از عاشوراي حسيني تا نهضت مهدوي

18:56 - 1391/10/10
مقاله حاضر نويسنده ضمن تشريح اهداف قيام امام حسين(ع) و مقايسه آن با اهداف پيامبران، به موارد اشتراك وپيوندهاي ثابتي كه ميان نهضت عاشورا...
امام زمان(عج)

در مقاله حاضر نويسنده ضمن تشريح اهداف قيام امام حسين(ع) و مقايسه آن با اهداف پيامبران، به موارد اشتراك وپيوندهاي ثابتي كه ميان نهضت عاشورا و نهضت امام مهدي (عج) وجود دارد پرداخته و بخشهايي از آنها را بازگو كرده است كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.

عاشورا، نماد رويارويي حق و باطل
بي گمان اهدافي را كه پيامبران تعقيب مي كردند، ازسوي جانشينان برحق ايشان پي گيري شده و مي شود. امامان معصوم (ع) به عنوان ادامه دهندگان، رسالت پيامبران، نه تنها همانند آنان به اين وظيفه عمل كرده و در راستاي آن تلاش كردند بلكه همانند پيامبران اولوالعزم از همه توش و توان خويش بهره گرفتند و با صبر و شكيبايي بي مانند خويش كوشيدند تا اين خط تفكري كه از آدم تا خاتم ادامه داشت، تا خاتم ولايت صديقان هم چنان مستمر بماند و پرچم سرافراز آن برافراشته بماند.
در برابر اين خط نيز همواره خط و جريان فكري و عملي ديگري نيز وجود داشته و دارد كه مي كوشد تا اين اهداف آرماني تحقق نيابد و اين پرچم آزادگي و عدالت خواهي فرو افتد. قرآن مي فرمايد كه گروهي مي خواهند اين دين خاموش شود. به كاربردن واژه يريدون كه دلالت بر استمرار دارد نمايانگر آن است كه در برابرجريان حق و عدالت، جرياني است كه مي كوشد تا چراغ اين دين را خاموش كند و نگذارد تا به اهداف خويش برسد
رخداد عظيم عاشورا قرار گرفتن اين دو جريان در برابر يكديگر بود. آناني كه نتوانسته بودند پيامبر را شكست دهند و نورش را خاموش كنند آن روز در برابر امام حسين (ع) صف بندي مي كنند. پيش از آن به پيامبر طعنه مي زدند و اميد آن داشتند كه با ابتر بودنش اين آتش علم و دانشي را كه افروخته خاموش شود. وقتي از ابتر بودن وي سخن مي گفتند به اين معنا بود كه وي نه فرزندي دارد كه راهش را ادامه دهد و نه پيرواني خواهد داشت كه اين تفكر خدايي را زنده نگه دارند و در نهايت به خاموشي و سردي مي گرايد. اين اميد را داشتند و تلاش بسياري نيز كردند. گاه به صراحت مي گفتند كه روزگار محمد(ص) سر آمد وحكومت و دين وي از ميان رفت. خواستند تا نامش را از ماذنه ها بردارند و صداي اذاني را كه نامش را زنده نگه مي داشت وراندازند.

