به جفت و فرزندش. ثالثاً منطقه‌‏اى است، مربوط است به محيط زيست خودش. رابعاً حالى است و به زمان حال تعلق دارد. يعنى همان محدوديت‌هايى كه بُعد ادراكى وجود حيوان دارد، بُعد خواهش‌ها و گرايش‌هاى وجودش دارد. حيوان از اين نظر نيز در محدوده خاصى زندانى است.

حيوان اگر هدفى را تعقيب كند و به سوى غايتى حركت كند كه از اين محدوده خارج باشد، مثلًا به نوع تعلق داشته باشد نه به فرد، به آينده تعلق داشته باشد نه به حال- مانند آنچه در بعضى حيوانات اجتماعى از قبيل زنبور عسل مشاهده مى‌‏شود- ناآگاهانه و به حكم غريزه و فرمان مستقيم نيرويى است كه او را آفريده و جهان را تدبير مى‌‏كند.[1]

میزان آگاهى و سطح خواسته انسان‏
قلمرو انسان، چه در ناحيه آگاهي‌ها و بينش‌ها و شناخت‌ها و چه در ناحيه خواسته‌ها و مطلوب‌ها، بسى وسيع‌‏تر و گسترده‌‏تر و متعالى‌‏تر است. آگاهی‌های انسان از سطح ظاهری اشیاء و پدیده ها عبور کرده و به درون ذات و ماهیت آنها و روابط و وابستگی‌های آن‌ها و ضرورت‌های حاکم بر ان‌ها نفوذ می‌کند. آگاهی‌های انسان محدود به مکان و زمان نمی‌شود. به همین خاطر است که انسان به خارج از محیط زیست خود آگاهی می‌ابد تا آنجا که به کرات دیگر اطلاع پیدا می‌کند. همچنین علاوه بر آگاهی به زمان حال بر گذشته و آینده خود اطلاع پیدا می‌کند. تاريخ زمين، آسمان، كوهها، درياها، گياهان و جانداران ديگر را كشف مى‌‏كند و درباره آينده تا افقهاى دوردست مى‌‏انديشد.

آگاهی انسان از فردیت و جزئیت فراتر می‌رود و قوانین کلی و حقائق عمومی و فراگیر جهان هستی را کشف می‌کند و بوسیله آن تسلط خویش را بر طبیعت مستقر می‌کند. از نظر خواسته‏‌ها و مطلوب‌ها نيز پا را فراتر می‌گذارد.

به تعبیر شهید مطهری: انسان موجودى است ارزش‏‌جو، آرمان‏‌خواه و كمال مطلوب‌‏خواه؛ آرمان‌هايى را جستجو مى‌‏كند كه مادى و از نوع سود نيست؛ آرمان‌هايى كه تنها به خودش و حداكثر همسر و فرزندانش اختصاص ندارد، عام و شامل و فراگيرنده همه بشريت است، به محيط و منطقه خاص يا قطعه‏‌اى خاص از زمان محدود نمى‌‏گردد.

انسان آن‌چنان آرمان‏پرست است كه احياناً ارزش عقيده و آرمانش فوق همه ارزشهاى ديگر قرار مى‏گيرد؛ آسايش و خدمت به انسانها از آسايش خودش با اهميت‌‏تر مى‌‏گردد؛ خارى كه در پاى ديگران فرو برود مثل اين است كه در پا بلكه چشم خودش فرو رفته باشد؛ با ديگران هم‌درد مى‌‏شود؛ از شادى ديگران شاد و از اندوه آنان اندوهگين مى‌‏گردد؛ به عقيده و آرمان مقدس خود آن‌چنان دلبستگى پيدا مى‏‌كند كه منافع خود، بلكه حيات و هستى خود را به سهولت فداى آن مى‌‏نمايد. جنبه انسانى تمدن بشرى كه روح تمدن به شمار مى‌‏رود، مولود اين گونه احساس‌ها و خواسته‏‌هاى بشرى است.[2]

پی نوشت:
[1]. مجموعه‌‏آثاراستادشهيدمطهرى - انسان و ايمان،ج‏2، 22
[2]. مجموعه‌‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏2، ص: 24

اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم

 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
6 + 7 =
*****