فرزند ارشد آیت الله هاشمی اخیرا در روزنامه اعتماد به انتقاد از به کارگیری واژه "بانیان وضع موجود" پرداخته است. این یادداشت در واقع مقدمه سلسله مقالاتی است که انتشار آن را وعده میدهد. در این یادداشت به بیان چند نکته در نقد اظهارات ایشان میپردازیم.
آقای محسن هاشمی که امروز شاید بیش از هر زمان دیگری به عنوان یکی از رجال سیاسی جریان اصلاحات یا اعتدال شناخته میشود، اخیرا در یادداشتی در روزنامه اعتماد به انتقاد از به کارگیری تخریب گونه واژه "بانیان وضع موجود" پرداخته است. در این باره گفتنی است:
یک؛ اشاره آقای هاشمی در مطلع این یادداشت به رعایت انصاف در قضاوتها درباره عملکرد دولتهای مختلف، کاملا درست و اخلاقی است؛ گرچه به نظر میرسد دوستان ایشان چندان به این نکته اخلاقی نسبت به دولت نهم و دهم پایبند نبودهاند.
دو؛ بخشی از انتقاد آقای هاشمی به کاربرد واژه "بانیان وضع موجود" با محوریت همین اصل اخلاقی، وارد نیست. ایشان بانیان وضع موجود را از بانیان مشکلات موجود جدا میکند. این جداسازی گرچه از نظر لفظی درست است، ولی در ادبیات سیاسی امروز، منظور از "وضع موجود" همان "مشکلات موجود" است؛ آن هم نه تمام مشکلات موجود، بلکه مشکلات اقتصادی که دقیقا حاصل عملکرد دولت قبل است؛ به عنوان مثال پر واضح است که اصل تورم ربطی به دولتهای یازدهم و دوازدهم ندارد، ولی تورم چهل یا پنجاه یا شصت درصدی در سالهای اخیر، یا افزایش ده برابری قیمت دلار نسبت به سال 1392 را نمیتوان به دولتهای اول تا دهم نسبت داد.
سه؛ اینکه در نقد عملکرد دولتها باید خوب و بد را با هم دید، شکی نیست، ولی مسئله این است که از نگاه جریان انقلابی به سختی میتوان در عملکرد دولت موسوم به اعتدال –که از آنان به عنوان بانیان وضع موجود یاد میشود- نقاط قابل تحسینی یافت؛ همان طور که طیف منتسب به اعتدال نیز از دولتهای نهم و دهم به "زمستان" یاد میکردند.
چهار؛ فرزند ارشد مرحوم آیت الله هاشمی مینویسد: «در نظام ولايت فقيه اكثر راهبردهاي كلان و كليدي در امور مختلف از جمله روابط خارجي، فرهنگ، اجتماع و اقتصاد، امنيت و… در دست دولت نيست» و باز تاکید میکند که «طبيعتا در ساختاري كه در راس آن ولي فقيه قرار دارد، بيشترين تاثيرگذاري را در راهبردهاي حاكميت و عملكرد مسوولان مربوط به مقام رهبري است».
جای تعجب است که ایشان که در بالاترین سطح رجال سیاسی ما قرار دارند، از این نکته غافلند که این دولتها هستند که قدرت اجرایی را در دست دارند و میتوانند بدون نگرانی از برخورد نهادهای بالادستی از اجرای فرمایشهای رهبری و سیاستهای مصوب سر باز بزنند. شرح این نافرمانیها و یکهتازیهای دولتها مثنوی هفتاد من کاغذ است، اما به ذکر دو نمونه که به صراحت مورد اشاره رهبری قرار گرفته است، بسنده میکنیم؛
این فرمایش رهبری در یکم فروردین 1392 است: «من هفده هجده سال قبل به دولتی که در آن زمان سر کار بود و به مسئولان گفتم کاری کنید که ما هر وقت اراده کردیم، بتوانیم درِ چاههای نفت را ببندیم. آقایانِ به قول خودشان "تکنوکرات" لبخند انکار زدند که مگر میشود!؟» و این هم فرمایش ایشان در سخنرانی یکم فروردین 1395: «وزیر خارجهی محترم ما در مواردی به بنده گفت که ما [مثلاً] اینجا را یا این خطّ قرمز را دیگر نتوانستیم حفظ کنیم».
پنج؛ ایشان در ادامه مینویسد: «بانيان وضع موجود آنهايي هستند كه نگذاشتند دولتها براساس رايي كه از مردم گرفتهاند عمل كنند و باعث اجراي دوگانگي در اجراي سياستهاي غلطي شدند كه متاسفانه هماكنون مسووليت آن را نيز به عهده نميگيرند.» برای پاسخ به این عبارت میتوان یک کتاب نوشت، ولی به همین بسنده میکنیم که خود ایشان در تکه فیلمی که از مصاحبه تلویزیونیشان دست به دست در فضای مجازی میچرخد، به نمایندگی از طیف معتدل، مسئولیت دولتهای جنگ، سازندگی، اصلاحات و اعتدال را میپذیرد. این مسئولیت پذیری قابل تحسین ایشان، هم با شریک کردن منتقدان در وضع موجود در تناقض است و هم با ادعاهای تهمتآمیزی که به صورت کلی و مشوش در ادامه این یادداشت آوردهاند. نمیشود که مدال بر گردن یکی باشد و تقصیرها بر گردن همه!
برای پاسخ مفصل به ادعاهای ایشان که در قالب پرسش طرح شده است منتظر سلسله مقالاتی که در راستای آسیب شناسی وضع موجود، وعده آن را دادهاند میمانیم.