دگرگونیهای پرشتاب و خارج از چهارچوب سیاستهای آمریکا نشان میدهد، میز مدیریت خاورمیانه در اتاق آمریکا بههمریخته و کشورهای منطقه خود باید به فکر آینده باشند، و همانند گذشته چشم به راه آمریکا نمانند. چراکه در غیر این صورت از روند تحولات عقب مانده و دچار زیان راهبردی خواهند شد.
در سال 1304 ایران شاهد انقراض دوره قاجار و تاجگذاری رضاخان بود و در همین هنگام، عبدالعزیز در حجاز خود را شاه نجد و حجاز خواند این همزمانی در ظهور دو گماشته استعمار و روی کار آمدن هر دو از راه خواست و اراده دیگران، موجب رقابت میان آنان برای پیش افتادن از دیگری شد تا هرکدام بتوانند رضایت پدرخواندههای پنهان و پشت پرده خود را به دست آورند از اینرو تشنه بجای آوردن نقش فعالتر شده و همانند دو اسب که گاری استعمار بر آن بستهشده بود به پیش میتاختند.
سرنگونی شاه و از دست رفتن ژاندارم منطقه برای آمریکا، بیشتر از آنکه مایه تاسف و نگرانی مقامات آمریکایی شود، موجب خوشحالی رژیم عربستان گردید؛ ریاض اینک امیدوار بود که بتواند جای ایران مورد پسند آمریکا را بگیرد و این ماموریت ویژه را در منطقه به عهده گرفته و کلید آمریکا در منطقه باشد درست برای رسیدن به این جایگاه چهل سال سعی نمود تا بدان دست یابند.
اما اینک در هشتاد سالگی پیدا شدن آل سعود، آنان دچار هراسی سخت از کهنه شدن و مرگ خود در منطقه شدهاند، چراکه دیگر آمریکا در منطقه نهتنها نمیتواند نقش تازهای به عهده آنان بگذارد بدتر از آن، اینکه خود نیز در حال از دست دادن چهره کدخدایی در سطح خاورمیانه و اسبابکشی به بخش شرق آسیا است.
این واقعیت جدید منطقه است که آنان را سراسیمه بهسوی ایران هدایت کرده است عربستانی که دچار بازی کشور کوچکی همانند قطر شده و ناچار به کنار آمدن با این همسایه بندانگشتی خود است و بدتر از آن، شاهد سهم خواهی و زیادهخواهی شریک اماراتی خود است، بهخوبی درک کرده است که میز مدیریت خاورمیانه در آمریکا جمع شده است و ایران برای آمریکا منافعی پابرجا و خیرهکننده باقی نگذاشته است تا عربستان بتواند حافظ آن باشد.