يأجوج مأجوج چه كساني هستند؟

13:33 - 1393/11/01
چکیده: خروج ياجوج و ماجوج از علائم ظهور باشد معلوم نيست، و نه تنها معلوم نيست بلكه دليل خاصي بر اين امر نداريم و آنچه در روايات آمده عمدتاً ناظر به قيامت مي باشد و اگر چنان چه اين تطبيقي كه از مرحوم علامه طباطبائي از خروج تاتار بپذيريم ديگر جايي باقي نمي ماند بر اينكه آن را از علائم ظهور حضرت به شمار آوريم. در اطراف اين بحث نكات جالب و بحث هاي ديگري نيز قابل طرح است كه به منابع ذيل ارجاع مي دهيم...

در قرآن كريم در دو سوره از اين ها سخن به ميان آمده است:

«... گفتند اي ذوالقرنين! يأجوج و مأجوج سخت در زمين فساد مي كنند، آيا (ممكن است) مالي در اختيار تو قرار دهيم تا ميان ما و آنان سدي قرار دهي؟».(1)
«تا وقتي كه يأجوج و مأجوج (راهشان) گشوده شود و آنها از هر پشته اي (محل مرتفعي) بتازند».
آن چه از قرآن كريم درباره‌ اين دو استفاده مي شود اين است كه اينان وحشي و خون خوار بوده و مزاحمت شديدي براي ساكنان اطراف مركز سكونت خود داشته اند و مردم از ذوالقرنين مي خواهند، كه راه آنها را ببندد. ذوالقرنين درخواست آنان را عملي كرد و از مردم كمك گرفت و راه آنان را بست. از آيه سوره انبياء استفاده مي شود كه اين ها قبل از قيامت خواهند آمد. آيات بعدي هم مويد همين ادعا مي باشد.(2) «پس آن هنگام كه وعده‌ حق پروردگار من بيايد كه كنايه از قيامت مي باشد».
و اما در روايات شيعه و اهل سنت دربار‌ه‌ داستان ذوالقرنين و يأجوج و مأجوج اختلافات زيادي هست، به صورتي كه به تعبير علامه طباطبائي(ره): «اگر خردمند اهل بحث، آنها را با هم مقايسه كند و مورد دقت قرار دهد، هيچ شكي نمي كند در اينكه مجموع آنها خالي از دسيسه و دستبرد و جعل و مبالغه نيست».(3)
در برخي از روايات آمده است. كه اينان از اولاد يافث بن نوح بودند و در زمين فساد مي كردند، ذوالقرنين سدي را كه ساخت براي همين بود كه راه رخنه آنان را ببندد.(4) و در بعضي از آنها آمده كه اصلا از جنس بشر نبودند.(5) و در بعضي ديگر آمده كه قوم ولود بوده اند، يعني هيچ كس از زن و مرد آنها نمي مرده مگر آنكه داراي هزار فرزند شده باشد و به همين جهت آمار آنها از عدد ساير بشر بيشتر بوده است.(6)
و نيز روايت شده كه اين قوم از نظر نيروي جسمي به حدي بوده اند كه به هيچ حيوان درنده و يا انساني نمي گذشتند مگر آنكه آن را پاره پاره مي كردند و مي خوردند و به هيچ كشت و زرع و يا درختي نمي گذشتند، مگر آنكه همه را مي چريدند و به هيچ نهري بر نمي خوردند مگر آن كه آب ‌آن را مي خوردند و آن را خشك مي كردند.(7)
و نيز روايت شده كه ماجوج يك قوم و ياجوج قومي ديگر و امتي ديگر بوده اند. و نيز روايت شده كه سه طائفه بوده اند كه هر يك از اين سه خصوصيات ويژه اي داشته اند.(8)
علامه طباطبايي(ره) در بحث تاريخي كه پيرامون اين داستان و يأجوج و مأجوج دارند مي فرمايند: «قدمايي از مورخين هيچ يك در اخبار خود پادشاهي را كه نامش ذوالقرنين و يا شبيه به آن باشد اسم نبرده اند و نيز اقوامي به نام يأجوج و مأجوج و سدي كه منسوب به ذوالقرنين باشد، ولي در مواضعي از كتاب عهد عتيق آمده است، در اصحاح دهم از سفر تكوين تورات آمده كه اينان فرزندان دودمان نوح اند. از گفته ها استفاده مي شود كه يأجوج و مأجوج امتي و يا امت هاي عظيم بوده اند و در قسمت هاي بالايي( شمال) آسيا از آبادي هاي آن روز زمين مي زيسته اند، و مردماني جنگجو و معروف به جنگ و غارت بوده اند.(9) بحث از تصورات حاكم بر لغات و تحولي كه زبان ها در طول تاريخ كرده ما را بدين معنا رهنمون مي شود كه ياجوج و ماجوج همان مغولان بوده اند چون اين دو كلمه به زبان چيني منگوك و يا منچوك است و معلوم مي شود كه دو كلمه مذكور به زبان عبراني نقل شده و يأجوج و مأجوج خوانده شده است، در ترجمه هائي كه به زبان يوناني براي اين دو كلمه كرده اند گوگ و ماگوگ مي شود و شباهت تامي كه مابين ماگوك و منگوك هست حكم مي كند بر اينكه كلمه مزبور همان منگوك چيني است، هم چنان كه منغول و مغول نيز از آن مشتق و نظائر اين تطورات در الفاظ زياد است.(10)
