زمزمههای حضور پیامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در حج سال دهم هجری همه جا پیچیده بود و هرکسی سعی میکرد خود را آماده کند و توفیق زیارت خانه خدا در جوار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را درک کند. انبوه زیادی از جمعیت در حجة الوداع شرکت کرده بودند، بزرگترین اجتماع مسلمین در طول تاریخ اسلام درحال محقق شدن بود، و مردم از نزدیک شاهد انجام اعمال حج توسط پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بودند.
واقعاً چه زیبا بوده نظاره کردن حج مقبول و دیدن حجی که اول شخص عالم هستی در حال انجام آن است؛ کسی که ظاهر و باطن همه احکام حج را میداند، و هیچ گونه شائبه غیر خدایی در اعمال او راه ندارد و بدون شک مورد قبول خداوند منّان است، و این حجة الوداع پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است و او باید با این سرزمین که سالها در آن برای هدایت مردم تلاش کرده بود وداع کند، و سالهای پایانی عمر شریف خود به سر برد.
یک عمر تلاش پی در پی و خالصانه برای هدایت مردم و چه زحمتهایی که به جان میخرید و با تمام وجود در این راه قدم برمیداشت. سفرها به طائف و اطراف مدینه میکرد خستهگیها را تحمل میکرد، و در این امر نسبت به هدایت مردم بسیار حریص بود تا آنجا که قرآن کریم در سوره توبه میفرماید: «رسولى از خود شما به سويتان آمد كه رنجهاى شما بر او سخت است ، و اصرار به هدايت شما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان مي باشد». [التوبه/128] [1]
حتی بالاتر از آن چنان در این راه از خودگذشتگی داشت و برای تبلیغ و فراگیر شدن دین از خود مایه میگذاشت که خداوند خطاب به ایشان میفرماید: «گويا مى خواهى خويشتن را تلف كنى براى اينكه آنان ايمان نمى آورند». [الشعراء/3] [2]
اما در این لحظههای ملکوتی و پایانی عمر شریف حضرت یک رسالت نا تمام مانده که باید انجام شود و او در این حجة الوداع منتظر است تا لحظۀ موعود فرا رسد و این رسالت بزرگ را به پایان برساند.
مراسم حج باشکوه تمام به پایان رسید. اقتدار و عظمت اسلام در کنگره بزرگ حج به رخ جهانیان کشیده شد و نباید فراموش کرد که مدیریت و بصیرت ناب پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بود که از افکار تفتیده مردم حجاز را که در جاهیلت خود غوطه ور بودند تبدیل به افکاری نو و مردمی متمدن کرد و این چنین اجتماعی با شکوهی را برای به رخ کشیدن عظمت اسلام فراهم ساخت. بعد از انجام اعمال حج انبوه زیاد حاجیان در حال برگشت از مهمانی الهی بودند و سرخوش از اینکه توانسته بودند حج را در جوار رسول اكرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) انجام دهند.
لحظۀ موعود فرا رسید، در نزدیکی غدیر خم، وحی الهی به قلب پیامبر نازل شد: «ای پیامبر: هرآنچه خدا به تو ابلاغ کرده به مردم بگو زیرا اکمال رسالت تو در گفتن این امر مهم به مردم است و خدا تو را از گزند توطئهها محافظت میکند همانا خدا هرگز مردم کافر را هدایت نمیکند». [مائده/67] [3]
نکات مهمی در این آیه شریفه به چشم می خورد اولاً اینکه؛ این ابلاغ از ظرف خدا بوده و پیامبر مامور به انجام دستور الهی است، و واژه ابلاغ اشاره به ماموریت ایشان در انجام این رسالت بسیار مهم دارد. ثانیا؛ خاتم تمام پیامبران الهی، حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است، و دراین آیه به حضرت خطاب میشود که اتمام رسالت تو که پایان بخش رسالت عظیم أنبیاء الهی است، در این است که این رسالت را انجام دهی و مردم را آگاه کنی و گرنه رسالت تو و سایر پیامبران الهی ناقص خواهد بود. ثالثا؛ اگر خوفِ انکار و سرکشی مردم نسبت به این ابلاغ و دستور الهی هست نگران نباش زیرا که خداوند تو را از شر مردم محافظت میکند. این در حالی است که اعلام دوستی و اعلام به عنوان دوست هرگز ترس از مردم را در پی ندارد.
به هر حال پیامبر مامور به انجام این امر الهی و مهم است، بنابراين دستور به اجتماع مردم کرد در آن گرمای شدید، به حسب نقل روایات سه روز طول کشید که مردم اجتماع کردند و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بعد از حمد و ثنای الهی و ایراد خطبه ای طولانی رسالت عظیم خود را به پایان رسانید، و دست حضرت علی(علیهالسلام) را گرفته و بالا برد و باصدای بلند اعلام کرد؛ هر کسی من مولا و سرپرست او هستم بعد از من علی (علیهالسلام) مولا و جانشین اوست. و تاریخ باید پاسخ گو باشد که چرا از آن خطبۀ نسبتا طولانی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در کتاب های اهل سنت جز صفحه ای بیشتر عنوان نشده است، و اینکه آیا تعیین حضرت به عنوان دوست نیاز به تبریک و خوشحالی به ایشان دارد؟
و دیگر اینکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) که در جای جای مختلف نسبت به حضرت علی(علیهالسلام) ابراز علاقه و دوستی کرده است، چرا بعد از این اعلام در روز غدیر خم توسط پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) خداوند می فرماید: «امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را برای شما به عنوان آیینی (استوار و پایدار) پذیرفتم». [مائده/3] [4]
هرگز از این صریح تر نمیشد اعلام کرد و هیچ گونه شک و شبههای در کار نبود و مردم هم به ظاهر پذیرفتند و به امیرالمومنین (علیهالسلام) تبریک گفتنداما بعد از مدت زمان کوتاهی بعد از مرگ پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) خورشید را انکار کردند، غافل از اینکه خورشید انکار شدنی نیست، و اگر تمام عالم برای پوشاندن او جمع شوند هرگز نخواهند توانست ذره ای از نورانیت او را انکار کنند. انکار غدیر انکار خورشید است و هویت شیعه در غدیر است.
پی نوشت:
[1] . «لَقَدْ جَاءكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ»
[2] . «لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ»
[3] . «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْکافِرينَ»
[4] . «الْيَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دينَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْکُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ ديناً»
نظرات
happy eid ghdeer khum on all.