همسويي اهداف امام حسين (ع) وپيامبران
رخداد عاشورا به سبب اهدافي كه داشت و نيز مسائل و جهاتي كه براي خود تعريف كرده بود از پيچيدگي خاصي برخوردار است. تحليل اين پديده نشان مي دهد كه ميان آن و مساله انتظار و مهدويت ارتباط تنگاتنگي است. دراين جا بر اين نكته تاكيد مي شود كه مي توان ميان اهدافي كه امام حسين (ع) در عاشورا مي جست و ميان اهداف پيامبران پيوندي محكم و استوار يافت.
در تحليلي مي توان اين اهداف را درآگاهي و روشنگري، آزادي و عدالت خلاصه كرد. به نظر مي رسد كه در تمام انقلاب ها و نهضت هاي بشري اين امور كه فطري انسان هستند مورد نظر و توجه بوده است. انسان به طور طبيعي جست وجوگر حقيقت است و مي خواهد به شناخت و آگاهي درست دست يابد. از اين رو روشنگري و آگاهي يافتن به حقايق به عنوان خواسته نخستين انسان مطرح است.
قرآن تبيين مي كند كه پيامبران براي اين هدف برانگيخته شده اند و مساله تعليم و آموزش كتاب وحكمت مسأله اي است كه همه پيامبران بر آن تاكيد داشته اند. انسان با آموزش و تعليم افزون بر اين كه مي تواند بر حقايق هستي دست يابد و موقعيت خود و جهان را تفسير كند مي تواند از راه آن با حقوق خود آشنا شود و ازآن درزندگي اش بهره گيرد.
بعثت پيامبر اكرم اين گونه بود كه ملتي بي قانون و بي سواد و ناآگاه را به شناخت و آگاهي رساند و حقوق و تكليف خود را شناخت. انقلاب عاشورا به جهت بازگرداندن به اين مساله آغاز مي شود و هدف حضرت حسين (ع) اصلاح امتي بود كه به ناآگاهي و تحميق دچار شده و گروهي با انواع روش ها آنان را درجهل و ناداني نگهداشته بودند. مردم در طول نيم قرن پس از پيامبر (ص) از آگاهي و شناخت و حقيقت دور و به نوعي جهالت گرفتار شده بودند. باورهاي پيشين آنان كم كم و در طول زمان از ميان رفته و تاريكي جهالت نسبت به خود و ارزش ها و حقايق اسلام بر آنان چيره شده بود. نسبت به محتواي اصلي و اساسي اسلام ناآگاه شده و حق و باطل در هم آميخته بود. پوستين اسلام را وارونه به تن آن كرده و برتن باطل جامه اي از حق پوشانده بودند.
امام حسين(ع) با قيام خويش كوشيد تا مردمان را به آگاهي مجدد رساند و به نحوي تجديد دين كند. همان كاري را كه امام زمان بر پايه روايات انجام خواهد داد. اين گونه است كه ميان هدف قيام عاشورايي و نهضت مهدوي يگانگي و وحدت وجود دارد و چنان كه امام صادق مي فرمايد امام حسين(ع) نهضت خويش را به خاطر آگاهي بخشي به مردم و جامعه آغاز كرد و مردم را به شناخت و آگاهي نسبت به دين رساند. آن حضرت تجديد دين را هدف خويش قرار داد چنان كه حضرت مهدي(عج) نيز آن را پي مي گيرد.

آزادي، گمشده انسان
آزادي دومين گم شده انسان است و به معني رهايي از هرگونه قيد و بندهايي است كه وي را از دست يابي به حق و هدف خويش بازمي دارد. وقتي انسان به شناخت درست و راستيني از حق و حقيقت دست يافت، مي كوشد تا از حق خود و شناختي كه به دست آورده است بهره مند شود. اگر چيزي در درون و يا بيرون سد راه وي شود با آن به مبارزه برمي خيزد.
آن چه سد راه انسان مي شود قيد و بندهايي است كه از درون و يا بيرون برگردن و دست و پاي وي آويخته مي شود و نمي گذارد تا آزادانه به سوي اهداف خويش حركت كند. اسارت دروني، همان اسيري در دست تمايلات سيري ناپذير نفساني است. البته اين اسارت دروني دو ظهور متفاوت پيدا مي كند. گاه زندگي فردي و گاه زندگي اجتماعي او را تهديد مي كند. خواسته هاي دروني، وي را برده خواسته هاي ديگران نيز مي كند و اين گونه است كه بر پايه خواسته هاي ديگران حركت مي كند تا به خواسته هاي دروني خويش پاسخ دهد.
اما اسارت بيروني، اسارتي است كه از سوي جامعه بر وي تحميل مي شود. انساني كه اهل تكبر است و خود را برتر از ديگران مي يابد، در جامعه انساني، مستكبر مي شود و اين استكبار است كه عصيان و طغيان را دامن مي زند و طغيان نيز سبب مي شود تا او به انسان فاسدي به عنوان طاغوت تبديل شود. اين گونه است كه اسارت دروني وي را به انسان فاسدي تبديل مي كند كه استكبار بورزد و آن گاه عصيان و گناه كند و در دام طغيان افتد و در نهايت به انسان طاغوتي تبديل شود كه مي خواهد جامعه را به اسارت كشد. از اين رو گفته اند آزادي از اسارت باطني ريشه رهايي از اسارت ظاهري است.

