از آنجا که قرآن کریم، یک مجموعه به هم پیوسته است، از کنار هم قرار دادن آیات، ضرورت و وجوب مساله حجاب، امری مسلم خواهد بود. از سویی زنان و دختران پیامبر و مومنان، در صدر اسلام نیز، موظف به رعایت آن بودهاند.
حجاب و عفاف، از مقولههایی است که مورد توجه اسلام قرار گرفته است و از همان ابتدا تشریع و اجرا شده است. هر چند برخی معاندان، با تفسیر انحرافی، در صدد اثبات بیحجابی در صدر اسلام هستند.
وجوب حجاب در قرآن
قرآن کریم به صراحت به مقوله حجاب پرداخته و آن را از ضروریات دین به شمار میآورد. «وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَرِهِنَّ وَ یحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ لْیَضْرِبْنَ بخُمُرِهِنَّ عَلىَ جُیُوبهِنَّ وَ لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ ءَابَائهِنَّ أَوْ ءَابَاءِ بُعُولَتِهِنَّ...»؛[1] «و به زنان با ایمان بگو که چشمان خود را فرو بندند و عورتهاى خود را حفظ کنند، و زیور و زینت خود را آشکار نسازند، جز آنچه (بنابر ضرورت عرفى) پیداست و باید روسرىهاى خود را بر روى گریبانها بزنند و زیور را بر کسى آشکار نسازند جز بر شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان...»
استدلال به بخش «وَ لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا»
این بخش از آیه با فعل نهی، خطاب به زنان میفرماید: «زینت و زیورهای خود را آشکار نکنید، مگر آنهایی که به طور عادی آشکار است». از سویی هیچ قرینهای بر خلاف آن، وجود ندارد، بنابراین دلالت بر ممنوعیت مطلق دارد. یعنی به هیچ وجه، بر زنان جائز نیست که زینت و زیور خود را آشکار کنند.
نکته: منظور از زینت در آیه، طلا و جواهرات و... نیست؛ زیرا خطاب آیه مطلق است، چه بسیار از زنان که طلا و جواهر ندارند، پس منظور از این زینت، زیباییهای خود زن [اعضا و جوارح] است. هر چند اگر مراد، زیورآلات هم باشد، باز باید پوشیده شود؛ زیرا آشکار کردن آنها، مستلزم آشکار کردن اعضای بدن است. بنابراین مطلقا آشکار کردن زینت و زیورها بر زن حرام است.[2]
همچنین در ادامه آیه به کشیدن روسری بر روی گریبان و گردن، دستور میدهد، سپس بلافاصله از «زینت» سخن میگوید، پس معلوم است که آشکار کردن گردن و سینه، جزء زینت به حساب میآید.
پس قرآن کریم، تمام زنان را از آشکار کردن زینتها [چه اعضای بدن، چه زیورآلات] منع کرده است.
پوشاندن تمام زینت ها با جلابیب
خداوند در مورد پوشاندن زینتها، نیز خطاب پیامبرش به صراحت چنین میفرماید: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِن...»؛[3] «ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «چادرهای خود را بر خویش فروافکنند...»
معنای جلباب
صاحب قاموس قرآن بعد از نقل قرائنی میگوید: «...با اين قرائن و آنچه از نهايه و صحاح و قاموس نقل شد، ميشود گفت: جلباب، ملحفه و لباس بالائى و چادرمانند است، نه فقط روسرى.»[4] پس معناى آيه اين است: اى پيغمبر به همسران و دخترانت و به زنان مؤمنان، بگو: لباسهاى چادر مانند خود را بخود نزديک كنند.
بنابراین باید گفت:
اول: خطاب هر دو آیه، شامل همه مومنان میشود.
دوم: آشکارکردن زینتها، بر همه زنان حرام است.
سوم: باید برای پوشاندن زینت از لباسی بلند استفاده کرد که امروزه به چادر شناخته میشود.
حجاب حضرت زهرا سلاماللهعلیها
قضاوت تاریخ و روایات در مورد پوشش حضرت زهرا سلاماللهعلیها، بسیار قابل تأمل است؛ زیرا پوشش ایشان را به صراحت بیان کرده است.
روایت اول: زمانی که حضرت زهرا سلاماللهعلیها برای گرفتن فدک خواست از خانه بیرون برود، سر و سینه و گردن خود را با خمار «روسری، یا مقنعه»[5] پوشاند،
سپس بر روی آن، جلباب «لباسها و روسری بلندی؛ چادر»[6] پوشید، بعد از اینکه وارد مسجد شد، میان حضرت و مردم پردهای نصب کردند، تا حضرت خطبه فدک را ایراد کرد.[7]
روایت دوم: حتی زمانی که حضرت زهرا سلاماللهعلیها می خواست برای عیادت پیامبر صلیاللهعلیهوآله، از خانه خارج شود، با جامهای گشاد، خود را می پوشاند. «فَتَجَلْبَبَتْ بِجِلْبَابِهَا وَ تَبَرْقَعَتْ بِبُرْقِعِهَا وَ أَرَادَتِ النَّبِيَّ ص»؛[8] «فاطمه علیها السلام، چادر به سر نمود و روبنده و نقاب انداخت و عازم منزل پیامبر صلّىاللَّهعليهوآله، گرديد».
پی نوشت:
[1]. سوره نور، آیه31.
[2]. مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، نشر دارالکتب الاسلامیه، سال1374 ش، چاپ32، ج14، 439.
[3]. سوره احزاب، آیه59.
[4]. قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، سال1412 ق، چاپ ششم، ج2، ص42.
[5]. مصطفوی، حسن، التحقيق، نشر وزارت فرهنگ و ارشاد، سال1368، چاپ اول، ج3، ص127.
[6]. همان، ج2، ص93.
[7]. رک، طبرسی، احمدبن علی، الإحتجاج، مصحح، خرسان، نشر مرتضی، سال1403، چاپ اول، ج1، ص98.
[8]. ابن بابویه، محمدبن علی، علل الشرائع، نشر کتابفروشی، داوری، سال1385 ش، چاپ اول، ج1، ص163.