شیوه‌های ارشاد و راهنمایی مخاطب!

12:17 - 1400/01/29

- این خیلی مهم است که شما شناخت خوبی از مخاطب و دوره سنی (کودکی، نوجوانی، جوانی) او داشته باشید؛ اهمیت این مسئله از این جهت است که در راستای استدلال و هدایت‌گری از چه روش‌ها و ابزارهایی لازم است استفاده کنید.

تبلیغ

بچه‌ای که در خانواده‌ای بزرگ شده که اصلا والدینش نماز نمی‌خوانند و نعوذ بالله پدر خانواده، خدا، قرآن و... قبول ندارد و می‌گوید: از کجا می‌دانید که این قرآن تحریف نشده است؟ شما مومنان جاهل قبول می‌کنید؟ لطفا توضیح بدهید که چگونه این افراد را باید راهنمایی کرد؟

پاسخ مشاور:
اشاره کردید که خانواده‌ای هستند که والدین اهل نماز نیستند و پدر خانواده شبهاتی را مطرح می‌کند.... از طرفی هم در اول متنتان اشاره به بچه‌ای کردید که در چنین خانواده‌ای زندگی می‌کند. الان سوالتان ناظر به آن بچه است یا خانواده‌اش؟ در واقع مخاطب شما جهت گفتگو و اثرگذاری کیست؟ اگر مخاطب شما آن بچه‌ای است که اشاره کردید، خب این بچه در چه دوره‌ی سنی (کودکی، نوجوانی، جوانی) قرار دارد؟
اگر مخاطب شما کودک باشد، نوع هدایت‌گری‌اش متفاوت است با یک نوجوان و جوان! لذا این خیلی مهم است که دوره سنی مخاطب مشخص باشد. اهمیت این مسئله از این جهت است که در راستای استدلال و هدایت‌گری از چه روش‌ها و ابزارهایی لازم است استفاده کنید؛ به عنوان مثال کودکان از آنجایی که هنوز قدرت انتزاع مفاهمیشان آن‌چنان قوی نیست، بهترین روش برای تبلیغ و انتقال مفاهیم دینی، استفاده از مفاهیم عینی و بصری است. هرچقدر عینی‌تر و بصری‌تر مطالب دینی را بیان کنید دریافت و پذیرش آن توسط مخاطب کودک بهتر اتفاق می‌افتد. لذا توصیه می‌شود که برای انتقال مطالب دینی از مثال های عینی و قابل فهم و قابل حس استفاده کنید. مثلا درباره عدم تحریف قرآن از مثال زیر استفاده کنید:
کربلایی کاظم ساروقی، ایشان به اذن خداوند یک شبه، حافظ قرآن شد و قرآنی که وی می‌خواند حتی یک واو هم با قرآن کنونی فرق نداشته؛ یعنی نه در متن و نه در ترتیب سوره‌ها و آیات، هیچ تحریفی صورت نگرفته است. در واقع همه مطمئن هستند که ایشان سواد نداشته است، ولی عنایت خداوند باعث شد تا در یک شب تمام قرآن را از روی حفظ بخواند. این عنایت الهی به مرحوم کربلایی کاظم مبنی بر حفظ کل قرآن بدون هیچ گونه جابجایی و تغییر خود می‌تواند گویای عدم تحریف قرآن باشد.
این توضیح شما درباره این عنایت اگر توأم با استناد به منبع اینترنتی که قابل دسترس فرد باشد، به طوری که منبع اینترنتی (معتبر) را برای مخاطب نشان دهید، باورپذیرتر خواهد بود. همچنین استفاده از اینگونه مثال‌ها و بیان مطالب عینی تر برای آن دسته از مخاطب بزرگسال که سواد و قدرت استدلال ندارند نیز می‌تواند موثرتر باشد.
اگر هم مخاطب شما یک نوجوان است، با مفاهیم انتزاعی نیز می‌تواند ارتباط برقرار کند، ولی بهتر است با توجه به قدرت استدلال او سعی کنید از تلفیقی از مطالب استدلالی و نیمه استدلالی استفاده کنید؛ یعنی هم از مثال و مصادیق عینی و قابل حس استفاده کنید و هم از استدلال‌های منطقی.
اگر هم مخاطب شما یک جوان دانشجو یا بزرگسال با سواد است در آن صورت، استفاده از استدلال‌ها منطقی و برهان باید پررنگ تر باشد. نظیر اینگونه استدلال‌های منطقی:
1- در زمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) حافظان و نویسندگان قرآن زیادی بودند که تعدادشان به حدی است که تبانی بر تحریف سازی قرآن را نفی می‌کند! چراکه اختلافی در قرآن‌های مکتوب وجود نداشته و ندارد! اگر قرآن تحریف شده بود، می‌بایست قرآن تمام مسلمانان جهان متفاوت بود، در حالی‌که اینگونه نیست.