دعوت پيامبر براي رهايي بشر از اسارت هاي باطني و ظاهري بود. انقلاب حسيني نيز همين هدف را داشت و تداوم حركت پيامبر(ص) بود. حركتي كه امام حسين(ع) آغاز كرده بود به اين هدف بود كه مردم را از اسارت طاغوت رهايي بخشد، طاغوتي كه خود در بند و اسير شهوات دروني بود و استكبار و طغيان مي ورزيد. آن حضرت خواست تا مردم را از شر طاغوت آزاد كند و دولتي براساس آزادي و آزادگي برپا نمايد. امام زمان نيز در اين راستا حركت مي كند و نهضت وي اين گونه است.

عدالت، هدف نهضت حسيني

عدالت سومين هدفي است كه مي توان در نهضت حسيني از آن سخن گفت. آن حضرت افزون بر آگاهي بخشي به مردم و رهايي از طاغوت مي خواست دولت و حكومتي را بنياد نهد كه بر پايه عدالت باشد. از اين رو سخن از سيره جد و پدرش به ميان مي آورد كه بر پايه عدالت بود و حتي حضرت امير مومنان(ع) جانش را بر سر عدالت خواهي خويش گذاشت.
حسين بن علي(ع) مظهر عدالت خواهي بود. او در برابر ظلم و بيداد ايستاد تا دادگري را به جامعه بازگرداند. پيامبران و امامان معصوم(ع) مظهر خداوندي هستند كه همه چيز هستي را بر پايه عدالت بنياد نهاده است. بنابراين اگر به قدرت و حكومتي دست مي يافتند مظهر و محل تجلي عدالت خداوندي بودند. آنان بر اين پايه تلاش مي كردند تا هر حقي به صاحب آن بازگردانده شود حتي اگر كابين و مهر زنان شده باشد. انقلاب حسيني با اين هدف شكل گرفت و انقلاب مهدوي نيز با اين هدف شكل مي گيرد تا عدالت در گستره جهاني برپا شود و حكومت عدالت محور در سطح جهان تشكيل گردد.

آگاهي اي كه نهضت پيامبران و انقلاب عاشورا و نهضت مهدوي در پي آن است، اوج معرفت و آگاهي است كه همان شناخت توحيد است؛ زيرا مقصد نهايي آفرينش خدا و عبوديت بر پايه شناخت است. از اين رو شناخت و آگاهي واقعي به شكل عبوديت خدا ظاهر مي شود كه اين خود به معناي آزادي از هر قيد و بند سياسي و اجتماعي و دروني و بيروني است.

اگر بخواهيم حقيقت قيام عاشورايي را كه همان حقيقت قيام مهدوي است بشناسيم در وهله نخست بايد آگاهي را براساس معرفت ديني تبيين و تفسير كنيم. آگاهي در اين تفسير در سرآغازش همان معرفت و شناخت خدا قرار دارد و اين كه انسان به فطرت الهي بازگردد و حق را ببيند و جز تحقق حق، اراده اي نداشته باشد. آزادي در اين تفسير همان رهايي از قيد و زنجيرهاي دروني در وهله نخست و بازكردن قيد و بندهاي حاكميت بيروني طاغوت است كه ضدالهي است؛ زيرا طاغوت كسي است كه گرفتار نفس خويش است و طغيان خدا را در پيش گرفته و بر پايه آن مردم را به اسارت خويش درآورده است. اين گونه است كه در مكتب اسلام، معرفت الهي به آزادي و آزادي به اخلاق مي انجامد كه به معناي بيرنگي مطلق و رنگ مطلق توحيد گرفتن است. اين انسان موحد و مخلص است كه از همه قيد و بندها آزاد است و در بند ماده و نام و نشان آن نيست.
چنين انساني پس از آن و در پي توحيد محض در زندگي عملي خويش، عدالت را پيشه خود مي گيرد؛ زيرا انسان كامل، مظهر حق است. خداوند هم مظهر عدالت است و همه جهان را برپايه عدالت سامان داده است. اين گونه است كه ولايت بر پايه عدالت شكل مي گيرد. عدالت به عنوان هدف، مورد توجه پيامبران و معصومان و كساني است كه ولايت امور مردم و جامعه در دست ايشان است.

