میثم تمار بیانی رسا و نطقی گویا داشت. استوارى او در دوستی و محبت خود نسبت به مولا علی علیهالسلام و راه حق و استقامتش در دفاع از ولايت، و زبان گويايش در اعلان حقايق، بر ولایتمداران راستین پوشیده نیست.
میثم تمار از خواص حقی بود که جان خود را بر سر پاسداری از عقاید و آرمانهای خود میگذارند. او حاضر شد در راه محبت ولیّ خود، سختیها و شکنجهها را تحمل کند. او اگر در روزگار ما میزیست در تبلیغ و ترویج معارف قرآن و اهل بیت میکوشید.
میثم در روزگار ما نیز ممکن بود به عنوان یک چهره علمی و دینی از سوی قدرتهای بزرگ تحت فشار قرار بگیرد. بیشک در چنین شرایطی شهادت را ترجیح میداد و با خون سرخ خود پشت پردهبازیهای تبلیغاتی مستکبرین را افشا میکرد. نفوذ کلام و توان بالای او در ایراد خطبههای حماسی و حرکتآفرین هم امتیازی برای اوست که موجب میشد در زمان لازم، روشنگر حقایق و ارزشها باشد و تودهی مردم را به حرکت واداشته، بسیج و هدایت کند. در این نوشتار تلاش داریم تا به گوشهای از صبر و استقامت و استواری میثم تمار در دفاع از مکتب امیرمؤمنان اشاره نماییم.
میثم تمار شهید محبت امیرمؤمنان
میثم تمار ابوسالم، ميثم بن يحيى تَمّار اسدى خرمافروشی که از خواص اصحاب امیرالمؤمنین و مورد توجه آن حضرت بود. امام على عليهالسلام او را از زنى كه وى را به غلامى داشت، خريد و آزاد كرد[1] و به او فرمود: نامت چيست؟ گفت: سالم. فرمود: پيامبر خدا به من خبر داده كه نامى كه پدر و مادر عَجَمت بر تو نهادند، ميثم بوده است. گفت: خدا و پيامبرش و نيز تو اى اميرمؤمنان راست گفتيد. به خدا سوگند، نام من همان است. فرمود: پس به همان نامى كه پيامبر خدا تو را به آن ناميده، بازگرد و نام سالم را واگذار. او هم به نام «ميثم» بازگشت و كُنيهاش را ابوسالم نهاد.[2]
منتظرانی راستقامت از جنس شهادت
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام شهادت میثم تمار به دست ابن زیاد را قبل از شهادتش به او خبر داده بود. روزى امیرالمؤمنین على عليهالسلام به او فرمود: «تو پس از من دستگير و به دار آويخته مىشوى و با سرنيزه تو را زخمى مىكنند و در روز سوم، از بينى و دهانت خون سرازير مىشود و محاسنت را رنگين مىكند. منتظر آن رنگين شدن باش و تو دهمين نفرى هستى كه بر درِ خانه عمرو بن حُرَيث به دار آويخته مىشوى و چوبه دارت از همه آنان كوتاهتر و از همه به جوى آب، نزديكتر است. بيا برويم تا نخلى را كه بر چوبه آن به دار كشيده مىشوى، به تو نشان دهم. پس آن را به او نشان داد و ميثم، نزد آن نخل مى آمد و كنارش نماز مىخواند و مىگفت: چه نخل مباركى! من براى تو آفريده شدهام و تو براى من آبيارى شدهاى؛ و پيوسته با آن، تجديد ديدار مىكرد.»]3]
پیشگوییهای معجزهآسای خاندان ولایت
ابن زیاد ميثم را بعد از دستگیری به همراه مختار بن ابى عُبَيد ثقفی به زندان انداخت. ميثم تمّار به مختار گفت: تو رهايى مىيابى و به خونخواهى حسين عليهالسلام برمىخيزى و اين كسى را كه ما را مى كشد، مى كشى.[4]
هنگامی که میثم را نزد ابن زیاد آوردند به او گفت: باید از علی بیزاری بجویی و از او بدگویی کنی و گرنه دست و پایت را قطع میکنم و تو را به دار میآویزم. میثم حاضر نشد به امامش توهین کند و فرمود: مولایم به من خبر داده كه تو مرا پس از نُه نفر ديگر به دار مىكشى؛ دارى كه كوتاهترين است و نزديکترين جاى به غَسّالخانه، از آنِ من است. ابن زیاد گفت: با او مخالفت مى كنيم. ميثم گفت: چگونه مخالفت مىكنى؟! به خدا سوگند، او جز از پيامبر خدا و او جز از جبرئيل و او جز از خداى متعال به من خبر نداد. چگونه با اينان مخالفت مىكنى؟ بى گمان، من جايگاه به دار كشيدنم را در كوفه میشناسم و من نخستين كسى هستم كه در اسلام بر دهانم لجام مىبندند.[5]
لحظات پایانی قبل از دیدار با معشوق
میثم تمار در حالی که زبان به مدح و بیان فضایل امیرالمومنین علی علیهالسلام داشت، به دستور ابن زیاد بر دهانش لجام زدند. زمان كشته شدنش ده روز پيش از ورود امام حسين علیهالسلام به عراق بود و در روز سوم به دار كشيده شد؛ با سرنيزه زخمیش كردند و در پايان روز، خون از دماغ و دهانش سرازير شد. [6]
پینوشت
[1]. الغارات؛ ص249.
[2]. الإرشاد للمفيد؛ ج1؛ ص324
[3].همان.
[4]. رجال کشی، ص 84.
[5]. الإرشاد للمفيد؛ ج1؛ ص 325.
[6] همان، ص 326.