ديداروملاقات با حضرت ولي عصر دردوره ي غيبت كبري محال نيست ،اما كساني كه موفق به ديدار شده اند هرگزمدعي رويت نشده وازاين راه به امور مادي نپرداخته وادعاي نيابت خاصه نكرده اند كه مورد تكذيب امام زمان است..
ازاينروي برخي از علما وفقها و مردم عادي به ديدار حضرت مهدي(ع) در زمان غيبت كبري شرفياب گرديدهاند كه نام آنها در كتابهاي تاريخي و روايي نوشته شده است. چنانكه برخي از علما دراين موضوع كتابهاي مستقلي تأليف نمودهاند. ازجمله ي اين كتابها مي توان به موارد زير اشاره كرد.
1. تبصرة الولي فيمن رأي الامام (القائم) المهدي(ع)، اثر مرحوم سيدهاشم بحراني. 2. تذكرة الطّلاب فيمن رأي الامام الغائب(ع)، اثر شيخ محمود ميثمي عراقي. 3. دارالسلام فيمن فاز بسلام الامام، اثر شيخ محمود ميثمي عراقي. 4. البهجة فيمن فاز بلقاء الحجة، اثر ميرزامحمدتقي الماسي اصفهاني.
همچنين كتابهايي از علماي معاصر مثل پنجاه داستان از شيفتگان حضرت مهدي(ع)، اثر رجائي خراساني و كتابي از آيت الله دستغيب در اين زمينه تأليف شده است.
اين اشخاص كه به هر جهتي توفيق زيارت حضرت مهدي(ع) براي آنها فراهم شده، انسانهايي موثق و وارستهاند و از طرفي عدّهاي كه به زيارت حضرت توفيق، پيدا كردهاند زياد و فراوان هستند. با وجود اين دلائل ميتوان اطمينان پيدا كرد كه خورشيد آسمان ولايت حضرت بقية الله(ع) در دوران غيبت خويش گهگاهي ديدگان انسانهاي دلباختهاي را به جمال خود روشن ميكنند.در اين جا به دو نمونه از كساني كه ملاقات با امام زمان(ع) داشتهاند اشاره مي كنيم:
1. از خادم سيدبحرالعلوم نقل كرده اند كه گفته است: زماني كه سيد بحرالعلوم در مكه بودند و در آنجا مشغول تدريس بودند يك روز به ايشان گفتم كه آقا تمامي پول هايمان تمام شده ولي سيد حرفي نزد.
پس از چند روز كسي درب خانه را زد و در حالي كه خود سيد درب را باز كرد يك آقايي از اسب پياده شد و به اتفاق سيد بحرالعلوم رفتند و پس از خلوت اين دو، سيد حوالهاي به من داد تا به كوه صفا بروم و آن حواله را نزد مرد صرافي ببرم واين كار را كردم و آن مرد صراف حواله را بوسيد و به اندازه توانايي چهار مرد پول فرانسه به من داد و من آنها را توسط چهار حمال به خانه سيد بردم پس از چندي كه قصد ملاقات با آن مرد صراف نمودم وقتي به كوه صفا رفتم هيچ خبري و مغازهاي از آن مرد صراف نبود و اينجا فهميدم آن كسي كه با سيد ملاقات كرده بود امام زمان(ع) بود.(1)
2. يكي ديگر از افرادي كه امام زمان(ع) را ديده است علي بن مهزيار بود چرا كه وي عمري را به حج رفت تا امام زمان(ع) را آنجا زيارت كند و در حالي كه نااميد از ديدن امام شده بود هاتفي به او رسانيد كه اگر اين بار به مكه بروي امام زمان(ع) را خواهي ديد و او روز بعد به قصد مكه حركت كرد و مي گويد: در حالي كه در مسجدالحرام به طواف كعبه مشغول بودم ناگاه جواني مرا خواست و بعد از معرفي خودم به من گفت: امشب يك سوم از شب كه گذشت به شعب بنيعامر بيا تا به زيارت آن مولايت برويم، پسر مهزيار ميگويد: آماده سفر شديم تا با آن جوان از صحراي مني و عرفات گذشتيم و به دامنه كوه هاي طائف رسيديم در آنجا نماز خوانديم و بعد از نماز راهي سفر شديم تا به قله كوهي بالا رفتيم و از آنجا آن نور آسمان ولايت را ديديم.