دستاوردهاي حكومت مهدوي

در حكومت و ولايت مهدوي انسان ها به فرهنگ يگانه پرستي و شناخت و آگاهي درست دست مي يابند كه هدف قيام عاشورايي هم بوده است. در اين حكومت همه بركات و نعمت هاي زميني آشكار مي شود تا انسان با بهره گيري از آنها به كمال خود دست يابد و اين بركات براساس عدالت ميان بندگان خدا توزيع مي شود. از اين رو انسان ها ديگر گرفتار دست يابي به ماديت نيستند و از بند بردگي ماده آزاد مي شوند و عدالت در توليد و توزيع تحقق مي يابد و فرصت و امكانات براي رشد و تعالي همه بشر فراهم مي شود.
جامعه مهدوي بر محور ولايت شكل مي گيرد. صاحب ولايت ، انسان كاملي است كه داراي همه كمالات معصومين است. معصوم در تعبير كلام اسلامي از تعبير انسان كاملي كه در عرفان به كار مي رود گوياتر و روشن تر است؛ زيرا معصوم در ادبيات كلام اسلامي كسي است كه از محيط ولايت حق به هيچ وجه بيرون نمي رود. آنان همان چيزي را مي خواهند كه خدا مي خواهد و اين همان معناي عبوديت و پذيرش كامل ولايت الهي است.

مقام معصوم مقام عبوديت و ولايت است. جامعه مهدوي جامعه اي آرماني است كه بر محور ولي الله اعظم و امام معصوم و عبد مطلق مي گردد. از اين رو عصر مهدوي عصر ظهور عبوديت مطلق حق است و مظهر تجلي ولايت كامل حق مي باشد. ولايت در آن عصر در همه زندگي بشر تجلي مي يابد.

براي رسيدن جوامع بشري به اين جامعه، مي بايست فرآيندي طي شود. اين ها همان مراحلي است كه به عنوان مجاهده باطني و جهاد بيروني نام برده شده است. جامعه انساني براي اين كه به جامعه آرماني برسد مي بايست سختي هائي را تحمل كند تا به مقام قرب برسد و درگيري هايي را مي بايست داشته باشد تا توانمندي خويش را آشكار سازد. از اين رو گفته شده كه براي هر پيامبري دشمني قرار داده شد. انسان ها در طول تاريخ براي اهدافي چون آگاهي و شناخت و آزادي و عدالت تلاش كرده و با دشمنان درون و بيرون مبارزه نموده اند. هدف همه آن ها دست يابي به حكومتي بود كه همه اين امور را با خود داشته باشد. آنان را به مفاهيم بلند ياد شده برساند. همه براي تكامل بشر تلاش كرده اند تا زمينه براي ايجاد چنين جامعه اي فراهم آيد؛ بر اين اساس مي توان به يگانگي اهداف نهضت حسيني با اهداف نهضت مهدوي پي برد.

هدف از عزاداري و ياد كرد عاشورا

آيات بسياري به انسان وعده داده است كه روزي زمين در دست صالحان قرار مي گيرد و صالحان، حاكمان زمين خواهند شد. اين وعده با مقدماتي تحقق خواهد يافت كه ما از آن به فرآيند ياد كرده ايم. برنامه اي مشخص وجود دارد تا زمينه براي بروز و ظهور وعده و ايجاد حكومت صالحان بر تمامي زمين ايجاد شود.

اذيت و آزارهايي كه پيامبر در مدت بيست وسه سال تحمل كرد، در راستاي اين هدف بوده است. البته شرايطي پس از رسول(ص) ايجاد شد كه مردم را به عقب بازگرداند و نهضت امام حسين(ع) براي بازگشت به راه درست بود كه از آن به اصلاح در امت جدش ياد مي كند. در اين دوره ارتدادي پيش آمد كه البته ارتداد فقهي نبود ولي جامعه را از مسير تكاملي خويش دور ساخت و نهضت حسيني تلاش كرد تا مردم را به راه بازگرداند. برنامه امام حسين(ع) بر روشنگري استوار بود از اين رو در مدت كوتاه روز عاشورا ايشان بيش از هفت سخنراني روشنگرانه انجام مي دهد؛ اهداف نهضت را بيان مي كند و به روشني، طاغوت و اهدافش را افشا مي نمايد. هرچند كساني كه در آن جا بودند همان زمان آگاه نشدند و به خود نيامدند ولي وقتي با خود خلوت كردند حقيقت را چون آفتاب ظهر روشن ديدند و راه را از چاه شناختند. آن روشنگري امام حسين(ع) و ديگر پيام آوران نهضت موجب شد تا جريان به مسير ديگري برود و نوعي آگاهي پديدار شود. هرچند كه آن خط انحرافي به ظاهر ادامه داشت ولي ديگر چون پيش از نهضت حسيني كارآيي نداشت و نمي توانست خط اسلام را از صحنه به كلي بيرون برد و نابود سازد.

