دانشمندان اهل تسنن هر گونه قیام را علیه حاکم حرام دانسته هر چند حاکم ظالم باشد.
بیشتر دانشمندان و علمای اهل سنت، هر گونه قیام و خروج، علیه حاکم و سلطان را حرام دانستهاند؛ هر چند حاکم ظالم، فاسق و شیطان صفت باشد. این فتوا مطابق روایاتی است که از بزرگان اهل سنت صادر شده است که به چند دسته تقسیم میشود.
دسته اول: روایاتی که خروج بر حاکم را مساوی مرگ جاهلیت میداند.
بزرگان اهل سنت همچون بخاری، اطاعت از حاکم و خلیفه را ضروری میدانند. بر همین اساس از پیامبر چنین نقل میکند: «من کَرِهَ من اَمِیرِهِ شیئا فَلْیَصْبِرْ فانه من خَرَجَ من السُّلْطَانِ شِبْرًا مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً؛[1] کسی که از حاکمش آزرده شده باشد، باید صبر کند. به درستی که هر کس از سلطانش بهاندازه یک وجب دور شود، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است.»
دسته دوم روایاتی که خروج بر حاکم را خروج از اسلام میداند.
از باب نمونه روایتی که ابوذر غفاری از پیامبر نقل میکند. «من فَارَقَ الْجَمَاعَةَ شِبْراً خَلَعَ رِبْقَةَ الاِسْلاَمِ من عُنُقِهِ؛[2] کسی که از جماعت بهاندازه یک وجب جدا شود، رشته اسلام را از گردنش کنده است.»
دسته سوم روایاتی که عدم اطاعت از حاکم را عملی بدون حجت در روز قیامت دانسته است.
زمانی که عبد الله بن عمر، با یزید بیعت کرد، برای مشروعیت خلافت یزید، روایتی را از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل میکند. مسلم آن را چنین آورده است: همان زمانی که واقعه حرّه اتفاق افتاد، عبدالله بن عمر به سوی عبدالله بن مطیع آمد،... گفت: من نیامدهام تا بنشینم؛ آمدهام تا اینکه سخنی را که از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم بیان کنم. حضرت فرمود: «من خَلَعَ یَدًا من طَاعَةٍ لَقِیَ اللَّهَ یوم الْقِیَامَةِ لَا حُجَّةَ له وَمَنْ مَاتَ وَلَیْسَ فی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً؛[3] کسی که دست از اطاعت حاکمی بردارد، روز قیامت بدون حجت و دستاویز، خداوند را ملاقات میکند و کسی که بدون بیعت بمیرد همانند مرگ جاهلیت مرده است.
دسته چهارم. روایاتی که دلالت بر حرمت جنگ با حاکم دارد.
مسلم از ام سلمه چنین نقل میکند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: به زودی پیشوایان و حاکمانی خواهند آمد... هر کس آنها را شناخت از آنها برائت میجوید و هر کس که نشناخت سالم میماند؛ اما وای به حال کسی که به کارهای آنها راضی باشند و تبعیت کند (در گناه آنان شریک است). گفتند: «قالوا اَفَلَا نُقَاتِلُهُمْ قال لَا ما صَلَّوْا؛[4] آیا با آنها بجنگیم؟ فرمود: خیر تا زمانی که نماز میخوانند.»
دسته چهارم. روایاتی که پیروی از حاکم ظالم را نیز واجب میکند.
مسلم در باره حاکمان ظالم، از سلمه بن یزید چنین نقل میکند: از رسول خدا سؤال کردم ای پیامبر! اگر امیرانی بر ما حاکم شدند که حق خودشان را از ما بگیرند، ولی حقی را که ما میخواهیم، به ما ندهند، تکلیف ما چیست؟... پیامبر فرمود: «اسْمَعُوا وَاَطِیعُوا فَاِنَّمَا علیهم ما حُمِّلُوا وَعَلَیْکُمْ ما حُمِّلْتُمْ؛[5] بشنوید و اطاعت کنید؛ زیرا وظیفه آنان بر عهده خود آنهاست و شما هم تکلیف خودتان را دارید.
هر چند برخی از علمای اهل سنت بر این باورند که اگر حاکم، ظالم و ستمگر باشد، خروج علیه او جائز است؛[6] ولی با توجه به مجموع این روایات، اهل سنت خود را تابع محض حاکم و سلطان زمان خود میدانند؛ هر چند آن حاکم ظالم و شیطان صفت باشد.
نکته اول. با چشم پوشی از سند این روایات، هرگز این روایات پیروی از حاکم ظلم و جور را به صورت مطلق نمیتواند اثبات کند، زیرا با مجموعه زیادی از روایات و آیات قرآن کریم تناقض دارد. بنابر این در جایی که شخصی قدرت دارد باید در مقابل ظلم خروج کرده و قیام کند مانند قیام امام حسین علیه السلام در مقابل یزید.
نکته دوم. علمای اهل سنت، از مبنای خود عدول کرده و با توجیه جنگ جمل، خروج عایشه علیه امام عادل را مصداق قیام علیه حاکم ندانسته اند.
نتیجه: با استقصای صورت گرفته در این روایات مشخص میشود که حاکمان ظالم برای اینکه وجهه شرعی به جنایات خود بدهند اقدام به جعل اینگونه روایات کردهاند.
پی نوشت
[1]. صحیح بخاری، ج9، ص47.
[2]. مسند احمد، ج35، ص445.
[3]. همان، ج3، ص1478.
[4]. همان، ص1480.
[5]. همان، ص1474.
[6]. الاستذکار، ابن عبدالبر، ج5، ص16.
علمای اهل تسنن، با تمسک به برخی روایات، اطاعت مطلق را از سلطان، هر چند ظالم باشد واجب دانستهاند؛ هر چند این حکم با روایات و آیات قرآن در تعارض است و خودشان نیز با توجیه جنگ جمل، مهر بطلان بر آن زدهاند.