2- آیه 9 سوره حجر می‌فرماید: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ؛ همانا ما خود قرآن را نازل كرديم و قطعاً ما خود آن را نگاه‌داريم.» لذا باتوجه به حفاظت خدای متعال از آیات قرآن، فرضیه تحریف و تغییر منتفی است.
3- اگر فرض را بر این بگیریم که قرآن قابل تحریف است؛ بنابراین جاودانگی، جهانی، همگانی و هدایتگر بودن قرآن از بین می‌رود و حتی خاتمیت رسالت و نبوت و استمرار دعوت هم با مشکل مواجه می‌شود و این کتاب دیگر نمی‌تواند حجت را بر هدایت مردم تمام کند و مردم آن دنیا در پیشگاه خداوند، این بهانه و دستاویز را خواهند داشت که هدایت نشدیم و کتاب قرآن قابل اعتماد نبود و پیامبری برای ما نفرستادی که ما را هدایت کند، در حالی‌که خدای حکیم، هیچ گاه نقض غرض نمی‌کند و بهانه دست کسی نمی‌دهد! پس نمی‌توان قرآن را تحریف شده فرض کرد!
گرچه استفاده از مشهورات و مثالهای تصدیقی هم در جان مخاطب می‌تواند اثر گذار باشد، اما اگر طرف مقابلتان یک جوان یا بزرگسال کم سواد یا التقاطی (یعنی دارای مبانی و منطق متناقضی است) در اینجا بهتر است تناقضات مبانی و ذهنی‌اش را به او برگردانید؛ مثلا فرض بگیرید طرف مقابل‌تان خدا و پیامبر اسلام را قبول ندارد، ولی به سخنان حضرت مسیح یا سایر پیامبران و ادیان آسمانی استناد می‌کند و وانمود می‌شود که تنها خدا و پیامبر اسلام را قبول ندارد. در اینجا روشن است که فرد التقاطی است؛ یعنی خدا را باور ندارد، ولی مثلا حضرت مسیح را قبول دارد.
گاهی افراد التقاطی متوجه تناقضات ذهنی خود نیستند، اما وقتی با تناقضات ذهنی خود مواجه می‌شوند (اگر جزو افراد لجوج و عنود نباشند) به راحتی اشتباه خود را می پذیرند.
نکته پایانی: در هنگام مواجهه با مخاطبان و تاثیرگذاری بر آنان، همواره باید اصل احترام و حفظ عزت و کرامتشان را توجه داشته باشید. به خصوص با نوجوانان و جوانان و آن دسته از افرادی که از جهت شخصیتی، احساسی و عاطفی هستند، سعی کنید با ادب و احترام خاص، آن بخش از احساسات مربوط به عزت نفسشان را تحریک کنید.
همچنین گاهی از حرف‌ها و منطق طرف مقابل هم استمداد بگیرید؛ مثلا در خلال صحبت‌هایتان به حرف‌های طرف مقابل استناد کنید؛ مثلا بگویید همانطور که شما هم به این نکته بسیار مهم و ظریف اشاره کردید... خلاصه منظور این است که برای فرد موردنظرتان جایگاه درنظر بگیرید؛ به گونه‌ای برایش احترام و عزت و جایگاه درنظربگیرید که از مباحثه و گفتگوی با شما لذت ببرد و احساس خوبی یابد.
ممکن است شما با استدلال‌های بسیار قوی بتوانید دست ایشان را از هر جهت ببندید، ولی برای اینکه احیانا فرد دچار لجاجت نشود یا در برابر فشار افکار عمومی قرار نگیرد، از طریق ادب و احترام و جایگاه دادن به او باعث می شوید از جهت روانی آمادگی همراهی با شما را پیدا کند. ازاین رو در مواجهه با دیگران به حسی که منتقل می‌کنید توجه بیشتری کنید تا متوجه شوید که چگونه باید در دل مخاطب نفوذ کنید. 
در بیشتر موارد، مراجعان از طریق صحبت کردن و گفت‌وگو تخلیه روانی و ذهنی می‌شوند و همین تخلیه زمینه برای پذیرش را آسان‌تر می‌کند. لذا در معاشرت با افراد گوناگون اجازه بدهید که مخاطب به صورت کامل مطالب احیانا معترضانه یا شک و شبهه خود را مطرح کند تا احساس تخلیه شدن به او دست دهد.

جهت شرکت در گفت‌وگوی این مطلب می‌توانید به لینک ذیل مراجعه کنید.
http://btid.org/node/161476

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
12 + 4 =
*****