خداوند مالک حقیقی انسان و تمام هستی است!

12:15 - 1400/01/10

 خدا صاحب و مالک انسان است و خود به خود گردن ما حق دارد، لذا انسان و آن‌چه در دست دارد از آن خداست.

نماز خواندن

شبهه: خلق الله در برابر خدا هیچ تکلیفی ندارند، زیرا هرگز نخواسته بودند که آن‌ها را خلق کند، از طرفی تکلیف در برابر تعهد و مسئولیت است، اما خلق الله هیچ تعهدی به خدا نداده‌اند و هیچ مسئولیتی ندارند تا خود را در مقابل آن مکلف بدانند.

پاسخ: گوینده این سخن طوری سخن گفته است که مخاطب با دیدن آن به راحتی تصدیق کند و خود را در مقابل خداوند متعال صاحب حق بداند و نه تنها رابطه بندگی خود را فراموش کند، بلکه مطالبه حق کند و (نعوذ بالله) در مقابل خداوند متعال خود را ذی حق بداند. در حالی‌که تمام این سخنان مغالطه است و رابطه انسان با انسان را به خداوند متعال سرایت داده و همان نتیجه را گرفته است.

بله این سخنان در رابطه با انسان‌ها در قبال همدیگر درست است و تا زمانی‌که تعهدی در کار نباشد، وظیفه‌ای در قابل همدیگر ندارند، چون هیچ انسانی بر گردن انسان دیگر اصالتا حقی ندارد تا بخواهد بدون تعهد از جانب دیگری، آن را مطالبه کند. اصل اولیه این است که هیچ انسانی بر گردن انسان دیگر حقی ندارد و همه آزادند و همه مستقل از هم هستند و هیچ تعهدی نسبت به هم ندارند.
اما این سخن در رابطه با خداوند متعال درست نیست، چون - برعکس انسان- اصل اولیه این است که خداوند متعال اصالتا و ذاتا صاحب اختیار انسان است و او را از هیچ و عدم خلق کرده است، لذا تمام هستی انسان و تمام مایحتاج او و تمام دارایی او از آن خداوند متعال و مخلوق اوست. به همین خاطر است که ما خداوند را صاحب حق و صاحب اختیار انسان می‌دانیم و انسان را فقیر و وابسته به ذات او.

اما این حق از کجا ناشی می‌شود؟ پاسخش این است چیزی که بین تمامی انسان‌ها مورد اتفاق است و از فطرت آدمی بر می‌خیزد، این است که اگر انسان به بیابان بی‌آب و علف و بدون مالکی وارد شود و آن‌جا را احیا کند و مثلا چاه حفر کرده و آب را استخراج کند و زمین بایر را به باغ زیبایی مبدل کند، همه عقلای عالم می‌گویند، آن شخص صاحب آن باغ و مالک آن است و نسبت به آن حق اولویت دارد و هر گونه که بخواهد می‌تواند در آن ملک تصرف کند، یا اگر کسی حیوانی را از بیابان، با زحمت بگیرد، مثلا اسبی را گرفته و رام کند، همه معترفند که آن حیوان ملک آن شخص خواهد بود و گرفتن آن ملک از آن شخص، ظلمی آشکار در حق اوست.
در این‌جا با این‌که زمین یا حیوان را انسان خلق نکرده و تنها حیاضت کرده و احیا نموده است، تمام عقلای عالم معتقدند که ملک آن شخص است، در مواردی که اصل وجود شی نیز توسط دیگری به وجود آمده به طریقه اولی ملک او خواهد بود.

با توجه به این موضوع می‌گوییم خداوند متعال انسان را از هیچ آفرید، تمام هستی را به وجود آورده است، لذا تمام وجود و هستی انسان و تمام آن‌چه در دست اوست، توسط خداوند متعال خلق شده و حیات بخشیده است، پس به طریقه اولی مالک انسان است و حق تصرف در او را دارد و هر گونه که خودش بخواهد می‌تواند در او تصرف کند و دستور دهد و انسان نیز به حکم این‌که خدا مالک اوست و خالق او باید بپذیرد، درست مانند اربابی که از بیرون برده‌ای را می‌خرد و خوراک و پوشاک و مسکن او را تامین می‌کند، این‌جا آیا آن ارباب که هزینه می‌کند حقی بر گردن آن برده خریداری شده ندارد؟ همه عقلای عالم می‌گویند حق دارد؟ مگر این‌که او آزاد شود و خرج و مخارج خود را خودش تامین کند.

از طرف دیگر دستورات الهی هیچ سود و ضرری برای خداوند متعال ندارند تا کسی بگوید من وظیفه‌ای نسبت به خدا ندارم، بلکه این دستورات برای سلامت خود ماست، درست مانند پزشکی برای درمان بیماری ما نسخه می‌نویسد و تاکید می‌کند بر تو واجب است این دارو را هر 6 ساعت بخوری و این دارو را هر 12 ساعت و به شدت از خوردن برخی چیزها مانند چای و ترشی و ماست و... منع می‌کند؛ آیا رعایت کردن این نسخه به سود دکتر است؟ خیر هیچ عاقلی نمی‌گوید انجام آن دستورات به نفع دکتر است، بلکه همه آن موارد برای سلامت خود ماست.

این‌جا نیز وقتی خداوند متعال از خوردن شراب، گوشت خوک، ربا، مال مردم، غیبت کردن، زنا، دزدی و... منع می‌کند، یا به نماز و روزه و خمس و زکات و نیکی به پدر و مادر و همسایه و ... دستور می‌دهد، دقیقا انجام این موارد برای سلامتی روح و روان ما است و این‌که در جهان آخرت جایگاه و زندگی خوبی داشته باشیم.

بنابراین این‌که ما خود را در مقابل خدا صاحب حق و حقوق بدانیم و به این بهانه از دستورات او که برای سلامتی روح و روان خود ما می‌باشد فرار کنیم، بسیار اشتباه و مغالطه آشکاری است، زیرا خدا صاحب و مالک ما است و خود به خود گردن ما حق دارد.

شبهه: خلق الله در برابر خدا هیچ تکلیفی ندارند، زیرا هرگز نخواسته بودند که آن‌ها را خلق کند، از طرفی تکلیف در برابر تعهد و مسئولیت است، اما خلق الله هیچ تعهدی به خدا نداده‌اند و هیچ مسئولیتی ندارند تا خود را در مقابل آن مکلف بدانند.

پاسخ: این‌که ما خود را در مقابل خدا صاحب حق و حقوق بدانیم و به این بهانه از دستورات او که برای سلامتی روح و روان خود ما می‌باشد فرار کنیم، بسیار اشتباه و مغالطه آشکاری است، زیرا خدا صاحب و مالک ما بوده و خود به خود گردن ما حق دارد.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 0 =
*****