حضرت در يك منطقه اي سبز و خرم، درون خيمهاي نشسته بودند وقتي به نزديك خيمه رسيديم از حضرت اجازه ورود براي من گرفت و من بعد از چند روزي كه در خدمت حضرت بودم مرا مرخص كردند و من به وطن خويش برگشتم.(2)
البته امام هر زماني در يك مكاني جلوهاي مينمايد، گاهي در مكه ، گاه در كربلا ، گاه در عرفات و مني و نيز در جاهاي ديگر رؤيت ميشوند . علماي بزرگواري چون مقدس اردبيلي، سيدبحرالعلوم، مرحوم ميرزا مهدي اصفهاني، شيخ محمدبن عيسي بحريني و غير اينها كه فراوانند حضرت را ملاقات كرده اند. مرحوم علامه سيدهاشم بحراني در كتاب تبصرة الولي حدود پنجاه و پنج نفر را نام ميبرد كه توانستهاند حضرت را زيارت كنند.(3)
همينطور علامه مجلسي نام كساني را كه در غيبت كبري به فيض زيارت امام زمان(ع) رسيدهاند، آورده و هر كدام را با عنوان يك حكايت كه منجر به زيارت وي شده ذكر ميكند.
علامه مجلسي گفتهاند كه: پنجاه و نه تن امام زمان(ع) را ملاقات كردهاند و هر كدام را در يك حكايت گنجاندهاند.(4)
حتي امام زمان(ع) به عدهاي توقيعاتي فرستادهاند. مثلاً براي شيخ مفيد پنج نامه فرستادهاند و قواعد كلي و مفاهيم اساسي را كه براي زندگي در دوران غيبت كبري به آنها نياز دارند يادآور شدهاند و اكثر بزرگان و علما اين توقيعات را در كتب خود ثبت و ضبط كردهاند، مثل احتجاج طبرسي، مجالس المؤمنين قاضي نورالله شوشتري، علامه سيدبحرالعلوم، روضات الجنات سيدمحمد باقر خوانساري و كتاب هاي ديگر نيز آورده شده است.(5)
بنابراين وجود افرادي از بزرگان و علما كه توانستهاند امام زمان(ع) را ببينند خود دليل روشني برامكان رؤيت امام زمان(ع) درغيبت كبري است و از طرفي بسياري از كساني كه حتي توفيق يارشان بوده است به چنين شرافتي رسيدهاند. اما اين تشرّف خود را يا به خاطر ترس از شهرت و يا از بيم متهم شدن به كذب و دروغ و يا به خاطر تقّية از حكومت زمان و يا مشابه آن به كسي نقل نكردهاند و به اين طريق سكوت را بر خبر دادن ترجيح دادهاند.(6)
البته لازم به ذكر است كه ديدار كنندگان حضرت مهدي(ع) دو گروهند: 1. گروهي بيمقدمه و بدون اصرار در تقاضاي قبلي به ديدار حضرت موفق ميشوند. 2. گروهي ديگر بعد از زحمات و تحمل مشكلات و فراقها و اشتياقها، ديدار و زيارت امام(ع) براي آنها حاصل ميشود مثل زيارت پسر مهزيار و اين هر دو گروه ديدارهايشان در كتب روايي و تاريخي نوشته است.
پاورقی:
1. شيخ عباس قمي، منتهي الامال ،قم، انتشارات هجرت، ششم، 1374، ج2 ، ص842.
2. محمد باقر مجلسي، بحارالانوار،بيروت، دار احياء التراث العربي،1403ق، ج53، ص237.
3. رک سيدهاشم بحراني، تبصرة الولي، ترجمه دكتر سيدحسن افتخارزاده،قم، دوم، 1376.همه صفحات.
4. محمد باقر مجلسي،همان ، ص200 - 313.
5. سيدجعفر رفيعي، امام زمان(ع) و شيخ مفيد،،قم، مؤسسه ياران قائم، دوم، 1378 ، ص112.
6. حسين فريدوني، ترجمه الامام المهدي من المهد الي الظهور، نشر آفاق، اول، 1376، ص338.
منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات