- از نگاه اسلام و آموزههای دینی، بیشتر از آنکه آموزشهای جنسی مطرح باشند، بر تربیت جنسی تأکید شده است.
یکی از دغدغههای بهظاهر مثبت و البته بسیار شیطانی دنیای غرب که توسط سردمداران آن در حال پیگیری است، دغدغهای به نام آموزشهای جنسی کودکان و نوجوانان است. حرف اصلی گردانندگان دنیای مدرن در این فضا این است که به سبب آلودگیهای جنسی و آسیبهای فراوانی که به شکل گسترده در کف جامعه خصوصاً فضای مجازی وجود دارد، لازم است که برای مصونیتبخشی فرزندانمان به آنها آموزشهایی را ارائه دهیم که بهوسیلهی این آموزشها بتوانند خودشان را از گرفتاریها در کجرفتاریهای جنسی و بهصورت خصوصی، مورد سوءاستفاده قرار گرفتن در این فضا، محفوظ بدارند.
در نگاه نخست وقتی به این دغدغه و ادعا نگاه میکنیم بهظاهر چیز خوشایندی به نظر میرسد و با خود میگوییم که چه چیزی بهتر از اینکه در این فضای رهاشده و افسارگسیخته ما به فرزندانمان شیوهی مراقبت از خود، بهوسیلهی آموزشهای جنسی را یاد بدهیم و تنها مشکل خودمان را در نحوهی ارائهی این آموزشها به فرزندان میبینیم؛ چراکه برخی از این آموزشها نیاز به شکستن تابوهایی دارد که در عرفِ متداول جامعه بسیاری خانوادهها نمیتوانند آن را بپذیرند. وقتی ما بهوسیلهی تبلیغات رسانههای پرمخاطب زیر فشار مطالبهی این آموزشها قرار گرفتیم کمکم مقاومتمان خواهد شکست و حتی بیشتر از این ممکن است همرنگی ما نسبت به جماعتِ دریافتکننده و تبلیغکنندهی این آموزشها تا به آنجا پیش برود که آن را امری پسندیده نیز قلمداد کنیم و برایش صورت زیبایی نیز تعریف نماییم.
کنکاش در صفحات وب، پرده از این حقیقت برمیدارد که همهی افرادِ تولیدکنندهی این محتواها، این اصل مسلّم را پذیرفتهاند که باید این آموزشها را در اختیار فرزندان در سنین مختلف قرار داد و دعوا بر سر نحوه و حد و حدود آن است. درحالیکه به نظر میرسد این تمام ماجرا نباشد و یک ضلع از دو ضلع ماجرا دیده نشده است و آن ضلعی که دیده نشده است همان رهاشدگی فضای مجازی در ابعاد جنسی است. سؤال اصلی اینجاست که چرا باید فضای اطراف فرزندان ما اینقدر رهاشده باشد تا ما مجبور باشیم اطلاعاتی که الآن نه دغدغهی اصلی فرزندمان است و نه به آن نیازی دارد در اختیار او قرار دهیم؟ چرا کسی نباید جلوی پمپاژ محتواهای هرزهنگاری را بگیرد تا ما مجبور نباشیم اطلاعات فراتر از نیاز فرزندمان را در فضای جنسی در اختیار او قرار دهیم؟ اطلاعاتی که میتواند حکم تیغ دو لبه را داشته باشد.
این دغدغهی اصلی و مطالبهی درستی است که باید در سطح جامعه و فضاهای فرهنگی مطرح شود تا به شکلگیری اینترنت ملی یا همان شبکهی ملی اطلاعات بینجامد.