پس به نظر مي رسد كه ياجوج و ماجوج مغول باشند و مغول امتي است كه در شمال شرقي آسيا زندگي مي كنند و در اعصار قديم امت بزرگي بودند كه مدتي به طرف چين حمله ور مي شدند و مدتي از طريق قفقاز به سرزمين ارمنستان و شمال ايران و ديگر نواحي سرازير مي شدند و مدتي ديگر يعني بعد از آن كه سد ساخته شد به سمت شمال اروپا حمله مي بردند و اروپائيان آنها را سيت مي گفتند و از اين نژاد گروهي به روم حمله ور شدند كه در اين حمله دولت روم سقوط كرد... انطباق اين گفتار با آيات قرآني روشن تر و قابل قبول تر است.(11)
برخي روايات خروج اين دو را از نشانه هاي آخر الزمان مي دانند. در ذيل آيات شريفه سوره كهف «پس زماني كه بيايد وعده پروردگار من آن را در هم مي كوبد و وعده پروردگارم حق است».
تفسير قمي مي نويسد: «قال اذا كان قبل يوم القيامه في آخر الزمان انهدم ذلك السد و خرج ياجوج و ماجوج الي الدنيا و اكلوا الناس. قبل از روز قيامت در آخر الزمان، اين سد منهدم مي شود و ياجوج و ماجوج خروج مي كنند و مردم را مي خورند».(12)
در ذيل آيه شريفه، تا آن زمان كه راه ياجوج و ماجوج گشوده شود و آنها از هر محل مرتفعي به سرعت عبور مي كنند، از امام صادق ـ عليه السلام ـ و امام باقر ـ عليه السلام ـ روايت شده كه فرمودند: «زماني كه آخر الزمان شود اين قوم خروج مي كنند و مردم را مي خورند».(13)
برخي ديگر از صاحبان نظر در ارتباط با آيه شريفه سوره‌ كهف «وعده پروردگار» سه احتمال را مطرح كرده اند:
1. مراد از وعده الهي خروج و باز شدن راه ياجوج و ماجوج از سد مي باشد و اين از آيه شريفه كه ذوالقرنين بعد از اتمام كار سد گفت: اين از رحمت پروردگار من است، و زماني كه وعده‌ او رسد آن را در هم مي كوبد و راه آنها باز مي شود.(14)
2. مراد از وعده‌ الهي روز قيامت باشد. در تفسير مجمع البيان در معناي آيه مي فرمايد: «زماني كه بيايد قيامت و وقت خروج ياجوج و ماجوج مقدر كرده است خداوند كه سد را مثل زمين هموار كند».(15)
3. اينكه مراد از اين وعده، ظهور حضرت حجت(عج) باشد.
احتمال اول از ظاهر آيه بعيد است،‌ چون ظاهر آيه اين است وعده حق متاخر از فتح ياجوج و ماجوج است. و آيات بعد احتمال دوم هستند، چون سخن از نفخ صور و جهنم مي باشد. ولي امكان تطبيق برخي از آيات بنابر احتمال سوم هم امكان پذير است... همه آنچه بيان شد به حسب احتمال و امكان است و هيچ كدام از اين احتمالات از نظر تاريخ قابل اثبات نيست، با اين وجود، هم چنان مبهم است كه ياجوج و ماجوج جلوتر از زمان ظهور خروج خواهند كرد، يا بعد از آن، كه از علائم قيامت باشد.
علامه طباطبايي(ره مي فرمايند: «بيشتر مفسرين بر آنند كه ياجوج و ماجوج امتي بسيار بزرگ بوده اند كه در شمال آسيا زندگي مي كرده اند و جمعي از ايشان اخبار وارد در قرآن كريم را كه در آخر الزمان خروج مي كنند و در زمين فساد مي كنند، بر هجوم تاتار در نصف اول از قرن هفتم هجري بر مغرب آسيا تطبيق كرده اند. زيرا همين است در آن زمان خروج نموده در خون ريزي و ويرانگري شهرها و نابود كردن نفوس و غارت اموال و فجايع افراطي كه تاريخ بشريت نظير آنها را سراغ ندارد، مغولها اول سرزمين چين را و آن گاه به تركستان و ايران و عراق و شام و قفقاز تا آسياي صغير روي آورده و آن چه آثار تمدن سرراه خود را ويران كردند و آنچه شهر و قلعه در مقابلشان قرار گرفت نابود ساختند. از آن جمله سمرقند و بخارا و خوارزم و مرو و نيشابور و ري و... در شهرهاي كه هزار نفوس داشت در عرض يك روز يك نفر را باقي نگذاشتند، و از ساختمانهايش اثري نماند حتي سنگي روي سنگ باقي نماند».(16)
اين كلام طولاني را از آن جهت نقل كرديم كه به تعبير علامه(ره)، نظر اكثر مفسرين هست، بنابراين اينكه خروج ياجوج و ماجوج از علائم ظهور باشد معلوم نيست، و نه تنها معلوم نيست بلكه دليل خاصي بر اين امر نداريم و آنچه در روايات آمده عمدتاً ناظر به قيامت مي باشد و اگر چنان چه اين تطبيقي كه از مرحوم علامه طباطبائي از خروج تاتار بپذيريم ديگر جايي باقي نمي ماند بر اينكه آن را از علائم ظهور حضرت به شمار آوريم. در اطراف اين بحث نكات جالب و بحث هاي ديگري نيز قابل طرح است كه به منابع ذيل ارجاع مي دهيم.(17)

