رهروان ولایت ـ بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
«وَلَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَ مَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَميدٌ؛[لقمان/12] ما به لقمان حكمت داديم (و به او گفتيم:) شكر خدا را بجاى آور هر كس شكرگزارى كند، تنها به سود خويش شكر كرده و آن كس كه كفران كند، (زيانى به خدا نمىرساند) چرا كه خداوند بىنياز و ستوده است.»
شرح نکتهها و پیامهای آیه:
حکمت گنج و ثروتی با ارزش:
در ابتدای این آیه شریف خداوند متعال سخن از نعمت ارزشمندی مینماید که لقمان را ازآن بهرهمند ساخت: «وَلَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ؛[لقمان/12]ما به لقمان حكمت داديم».
علامه طباطبایی در تبیین معنای حکمت میفرماید: كلمه«حكمت» به معناى معرفت علمى است در حدى كه نافع باشد.[1] در تفسیر نمونه در خصوص معنای حکمت این چنین بیان شده است: براى حكمت معانى فراوانى ذكر شده است، مانند: شناخت اسرار جهان هستى، و آگاهى از حقايق قرآن، و رسيدن به حق از نظر گفتار و عمل، و معرفت و شناسايى خداوند و معانی و مصادیق قرآنی دیگر...اما همه اين معانى را مىتوان يك جا جمع كرده و در تفسير حكمت چنين گفت: حكمتى كه قرآن از آن سخن مىگويد و خداوند به لقمان عطا فرموده بود: مجموعهاى از معرفت و علم، و اخلاق پاك و تقوا و نور هدايت بوده است.[2]
در اهمیت و ارزش حکمت خداوند متعال میفرماید:
«يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثيراً وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ؛[البقرة/ 269] [خدا] به هر كس كه بخواهد حكمت مىبخشد، و به هر كس حكمت داده شود، به يقين، خيرى فراوان داده شده است و جز خردمندان، كسى پند نمىگيرد.»
لقمان (عليه السلام) در سفارشهاى خود به فرزندش فرمود: فرزندم ! حكمت بياموز تا ارجمند شوى! زيرا كه حكمت، به دين رهنمون مى شود و بنده را بر آزاده شرافت مى بخشد و تهيدست را از ثروتمند بالاتر برد و كوچك را از بزرگ پيش مى اندازد.[3]
فرهنگ شکر گزاری درآموزههای دینی
از جمله زیباترین و ارزشمند ترین پیامهای این آیه شریف لزوم شکرگزاری درزندگی است. شاخص بسیار ارزشمندی که به سبک و سیاق زندگی افراد رنگ و بوی قرآنی و الهی میبخشد. در معنا و مفهوم شکر راغب اصفهانی میگوید: شکر به معنای تصور و ابراز نعمت به کار میرود که در مقابل آن فراموشی، پوشادن و کفران نعمت قرار دارد.[4] در واقع شکر را باید از جمله صفات و خویهای کریمانه به حساب آورد که ریشه در سرشت وفطرت الهی افراد دارد. در ابتدا این آیه شریف خداوند متعال درخصوص لزوم وضرورت شکر گزاری میفرماید:«وَلَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَ مَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ؛[لقمان/12]ما به لقمان حكمت داديم (و به او گفتيم:) شكر خدا را بجاى آور هر كس شكرگزارى كند، تنها به سود خويش شكر كرده».
اهمیت وجایگاه شکرگزاری
در منابع اسلامی آیات و روایت فراوانی در اهمیت و جایگاه ارزشمند این شاخص قرآنی وجود دارد. از جمله این که خداوند متعال در آیات نورانی قرآنی مجید شکرگزاری را موجب رضایت و خشنودی خود معرفی مینماید:«وَإِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُم؛[زمر/7] و اگر شكر او را بجا آوريد آن را براى شما مىپسندد.»
سه رکن اصلی شکرگزاری
در فرهنگ اخلاق برای شکر گزاری ارکان معینی ذکر شده است، از جمله اینکه امام خمینی (ره) در شرح کتاب جنود عقل و جهل برای شکر سه رکن مشخص مینماید که عبارتند از:
1-معرفت به خداوند متعال و صفات که لایق اتصاف به خداوند متعال است.
2-حالتی که نشانگر این معرفت و موجب خضوع وتواضع در برابر خداوند متعال شود.
3- عمل وپایبندی به دستورات و فرامین الهی که ثمره حالت تواضع و شکرگزاری است.
امام خمینی (ره)این اسوه تقوا و پارسایی در ادامه توضیح قسم سوم میفرماید: و اما عمل بر سه قسم است:
الف. شکرقلبی: واین مرحله عبارت است از این که سالک و شاکر الی الله با حالت شکر گزاری خود قصد تعظیم، تحمید و تمجید منعم خود را داشته باشد.
ب.شکر لسانی: و این مرحله از شکر گزاری عبارت است از اظهار کردن حمد، تمجید و تسبیح الهی.
ج.شکر جوارحی: که عبارت است از این که شاکر به خاطر لطفی که خداوند متعال در حق او داشته آن نعمتها را اطاعت و بندگی خداوند متعال به کار گیرد.
در روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده است:«أدنَى الشُّكرِ رُؤيَةُ النِّعمَةِ مِنَ اللّه مِن غَيرِ عِلَّةٍ يَتَعَلَّقُ القَلبُ بِها دُونَ اللّه عَز َّوَ جَلَّ والرِّضا بِما اُعطىَ و ألاّ تَعصيَهُ بِنِعمَتِهِ و تُخالِفَهُ بِشَى ءٍ مِن أمرِهِ و نَهيِهِ بِسَبَبِ نِعمَتِهِ؛[5]كم ترين سپاسگزارى، اين است كه انسان نعمت را (مستقيما) از خدا بداند و جز او علتى براى آن نداند و نيز به آنچه خداوند عطايش كرده، خرسند باشد و با نعمت او مرتكب گناه وى نشود و نعمت خدا را وسيله مخالفت با امر و نهى او قرار ندهد.»
________________
[1]. ترجمه الميزان، ج16، ص: 321.
[2]. تفسير نمونه، ج17، ص: 36.
[3]. بحار الأنوار : ج١٣ص٤٣٢ح٢٤ .
[4].الفردات فی غریب القران، راغب اصفهانی،ص 265،ماده شکر.
[5].التوحيد، ص 127 .