نگاهی گذرا بر تاریخ ایران، نشان میدهد هر برگ تاریخ پهلوی، خنجری است، بر قلب هر ایرانی؛ جدایی بخشهای مهمی از جغرافیای کشور در دوران رژیم پهلوی، شاهدی بر این واقعیت تلخ است، که شمایل نظامیگری این پدر و پسر، فقط برای اعمال استبداد و سرکوب مردم بود؛ اما در برابر فشار و تهدید بیگانگان، تنها کاری که کردهاند، حاتمبخشی و عقبنشینی بوده است.
غالباً عکسها، رضاپهلوی و پسرش را در لباس نظامی نشان میدهد. از این رو برخی از پهلوی دوستان، تصور میکنند که آنها دارای نگرشی اقتدارگرا، برای حفاظت از مرزها و امنیت ملی بودهاند؛ اما نگاهی گذرا بر تاریخ ایران، نشان میدهد هر برگ تاریخ پهلوی، خنجری است، بر قلب هر ایرانی؛ جدایی بخشهای مهمی از جغرافیای کشور در دوران رژیم پهلوی، شاهدی بر این واقعیت تلخ است، که شمایل نظامیگری این پدر و پسر، فقط برای اعمال استبداد و سرکوب مردم بود؛ اما در برابر فشار و تهدید بیگانگان، تنها کاری که کردهاند، حاتمبخشی و عقبنشینی بوده است. نکته تاسف آور آنجاست که واگذاری بخشهایی از اراضی کشور به یک رویه در رژیم پهلوی بوده است، برای اثبات این مدعا کافی است، تنها به چند روایت تاریخی مراجعه کنیم.
1. واگذاری منطقه آرارات کوچک به کشور ترکیه
پس از حملات ترکیه علیه کردهای آرارات، ارتش پر طمطراق رضاخانی با عقب نشینی از مرزها، موجب تسلط ارتش ترکیه بر این نقطه حساس استراتژیک شد. ارزش راهبردی این منطقه، از آن رو بود که ارتش ترکیه علاوه بر سلطه و اشراف بر کُردهای مخالف ترکیه، امکان تسلط بر خاک ایران را فراهم میآورد. ترکیه با ورود به منطقه قرهسو و با قطع کردن مرز ارتباطی ایران با ارمنستان، موجب اتصال ترکیه به آذربایجان در منطقه نخجوان شد.
گرچه افسران و فرماندهان ارتش ایران، سعی داشتند با مجاب کردن رضاخان، این مناطق را از اشغال ترکیه خارج کنند؛ رضا خان با این توجیه که نباید با همسایگان به ستیز برخاست، طی رفتاری عجیب و احمقانه، گفت: «مهم نیست که این تپه از آنِ که باشد، مهم این است که ما(ایران و ترکیه) باهم دوست باشیم» و به همین راحتی قسمتی از اراضی استراتژیک و مورد مناقشه با ترکیه را به دشمن بخشید.[1]
همین بخشش ملوکانه و احمقانه، امروز زمینه اصلی طمع اردوغان، مبنی بر احیای امپراطوری عثمانی و تحریک باکو به ایجاد دالان زنگهزور و بستن تنها مرز ایران به سمت اروپا و ضربه به وزن ژئوپلتیک کشورمان شده است.
2. واگذاری مناطق نفتی مورد مناقشه بین قصرشیرین و خانقین و حق کشتیرانی در اروند، به جز پنجکیلومتر آبهای مقابل آبادان تا خط تالوگ به کشور عراق، که عملاً حق کشتیرانی را از ایران سلب و مسیر اروندرود را به کشور عراق واگذار کرده و خط مرزی ما را، سواحل شرقی اروند قرار میداد. همین واگذاری بعدها دستاویز صدام برای نقض قرارداد ۱۹۷۵ و تحمیل جنگی هشت ساله علیه ایران شد.[2]
3. واگذاری دشت ناامید و مناطق هشتادان، موسیآباد و شمتیخ به افغانستان، در قبال استفاده مساوی ایران و افغانستان از آب رودخانه هیرمند. حکومت قلدر پهلوی نه تنها توان حل مناقشات مرزی را از راه دیپلماتیک نداشت، حتی توان حفظ حقوق کشور را در برابر فشارهای بیگانگان نیز نداشت. در قائله دشت ناامید هم حکومت پهلوی نه تنها نتوانست حقابه ایران را تأمین کند، بلکه بخش وسیعی از اراضی مستعد کشاورزی و منطقه حائل و ارزش راهبردی را از دست داد.[3]
4. واگذاری مجموعه جزایر راهبردی بحرین به اعراب
پس از بروز تنش حکومت مرکزی با شیوخ عرب، بازهم بیعرضگی پهلوی رخ نمایان کرد و با فشار انگلیس و برپایی زمینه یک نظرخواهی موهوم از سران مجمع الجزایر بحرین_نه مردم_ برای استقلال، این مناطق راهبردی به راحتی از کشور جدا شدند و بلافاصله با اعلام نظر شورای امنیت سازمان ملل، به رسمیت شناخته شدند.
اگر امروز در جنوب و غرب و شرق و شمال کشور مورد تهدید بدخواهان ملت ایرانیم، دست پخت همان حکومت قلدری است که عدهای جاهل به پس ماندهاش وکالت میدهند!
پینوشت؛
1. مشرق https://zaya.io/r5bxm
2. مرکز مطالعات خلیج فارس https://zaya.io/n6bmy
3. فرهیختگان https://zaya.io/gkz5o
4. موسسه مطالعات سیاسی https://zaya.io/olf6u