سینما در جایگاهی قرار گرفته که انگار جانشین انسان واقعی است. معنای واژگون سالاری و ریاکاری در سینما را حتی در لغتها و واژهها و فنونی که این صنعت را پدید آورده، میتوان دید.
در ادامه سلسله مقالات بازشناسی سینما با رویکرد هرمنوتیک و شناخت شناسانه و پرداختن به بنیاد و اساس آن، در متن پیشرو به واقعیتر بودن تئاتر نسبت به سینما و عکس، بهعنوان یکی از مبادی فنی سینما و ارتباطش با جاودانگی خواهیم پرداخت .
تئاتر واقعیتر از سینما
در تئاتر هنوز انسان واقعی، بر روی صحنهای واقعی، در مقابل بینندگانی واقعی نقش بازی میکند. پس هنوز واقعیتی موجود است و ریا و نمایش خودخدایی و خودمسخرگی به تمام و کمال نرسیده است. در سینما به واسطه تکنولوژی، انسان تا آنجایی که بخواهد میتواند واقعیت را وارونه کند و بازی تمام عیار و کاملی ارائه دهد و واقعیت را به کلی نابود کند. امروزه لطیفترین و دقیقترین تکنولوژیها در خدمت سینما است.
سینما (منظور از سینما فقط آنچه در سالنهای سنتی به نمایش در میآمد نیست) و بهطور کلی رسانههای تصویری، دارای کاملترین تکنولوژیها است. بهواسطه تدوینها و مونتاژهایی که صورت میگیرد، انسان میتواند تا جایی که امکان دارد واقعیت را نابود کند، تا آنجا که با استفاده از انیمیشن و جلوههای ویژه رایانهای، سینما به جایی رسیده که تولیداتش انیمیشن محض شده و دروغ محض است. نیازی نیست کسی بازی کند و تصویری ثبت کند. این جنون و مالیخولیای محض است که صحنهای را با نقاشی بیافرینند و این صحنه را عین واقعیت جلوه داده و در آن گم و نابود شوند. انسان خودش را با این تولیدات سینمایی و انیمیشنی اشتباه گرفته است. سینما در جایگاهی قرار گرفته که انگار جانشین انسان واقعی است.
عکس و جاودانگی
از مسائل کلیدی برای درک سینما به عنوان جادو و مالیخولیا، مسئله جاودانگی است. سینما با عکس شروع شد. دوربین عکاسی پدر سینما است. دوربین فیلمبرداری با همان روش عکاسی، عکس متحرک ایجاد میکند.
لغت عکس به معنای وارونه است. قصد بازی با لغات را ندارم که از بیانم سفسطهای برداشت گردد. معنای واژگون سالاری و ریاکاری در سینما را حتی در لغتها و واژهها و فنونی که این صنعت را پدید آورده میتوان دید که همه جایش حضور دارد. حتی لغت فتو(Photo) در زبان انگلیسی، یعنی کاذب. بخش اول این واژه «Pho» به تنهایی نیز به معنای کاذب و خلاف واقع است.
دوربین عکاسی سوژه و تصویرها را وارونه عکسبرداری میکند. از لحاظ فنی، این وارونگی از نشانههای واژگونی است که در نهایت به صورت فرهنگ و حتی مذهب سینمایی در میآید.
افسون عکس پرستی و سینماپرستی در روح و روان انسان امروز، عمیقاً اثرگذار بوده و جاذبه آن مانند جادویی ذهن انسان را مالیخولیایی ساخته است. این اثرگذاری و مالیخولیا مستقیماً حاصل کفر انسان است نسبت به وجود واقعی و حقیقی خود و به هر میزان ابتلای انسان به سینما و فرهنگ سینمایی افزایش یابد بر فاصله او از حقیقتش و کفران آن حقیقت افزون میگردد.
به میزانی که انسان ایمان دارد، جاودانگی را در خود دارد، روح را در خودش دارد. به میزانی که این روح را از خودش دور کرده و نور خدا را در خودش خاموش کرده، خود را به قحطی و نابودی انداخته است. در این حالتِ قحطی، عاشق عکسی است که قاب کند و فیلم کند تا مطمئن باشد بعد از مرگ و پوسیدن، عکسش باقی خواهد ماند. انسان سینمایی، انسانی کافر نسبت به خودش و خدا است.