در آموزههای دینی، توصیف فوق العاده مذمومی نیز از دنیا بیان شده است. دنیا دوستی از بزرگترین و سختترین حجابهایی است که میان انسان و حقیقت حائل شده میشود و از ورود نور ایمان و معرفت به حریم قلب انسان جلوگیری میکند. امام خمینی در کلام زیبا در باره دنیا چنین فرمودند: « انسان چون کودک همین عالم طبیعت است و مادر او همین دنیاست و اولاد این آب و خاک است. حب این دنیا در قلبش از اول پیدایش و مغروس است و هرچه بزرگتر شود، این محبت در دل او نمو میکند و بهواسطه این قوای شهویه و آلات لذّت انگیز که خداوند به او مرحمت فرموده برای حفظ شخص و نوع، محبت او روزافزون شود و دلبستگی او رو به ازدیاد گذارد و چون این عالم را محل التذاذات و تعیشات خود میپندارد و مردن را اسباب انقطاع از آنها میداند و اگر به حسب برهان حکما یا اخبار انبیاء صلواتالله علیهم عقیدهمند به عالم آخرت شده باشد و به کیفیات و حیات و کمالات آن، قلبش باز از آن بیخبر است، چه برسد به آنکه به مقام اطمینان رسیده باشد؛ لهذا حبّش به این عالم خیلی زیاد میشود..» [1]
دنیاگرایی مذموم که قربانگاه فضیلتها و ارزشهای والای انسانی است، محصول نوع نسبتی است که انسان با امور زندگیاش خواه مادی و معنوی برقرار میکند. نسبتی رکودزا و غفلتآور که مانع تحرکات فکری و روحی اثربخش میشود.
با تأسف گاهی ارتباط با امور معنوی به گونهای است که معنویت در استخدام کامل من منفعتطلب و لذتخواه قرار میگیرد. اینکه برخی از نردبان معنویتگرایی بالا میروند تا موقعیت اجتماعی و سیاسی خود را تثبیت کنند و به یک شهرت اجتماعی دست یابند یا برخی مقامات دنیوی را به چنگ آورند، مصداق همان دنیاگرایی مذموم است.
تمامی تأکیدات عقلی و نقلی در این خصوص به همراه تجارب تلخ تاریخی بیانگر آن است که گستره دنیاپرستی فوقالعاده وسیع است که بسیار فراتر از ماده و جلوههای ان است و همانطور که بیان شد دنیاپرستی گاهی در پوشش زیبای معنویت نمایان میشود، با این حال مظاهر دنیاپرستی در یک نقطه با هم اشتراک دارند و آن پرستش هواهای نفسانی و پیروی از پندارها و خیالهای واهی شخص دنیاپرست است.
قرآن کریم در مذمت حیات دنیوی اینگونه میفرماید:
« اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ؛ [سوره حدید/ آیه 20] بدانید که جز این نیست که زندگی این دنیا بازی و سرگرمی و آرایش نمودن و فخرفروشی تان به یکدیگر و افزون طلبی از همدیگر در اموال و فرزندان است». [2]
کلمه « لهو » به معنای هرچیز و هرکار بیهودهای است که انسان را از کار مهم و مفید باز میدارد و به خود مشغول میکند. بنابراین، یکی از مصادیق لهو، زندگی مادی دنیاست برای اینکه آدمی را با زرق و برق و آرایش فانی و گولزننده خود از زندگی باقی و دائمی باز میدارد و به خود مشغول و سرگرم میکند.
کلمه« لعب » به معنای کار یا کارهای متوالی است که با نظامی معین و در همین حال بیهوده و بیفایده انجام شود، زندگی دنیا همانطور که به اعتباری لهو است به اعتبار اینکه برای خود قواعدی دارد لعب نیز هست برای اینکه فانی و زودگذر است. همچنان که بازیها این طور هستند عدهای بچه با حرص و شور و هیجان عجیبی بازی را شروع میکنند و خیلی زود از آن سیر و از هم جدا میشوند و نیز همانطوری که بچهها بر سر بازی داد و فریاد راه میاندازند و پنجه بر روی هم میکشند با اینکه آنچه بر سر آن نزاع میکنند جز خیالاتی موهوم نیست، مردم مادی نیز بر سر بازیچه دنیا با یگدیگر میجنگند.
« زینت» به اصطلاح علم صرف بنای نوع است؛ یعنی میفهماند که برای مثال فلانی به نوعی مخصوص خود را آراسته و چه بسا منظور از آن وسیله آرایش باشد و به این منظورش استعمال کنند و آرایش عبارت از آن است که چیز مرغوبی را ضمیمه چیز دیگری کنی تا مردم بهخاطر جمالی که از این ضمیمه حاصل شده مجذوب آن چیز شوند.
و« تفاخر » به معنای مباهات به حسب و نسب است و « تکاثر » در اموال و اولاد به معنای این است که شخص به دیگری فخر بفروشد که من مال و فرزند بیشتری دارم و زندگی دنیا عرضی است زائل و سرابی است باطل که از یکی از خصائل پنچگانه خالی نیست.
واین جا همان قربانگاه فضیلتهاست...
-----------------------------------------------
پی نوشتها:
[1]: [ صحیفه امام/ ج9/ ص 11]