نهضت حسيني مقدماتي چون مسأله ولايت و غدير داشت و عاشورا خود حلقه اي ديگر براي اجراي وعده حق براي به سامان رساندن زمين و تحقق حكومت جهاني عدالت محور مهدوي است. تكرار عاشورا به معناي تكرار اهداف و زنده نگه داشتن آن است تا مردم را براي حكومت مهدوي آماده كند. هدف از يادكرد عاشورا به معناي يادكرد اهداف قيام است تا فراموش نشود و اين كه هدف آن بوده است تا حكومت عدالت محور در زمين بر پا شود.
عزاداري به معناي آن است كه امت همواره بداند كه دو خط، مقابل يك ديگر در طول تاريخ بوده است. خطي كه پيامبران در آن قرار داشتند و خطي كه فرعون و يزيد و مانند آن قرار دارند و مي خواهند نور حق و حق طلبي و عدالت خواهي از ميان برود و نگذارند تا حكومت صالحان برروي زمين تشكيل شود. مسأله انتظار به معناي انتظار پيروزي خط صالحان است كه نمونه روشن آن امام حسين و نهضت وي بود.

اقسام منتظران

منتظران حكومت مهدوي را مي توان به سه دسته بخش كرد. مردمي كه خودشان اهل فسق و فجور و آلوده به گناه هستند ولي شرايط به گونه اي مي شود كه خودشان از آن خسته مي شوند و مي خواهند به آرامش دست يابند. اين ها منتظراني هستند كه خودشان اهليت ندارند ولي منتظر هستند. اين انتظار از مقدمات تحول جامعه بشري است و جهان در يك حالتي است كه مي خواهد وعده حق محقق شود.
گروه دوم كساني هستند كه خواسته اي دارند و گريه مي كنند و دعا و نيايش مي نمايند و كارهايي را براي رضاي امام زمان(عج) انجام مي دهند. اين ها بسياري از شيعيان هستند كه چنين برداشتي از انتظار دارند و اين گونه عمل مي كنند.

دسته سوم كساني هستند كه مي كوشند خود را بسازند و همانند عاشوراييان براي آن تلاش مي كنند. مي خواهند جامعه مهذب و آماده اي داشته باشند كه دست كم سيصدوسيزده نفر ايشان از رهبران و نخبگان آن هستند.

اين سه گونه منتظران همه مي خواهند حكومت مهدوي را ببينند و در انتظار آن مي باشند. با مسأله عاشورا مي توان امروز اين سه نوع شيوه را در پيش گرفت. اين كه گاهي عزاداري انجام شود و يادكردي از آن روز به ميان آيد و درعين حال گناه هم انجام شود. اين همان انتظاري است كه افراد فاسق و فاجر نيز دارند. همان طور كه انتظارش امري خوب است ولي فسق و فجورش پذيرفتني نيست، اين گونه نگاه به عاشورا نيز ناقص است. مانند كسي است كه اهل فسق و فجور است ولي از يزيد و يزيدي برائت مي جويد. گروه هاي ديگر به دو گونه ديگر به مسأله عاشورا نگاه مي كنند و آن را تحليل و تجزيه مي كنند كه تنها يك گروه آن به حق هستند و همانند انتظار، به درستي منتظر واقعي مي باشند.
اين ها نمونه هايي است كه مي بايست در آن تأمل كرد. به هرحال ميان نهضت عاشورا و نهضت مهدوي از جهات متعدد پيوندهاي ثابتي است و بازخواني آن مي تواند تكليف و وظيفه ما را روشن كند. اين ها تنها بخشي از مسأله است كه در اين نوشتار فرصت تبيين آن فراهم آمده است.

منبع: نورپرتال

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
8 + 4 =
*****