در گام دوم اما از نگاه اسلام و آموزههای دینی، بیشتر از آنکه آموزشهای جنسی مطرح باشند، بر تربیت جنسی تأکید شده است. روحالله شهریاری در مقالهی " الگوی تربیت جنسی با رویکرد اسلامی" به تبیین کامل این مسئله میپردازد و بیان میکند: «برخی از صاحبنظران بین تربیت جنسی[1] و آموزش جنسی[2]، تمایز قائل هستند و آموزش جنسی را مقدمه تربیت جنسی میدانند؛ برخی در این تفاوت، تربیت جنسی را فراتر از آموزش جنسی میدانند؛ اگر این تفاوتها را بپذیریم، میتوان تربیت جنسی را اینگونه تعریف کرد: تربیت جنسی عبارت است از: بهکارگیری شیوههایی برای ایجاد صفات و رفتارهای جنسی سالم و زدودن صفات و رفتارهای جنسی ناشایست در انسان. با توجه به آنچه در تعریف تربیت ذکر شد، در تربیت جهت کمال و سعادت فرد، مدنظر است؛ از طرف دیگر، در اندیشه اسلامی، کمال و سعادت حقیقی، همان قرب الهی است. درنتیجه در تعریف تربیت جنسی، بهعنوان ساحتی از تربیت اسلامی، همان غایت تربیت اسلامی را لحاظ میکنیم و در تعریف نهایی، تربیت جنسی در الگوی اسلامی را اینگونه تعریف میکنیم: فرایند فراهم کردن زمینهها و عوامل مربوط به غریزه جنسی بهطوریکه فرد بتواند از این نیروها برای رسیدن به سعادت خودش بهرهمند شود و بهوسیله آنها موجبات رشد و کمال نهایی خود را فراهم سازد.»[3]
حال که مشخص شد که میان آموزشهای جنسی آن هم با نگاه غربی با تربیت جنسی مورد قبول اسلام تفاوت وجود دارد، باید به یکی از ارکان مهم تربیت جنسی نیز اشاره نمود که در آموزشهای جنسی غربی معمولاً بدان توجهی نمیشود و آن مقولهی حیا است. در بحث تربیت جنسی هیچگاه آموزشها نباید در یک فضایی دنبال شود که مخالف باحیا است و بالاتر از آن یکی از ارکان تربیت جنسی تربیت مبتنی بر افزایش حیا است که امری عقلانی به شمار میرود. « در تعریف حیا گفتهاند که حیا نیرویی است مهارکننده و نظمدهنده که رفتار و افکار انسان را بر اساس شرع و عرف تنظیم میکند.»[4] باید گفت که مقولهی حیا چون باعث افزایش کنترل درونی فرد در برابر آلودگیهای جنسی میشود باید حفظ و تقویت شود نه اینکه آموزشها خود بهنوعی از بین برندهی حیا باشد. کوتاهسخن اینکه «تقویت و نهادینه کردن عنصر حیا در فرد، سبب جلوگیری از بسیاری از آفات غریزه جنسی میشود. نهادینه کردن و تقویت تدریجی این عنصر، متربی را از رفتارها، تخیلات و اندیشه درباره مسائل جنسی پرهیز میدهد و زمینه مناسبی برای تربیت جنسی مطلوب او فراهم میکند. انسان باحیا نهتنها خود به رفتار، گفتار و اندیشههای جنسی دست نمیزند و معاشرتهای جنسی را نمیپسندد، بلکه از دیدن هرزگی و بیحیاییهای دیگران نیز پرهیز میکند.»[5]
پی نوشت ها:
[1].Sex Education
[2].Sex Instruction
[3].مقاله: الگوی تربیت جنسی با رویکرد اسلامی، روحالله شهریاری، پژوهشنامه تربیت تبلیغی، سال پنجم شماره ۱۳ (پیاپی ۱۴، پاییز و زمستان ۱۳۹۵.
[4].غنچههای شرم (نگاهی نو به مفهوم حیا)، عباس پسندیده، ص10، دارالحدیث، قم چاپ اول، 1386.
[5].مقاله: الگوی تربیت جنسی با رویکرد اسلامی، روحالله شهریاری، پژوهشنامه تربیت تبلیغی، سال پنجم شماره ۱۳ (پیاپی ۱۴، پاییز و زمستان ۱۳۹۵.
سؤال اصلی اینجاست که چرا باید فضای اطراف فرزندان ما اینقدر رهاشده باشد تا ما مجبور باشیم اطلاعاتی که الآن نه دغدغهی اصلی فرزندمان است و نه به آن نیازی دارد در اختیار او قرار دهیم؟ چرا کسی نباید جلوی پمپاژ محتواهای هرزهنگاری را بگیرد تا ما مجبور نباشیم اطلاعات فراتر از نیاز فرزندمان را در فضای جنسی در اختیار او قرار دهیم؟