پاورقی:

1. کهف : 94.
2. انبياء : 96.
3. طباطبائي، سيد محمد حسين، الميزان، قم، اسماعليليان، 1371ش، ج13، ص396.
4. شيخ صدوق، علل الشرايع، قم، انتشارات داوري، ج1، ص23. ر.ک: مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج6، ص314، ح22، و ج11، باب 1 و 2 و 3، ابواب قصص ذوالقرنين.
5. کليني، محمد بن يعقوب کافي، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1365ش، ج8، ص220، ح274.
6. بحارالانوار، همان، ج6، از ص295 تا 298.
7. شيخ طوسي، امالي، قم، دارالثقافه للنشرة، 1414ق، ص341. بحارالانوار، همان، ج6، ص311، ح8.
8. بحارالانوار، همان، باب هشتم، من علامات الساعه، ج12، ص212.
9. الميزان، همان، ج13، ص279 و 280، و ج13، ص524 ـ 523.
10. همان، ج13، ص396 و 395 و ج13، ص541.
11. کهف : 100.
12. تفسير قمي، قم، دارالکتاب، 1367ش، حديث از امام صادق ـ عليه السلام ـ است. ج2، ص222.
13. همان، ‌ج2، ص76.
14. طبرسي، مجمع البيان، دارالمعرفه، ج6، ص864.
15. صدر، سيد محمد، تاريخ الغيبت الکبري، از موسوعه الامام المهدي(عج)، ج2،ص527 و... .
16. الميزان، همان، ج13، ص396 و ج13، ص542.
17. تفسير الميزان، ج13، ص369 تا 398. مجمع البيان ذيل آيات 94 سوره کهف و 96 سوره انبياء. بحارالانوار، همان، ج6 و 12. تفسير قمي، ذيل آيات 94، سوره کهف و 96 سوره‌ انبياء. تفسير نمونه، ج13 و 12 و... .
منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.