
فیلم سینمایی "جنگل پرتغال" اولین فیلم بلند آرمان خوانساریان است که به تهیهکنندگی رسول صدرعاملی در جشنواره فیلم فجر به نمایش در آمد. فیلمنامه نیز توسط خود خوانساریان به نگارش درآمده است و از بازیگران آن میتوان به میرسعید مولویان، سارا بهرامی و رضا بهبودی اشاره کرد.
خلاصه قصه : داستان معلمی به نام «علی بهاریان» و با نام هنری «سهراب بهاریان» است که در رشته نمایشنامهنویسی تحصیل کرده و حالا پس از سالها بیکاری به تازگی در یک مدرسه به عنوان معلم ادبیات مشغول به کار شده است. معلمی آنچنان سختگیر که در عرض ۳ روز ۵ نفر را از کلاس اخراج میکند و حالا از طرف مدیر تهدید میشود که اگر تا ۲ روز دیگر مدرک تحصیلیاش را تحویل ندهد عذرش را از مدرسه میخواهند! اینگونه است که آقای معلم علیرغم میل خود به شهر محل تحصیلش در «تنکابن» میرود و به این ترتیب فیلم بر بستر روایتگری این سفر پیگیری شده .. .
نقد و بررسی :
بعد از تماشای فیلم "جنگل پرتغال" به یاد فیلم زیبای صفی یزدانیان با نام «در دنیای تو ساعت چند است» افتادم و در واقع داستان فیلم جنگل پرتقال در حالتی خوشبینانه قرابت خاصی با این فیلم دارد.
یک نفر پس از مدتها به محل زندگی قبلی خود بر میگردد و خاطرات گذشتهاش یادآوری میشود. هر دو در گذشته کسانی که آنها دوست داشتند را نادیده گرفته یا آزار دادند و حالا که برگشتهاند تحت تاثیر قرار گرفتهاند.
"جنگل پرتغال" در بسیاری خرده پیرنگها با فیلم صفی یزدانیان متفاوت است اما هسته مرکزی داستان یکی است و تفاوتی ندارد.
هر چند که فیلم در دنیای تو ساعت چند است با اختلاف زیاد از جنگل پرتقال جلوتر است. در آنجا شمال و رشت میبینیم، عشق یک طرفه میبینیم. خلاصه که تصویر به شکل زیبایی برای ما قصه میگوید، یک قصه کوچک و آدمیزادی.
در "جنگل پرتغال" اما فیلمساز عکسهای شاملو، غزاله علیزاده و... نمایشنامه دایی وانیای چخوف را توی چشم مخاطب میکند و این جور روشنفکربازیها! نه قادر است عشق یک طرفه بسازد و در خلق شخصیت (با توجه به شخصیت محور بودن فیلم) ناتوان است، تمام مسائل فیلم در دیالوگها و بک استوری اتفاق میافتد و عملا فیلمساز با این نحوه قصهگویی با ما شوخی کرده است.
ماجرای پخش کردن صوتهای سارا بهرامی در خوابگاه پسرانه هم ایرانیزه شدهی فیلم Promising Young Woman (به کارگردانی امرالد لیلی فنل) است که فیلمساز در مصاحبهاش گفته بود. هر چند اسمی از فیلم نبرده است. ماجراهای اضافی و به درد نخور زیادی در فیلم وجود دارد که مجالی برای اشاره به این موارد وجود ندارد چرا که سوال مهمتری وجود دارد.
چه چیزی باعث تحول سهراب و در نتیجه عذرخواهی او از سارا بهرامی شده است؟ مستی؟ علی الظاهر برای دوستان روشنفکرنمای ما غیر از مستی و پارتیهای شبانه چیز جذاب و متحول کنندهای وجود ندارد یا شاید هم تمام زیست جهانی که فیلمساز در مصاحبهاش گفته، نقطه تحولش همان مستی شبانه است. پس یا جهان زیست فیلمساز ما بسیار کوچک است و البته سعی دارد با آوردن اسم چخوف و عکس شاملو و ساعدی و دانشکده هنرهای نمایشی و این جور حرفها آن را بزرگ بنمایاند و یا دنیای روشنفکرهای ما همینقدر کوچک است که انسانی با مست کردن و از خود بی خود شدن متحول میشوند.
جمع بندی:
در نگاه کلی فیلم "جنگل پرتقال" تلفیقی دست سوم از فیلمهایی چون در دنیای تو ساعت چند است و زن جوان آتیه دار است با اضافه کردن کمی روشنفکری ابتدائی به آن و صد البته هیچ ارزش سینمایی ندارد.