چرا خوارج با آن میزان از عبادت، هلاک شدند؟

14:33 - 1402/07/16

آن چیزی که انسان را در مسیر بندگی به کمال می‌رساند، تسلیم و خضوع در برابر اراده الهی است. از آنجا که عبادت گاهی تهی از این خضوع و تواضع است، نتیجه‌ای جز افتادنِ در ورطه هلاکت ندارد.

ازجمله سؤالات مهم و اساسی که انسان را به فکر وا‌می‌دارد این است که چرا خوارج با آن میزان از عبادت و انجام مناسک دینی، درنهایت به وادی هلاکت افتاده و در مقابل امام زمان خویش ایستادند.

واقعیت آن است که برخلاف تصور عمومی، عبادت در پازل دین، قسمتی از آن را تشکیل می‌دهد و اگر همراه با عبودیت و اطاعت نباشد، انسان را  به خودخواهی و منیت دچار می‌سازد. انسان گاهی عبادت می‌کند؛ ولی در واقع خودش را می‌پرستد و با عبادت بر مَنیت و خودخواهی خویش می‌افزاید و گمان می‌کند که با عبادتش به جایی رسیده و کسی شده است. به فرموده امیرالمؤمنین علیه‌السلام در نهج‌البلاغه، شیطان شش هزار سال خدا را عبادت کرد که معلوم نیست آیا این شش هزار سال از سال‌های دنیا بوده یا از سال‌های آخرت؛[1] اما همین شیطان در نهایت در مقابل خداوند ایستاد و باطن مستکبر خود را به نمایش گذاشت. او با امتناع از سجده بر آدم، نشان داد که در این سال‌ها هدفش تنها خودنمایی بوده و قصدی غیر از این نداشته که به ملائکه بفهماند من از شما در عبادت برترم. در حدیثی منقول است که شیطان به خداوند گفت: من را از سجده بر آدم معاف کن. در ازای آن به‌گونه‌ای عبادتت می‌کنم که تابه‌حال کسی تو را آن‌گونه عبادت نکرده باشد. خداوند در جوابش فرمود: من نیازی به عبادت تو ندارم؛ من دوست دارم آن‌گونه که من می‌خواهم مرا عبادت کنی نه آن‌گونه که خودت می‎‌خواهی.[2]

آن چیزی که در نزد خدا اهمیت دارد عبودیت و بندگی است، نه عبادت. عبودیت یعنی خضوع و تسلیم قلبی در محضر خدا. نتیجه این خضوع و تسلیم این است که هر چه خدا بخواهد، بنده همان را انجام می‌دهد. اگر خدا از او بخواهد که عبادت کند، به عبادت رو می‌آورد و اگر از او بخواهد تا در برابر اولیاءش تواضع کرده و مطیع باشد، آن را انجام می‌دهد. اما عبادت می‌تواند تنها نوعی تواضع بدنی در برابر خدا باشد که چه‌بسا با تکبر قلبی در مقابلِ پروردگار هم جمع شود.

یکی از اموری که خداوند به‌واسطه آن بندگانش را در معرض امتحان و آزمایش قرار داده و عبودیت آنها را با آن می‌سنجد، مسئله ولایت اولیائش است. شیطان در همین امتحان رفوزه شد و نشان داد عبد خدا نیست و نسبت به ولی خدا تواضع ندارد.

خوارج هم دقیقاً در همین امتحان سرافکنده شدند. آنها اگرچه خضوعِ بدنی داشتند، ولی خضوعِ قلبی در مقابلِ پروردگار نداشته و دستور خدا مبنی بر اطاعت و تسلیم در برابر ولی الهی را بر زمین نهادند. در زیارت جامعه کبیره در خطابِ به اهل‌بیت علیهم‌السلام می‌گوییم: شما «الْبابُ الْمُبْتَلى بِهِ النّاسُ» هستید. یعنی خدا به‌واسطه شما مردم را در کوره امتحان‌ها و آزمایش‌ها قرار می‌دهد و عبودیت آنها نسبت به خودش را به‌واسطه شما می‌سنجد.

سجاده بر زمین نهادن و عبادت کردن دلیل بر عبودیت و بندگی نیست. تسلیم خدا بودن در تمامِ امور و خضوع قلبی در برابر فرامینِ الهی، نشانه بندگی است.

عبدالملک بن مروان که ازجمله خون‌ریزترین حاکمانِ بنی‌امیه بود، تا قبل از آنکه به حکومت برسد، يكى از فقهاى مدينه به شمار می‌‏رفت و به زهد و عبادت و دین‌داری شهرت داشت. او اوقات خود را در مسجد با عبادت سپرى مى‏‌كرد به‌طوری‌که به او «حمامة المسجد»؛«كبوتر مسجد» مى‏‌گفتند. نقل است پس از مرگ پدرش مروان، هنگامی‌ که خلافت به او رسيد، سرگرم خواندن قرآن بود؛ اما با شنيدن اين خبر، قرآن را بست و خطاب به قرآن گفت: «اينک بين من و تو جدايى افتاد و ديگر با تو كارى ندارم».[3]

اینکه انسان در ضمن عبادت‌هایش امیدوار باشد که کارهای او، او را به جلو ‌ببرد و مایه عاقبت‌ به‌خیری او ‌شود، وابسته به این است که ببیند آیا در برابر خواسته خدا تسلیم است یا نه. آنچه اهمیت دارد، خضوع و تسلیم در برابر اراده خداست. اگر چنین چیزی با نماز و عبادت و دعا و تضرع جمع شود، انسان را بالا می‌برد؛ اما اگر عبادت توأم با منیت و تکبر باشد و عبادت‌کننده در برابر مجموعِ دستورات الهی حالتِ اطاعت و بندگی و خضوع نداشته باشد، عبادتش برای او نفعی نداشته و او را به جایی نمی‌رساند؛ بلکه گاهی چنین عبادتی، بر غرور و نخوت و تکبرِ انسان می‌افزاید.

پی‌نوشت:
[1]. سید رضی، نهج‌البلاغه، صبحی صالح، خطبه192، ص287.
[2]. علامه مجلسی، بحارالانوار، دار احیاء التراث، ج11، ص141.
[3]. پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیه‌الله مکارم شیرازی، www.B2n.ir/e07220.

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 0 =
*****