سبک زندگی یکی از اصلیترین عوامل تاثیرگذار بر تربیت است.
سبک زندگی یکی از اصلیترین عوامل تاثیرگذار بر تربیت است. با نگاهی گذرا به دو دهه اخیرشاهد تغییر سریع در سبک زندگی افراد هستیم، که به دنبال آن روش تربیتی هم تحت تاثیر این تغییرات قرار گرفته است. این سبک زندگی جدید به شدت فرزندان را از مسیر تربیت دینی دور کرده است، که به بیان تغییرات در سبک زندگی میپردازیم؛
خانه
در گذشته نه چندان دور خانهها به گونهای بود که خود به خود برخی از مسائل دینی در آن رعایت میشد. شیوه ساختمان سازی تغییرات بسیاری در مسیر تربیت ایجاد کرد، شاید بسیاری از مردم در ۴۰ یا ۵۰ سال قبل تصور زندگی در یک واحد آپارتمانی ۵۰ یا۶۰ متری را نمیکردند، آپارتمانها به خودی خود تربیت را سخت میکند. بچههایی که در خانههای وسیع به اندازه کافی آزادی عمل داشتند و بی دغدغه میتوانستند بچگی کنند، اما امروزه در خانههای آپارتمانی از هر طرف به دیوار برخورد میکنند و پدر و مادرها نگران همسایههای بالایی و پایینی و بغلی هستند. از این رو مجبورند به بچهها امر و نهی کنند. آزادی و بازی دو نیاز اساسی کودک است، که بیتوجهی به آن خطرهای تربیتی بسیاری را به دنبال دارد، پس از این رو باید از هر راه ممکن زمینههای بازی و آزادی آنها را فراهم کرد.
مددیریت خانه با رسانه
یکی دیگر از ابعاد تفاوت در شیوه زندگی تاثیری است که رسانه در رابطهها ایجاد کرده است. در گذشته، رسانه دخالت چندانی در کیفیت و کمیت رابطهها نداشت اما امروزه رسانه مدیر بسیاری از زندگی هاست، این رسانه است که مشخص میکند که افراد تا کی و چه اندازه برای فرزندانشان وقت بگذارند. در بسیاری از خانهها رسانه تعیین کننده وقت خواب و بیداری افراد است. رسانه گرمای عاطفی روابط را به شدت کم کرده است، ذهن بسیاری از بچهها به قدری گرم رسانه و تبلیغات شده است که از واقعیتهای اطراف خود و واقعیتهای زندگی حتی نیازهای حقیقی خود غافلند.
اشتغال مادران
مادر در مدیریت اجرایی تربیت نقش ویژهای دارد و هیچ کس دیگری هم جز او نمیتواند از عهده ایفای این نقش برآید. یکی از نتایج محوریت یافتن اقتصاد در خانواده به وسیله مادر یعنی ضرورت یافتن اشتغال مادر بیرون از خانه به هدف کسب درآمد بیشتر برای خانواده است که با هدف تربیتی در تزاحم است. اشتغال مادر میتواند نقش مدیریتی او در خانه را دچار مشکل کند.
تنظیم خانواده
تنظیم خانواده در دنیای امروز دو تغییر اساسی کرده است، یک این که تعداد فرزندان به یک یا دو نفر کاهش پیدا کرده و خانوادههای کمی هستند که بیش از دو فرزند داشته باشد. دوم اینکه فاصله سنی میان فرزندان هم به شدت افزایش یافته و گاهی حتی به ۱۰ سال هم میرسد. در گذشته بسیاری از نیازهای فرزندان در تعامل با یکدیگر پاسخ داده میشد، اما امروزه به جهت این دو تغییر اساسی، فرزندان نمیتوانند پاسخگوی نیازهای یکدیگر باشند. برخی فکر میکنند هنگامی که تعداد فرزندان بیشتر باشد کار تربیت دشوار خواهد شد، در صورتی که این باور صحیح نیست.
رقابتهای اقتصادی
زندگیهای امروزه با واژه قناعت بسیار غریب است. در بسیاری از زندگیها هم توقعات به قدری بالا رفته که قناعت از معنای حقیقی خود فاصله گرفته است. نیازهای کاذب در زندگیها رسوخ پیدا کرده است، نیازهایی که عدم پاسخگویی به آنها هیچ اتفاقی در زندگی ایجاد نمیکند. نیازهایی که دست یافتن به آنها ضرورتی ندارد، ولی متاسفانه افراد به جایی میرسند که در صورت عدم دستیابی به آن نیاز، احساس کمبود میکنند و اگر این نیاز به وادی چشم و هم چشمی بیفتد، عطش انسان را برای به دست آوردن آن چند برابر میکند. تامین هزینه برای پاسخگویی به این نیازها لازمه هایی دارد، مثل اینکه پدر باید دو شیفت کار کند و مادر هم باید شاغل باشد این هم یعنی کم گذاشتن وقت برای تربیت فرزند و پرداختن به نیازهای کاذب.
در نتیجه تربیت فرزند در دنیای امروز از حساسیت بیشتری نسبت به نسلهای گذشته برخوردار است و سه عنصر وقت، حوصله و آگاهی باید پایه اساسی تربیت باشد. تربیت باید بر اساس مبانی و روشهای دینی انجام بگیرد، تا به اهداف دینی برسد و بیتوجهی به رقبای تربیتی یکی از خطرهای اصلی در مسیر تربیت دینی در دنیای امروز است. با توجه به تغییر در شیوه زندگی و عدم هماهنگی این شیوه با شیوههای صحیح تربیتی نیاز به وقت و حوصله و آگاهی ضرورت دوچندان مییابد. در نتیجه والدین باید با توجه به نکات ذکر شده تمامی تلاش خود را در جهت عاقبت بخیری و تربیت صحیح فرزندان داشته باشند.